لوتسه با ارتفاع ۸۵۱۶ متر، چهارمین کوه مرتفع روی زمین است. غول هیمالیا در کنار کوه اورست قرار دارد. این دو قله از طریق گردنه جنوبی به هم متصل می شوند و مسیر عادی صعود هر دو تا کمپ ۳ مشترک است.
ارنست ریس و فریتز لوچسینگر از سوئیس برای اولین بار در ۱۸ مه ۱۹۵۶ با اکسیژن کمکی از طریق رخ غربی به لوتسه اصلی صعود کردند. این مسیر عادی کوه شد.
اولین صعود بدون اکسیژن کمکی این قله۲۱ سال بعد در ۱۱ می ۱۹۷۷ توسط میشل داچر آلمانی انجام شد. تا بهار ۲۰۲۱، در مجموع ۹۳۳ نفر به قله لوتسه اصلی صعود کردند که از این بین ۱۸۳ صعود بدون اکسیژن کمکی انجام شده است. اکثریت قریب به اتفاق صعودها مسیر عادی خود را دنبال کردند.
لوتسه شار اولین بار در ۱۲ مه ۱۹۷۰ توسط اتریشی جوزف سپ مایرل و رالف والتر با اکسیژن کمکی صعود شد. دو اتریشی از دیوار جنوبی لوتسه در امتداد مسیر جنوب شرقی کوه را دور زدند. اولین صعود شار بدون اکسیژن کمکی در ۲۰ می ۱۹۸۴ توسط زولتان دمجان انجام شد. تا سال ۲۰۲۱، تنها ۲۴ نفر به بالای Lhotse Shar رسیدند، ۱۳ نفر بدون اکسیژن کمکی بودند. آخرین صعود آن در سال ۲۰۰۷ انجام شد. این قلههای فرعی جدی هستند و مسیرهای آسانی ندارند.
لوتسه میانی چطور؟
اگر بپرسند که کدام مسیر در لوتسه بیشترین دشواری را دارد، بسیاری مسیر جبهه جنوبی لوتسه را خاطرنشان می کنند. و در واقع، جبهه جنوبی لوتسه همیشه یکی از مهم ترین چالش های هیمالیا بوده است. ادوارد مورگان در کتاب خود با عنوان رخ جنوبی لوتسه: دیواره اسطوره ها، تاریخچه هیجان انگیز این جبهه عظیم و برخی از نتایج غم انگیز آن را بیان می کند.
با این حال، دشوارترین مسیر ممکن است کاملاً متفاوت از انتظار باشد، یک صعود کاملاً غیر منتظره و در عین حال بسیار جذاب: قله لوتسه میانی.
تقریبا غیرممکن
برای رسیدن به میانی، باید یک تیغه چاقوی بسیار شیب دار و خطرناک را از لوتسه اصلی یا لوتسه شار دنبال کنید. اینها تنها دو مسیر منطقی به نظر می رسند. دیوارهای شیب دار هر صعود مستقیم به لوتسه میانه را تقریبا غیرممکن می کند. جای تعجب نیست که برای بیش از ۴۰ سال از اولین صعود به لوسته اصلی، تقریباً هیچ کس فکر نمی کرد میانی را هدف قرار دهد.
کوکوچکا نزدیکترین فاصله را داشت
یرزی کوکوچکا در سال ۱۹۸۶، در طی صعود از جبهه جنوبی لوتسه، ناخواسته بیش از هر کسی قبل از خود به قله لوتسه میانی نزدیک شد. او در راه رسیدن به قله اصلی از زیر آن عبور کرد. متأسفانه کوکوچکا پس از پاره شدن طناب دست دومی که خریده بود در ارتفاع ۸۲۰۰ متری سقوط کرد و درگذشت.
ارهارد لورتان یک خط دید
در اکتبر ۱۹۹۴، ارهارد لورتان و ژان تریولت از طریق مسیر معمولی و بدون اکسیژن کمکی و در سرما و باد شدید به قله اصلی لوتسه رسیدند. از بالا، لورتان مسیری را دید که دو قله دیگر لوتسه را به هم وصل می کند، اما آنها هیچ تجهیزاتی برای تراورس نداشتند. لورتان معتقد بود که شاید بهتر باشد آن را در فصل بهار امتحان کنید. آنها می توانند بعداً از طریق جبهه جنوبی لوتسه فرود آیند.
ایده او هرگز محقق نشد و تریولت نیز مشتاق این طرح نبود. حتی لورتان اعتراف کرد که در آن ارتفاع، «این یکی از سختترین مسیرهایی است که میتوان صعود کرد».
فقط مجذوب ناشناخته هاست
برای سالها پس از آن، لوتسه میانی بدون صعود باقی ماند و مورد کسی مورد توجه قرار نگرفت. اما سرانجام یک کوهنورد روسی آمد که رویای لوتسه میانی را در سر داشت. نام او ولادیمیر باشکروف بود.
باشکروف یکی از بهترین کوهنوردان کشورش بود و همچنین سرپرست خوبی به شمار می رفت. آرامش او تحت فشار، امنیت را در طول صعودهایش نشان می داد. باشکیروف قبلاً تمام قله های بلند را در اتحاد جماهیر شوروی سابق صعود کرده بود و بنابراین جایزه پلنگ برفی را دریافت کرد. او در سال ۱۹۹۴ مسیر جدیدی را در آمادابلام ایجاد کرد. سپس در سال ۱۹۹۵ سرپرستی را در هیمالیا آغاز نمود. در یک سال، از می ۱۹۹۶ تا مه ۱۹۹۷، او پنج ۸۰۰۰ متری را صعود کرد.
همسرش، ناتالیا باشکروا، اظهار داشت: «وقتی در جادهای که دیگران هموار کردهاند قدم میزنید، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. «یک کارآموز می تواند کاری را که دیگران انجام داده اند تکرار کند. اما یک استاد همیشه کار جدیدی انجام می دهد. ولودیا استاد بود. او فقط مجذوب ناشناخته ها بود.»
باشکروف از هموطنان روس خود می خواست که برای اولین بار از یک قله ۸۰۰۰ متری صعود کنند. لوتسه میانی هدف او شد.
اورست ۱۹۹۷
در بهار ۱۹۹۷ دو صعود را برنامه ریزی کرد. ابتدا آناتولی بوکریف از او دعوت کرد تا گروه بزرگی از ارتش اندونزی را به سمت اورست هدایت کند. بوکریف و اوگنی وینوگرادسکی با او رفتند. این اولین باری بود که این تیم از اندونزیایی ها در زندگی خود برف می دیدند، بنابراین اکسپدیشن نیاز به کار دقیق زیادی از راهنماها داشت.
خیلی طولانی در کاتماندو
در نهایت، اندونزیایی ها به قله رسیدند. برای جشن، آنها راهنمایان خود را برای پذیرایی رسمی به کاتماندو دعوت کردند. باشکروف در ابتدا قصد داشت فقط چند روز را در شهر بگذراند، اما به دلایل مختلف، اقامت آنها در پایتخت طولانی شد. آنها به بیماری مبتلا شدند و مقداری از هم هوایی و آمادگی جسمانی را از دست دادند.
بوکرایف بعداً گفت: «ما ۱۲ روز کاری نکردیم. «اگر ناگهان اتومبیلی را که با سرعت ۱۰۰ مایل در ساعت سرعت میگیرد متوقف کنید، برای ماشین چه اتفاقی میافتد؟ همین اتفاق برای بدن ما افتاد.»
لوتسه میدل، مه ۱۹۹۷
برنامه گروه روسی لوتسه میانی این بود که به قله لوتسه اصلی برسند، سپس از مسیر دست نخورده لوتسه میانی به لوتسه شار عبور کنند. این بدان معنی است که از ارتفاع بالای ۸۰۰۰ متر عبور کنید. این گروه یک تراورس دو روزه را برنامه ریزی کرد. آنها سپس از لوتسه شار به کمپ اصلی آیلندپیک فرود می آمدند.
بوکرایف و سیمون مورو ایده متفاوتی داشتند. بوکرایف و مورو پس از رسیدن به لوتسه میانی از طریق مسیر عادی، مانند تیم روسی، می خواستند از کوتاه ترین مسیر ممکن به سمت گردنه جنوبی بروند، سپس به اورست برسند و از طریق خط الراس شمالی از اورست پایین بیایند. این دو تیم مستقل بودند.
گروه روسی به رهبری ولادیمیر باشکیروف شامل ۱۱ نفر دیگر بود: ولادیمیر ساوکوف، والری بابانوف، سرگئی بوگومولوف، نیکولای چرنی، الکساندر فویگت، ولادیمیر کوروتیف، یوری اوتچف، والری پرشین، گلب سوکولوف، سرگئی تیموفیف و سرگئی زوف.
در حالی که باشکروف با بوکریف و اندونزیایی ها هنوز در کاتماندو بود، همرزمانش به سمت کوه پیش رفتند و اردوگاهی برپا کردند. آنها کمپ ۴ را در ارتفاع ۷۷۵۰ متری در ۲ می ۱۹۹۷ ایجاد کردند. سپس کوهنوردان به کمپ اصلی بازگشتند.
در ۶ می، آنها به کمپ ۴ بازگشتند و شب را در آنجا سپری کردند. روز بعد طناب هایی را تا ۸۰۰۰ متر ثابت کردند. سپس دوباره به بیس کمپ بازگشتند. در ۱۲ می، آنها به C4 رفتند ومجددا به بیس کمپ پایین آمدند.
سرانجام، در ۱۵ می، آنها به دینگبوچه رفتند تا باشکیروف را ملاقات کنند، کسی که سرانجام از تعطیلات خود در کاتماندو بازگشته بود. باشکروف ضعیف و بیمار به نظر نمی رسید، اما این نیز درست است که او فردی بسیار درونگرا بود که هرگز دوست نداشت گله کند.
روز صعود لوتسه اصلی
در ۲۳ می، سه روس – چرنی، اوتچف و زویف – دوباره به C4 صعود کردند. پس از تثبیت طنابها در بخش فوقانی، آنها در ۲۴ می به قله لوتسه رسیدند. اوتچف و زویف از O2 استفاده کردند، اما چرنی این کار را نکرد.
هشت کوهنورد دیگر از جمله باشکروف با هم کمپ مرتفع را در ۲۶ می ساعت ۵ صبح ترک کردند. آنها با سرعت های مختلف صعود کردند. هیچ کدام اکسیژن مکمل نداشتند. رفقای باشکروف متوجه شدند که حال او خوب نیست، اما همه به صعود ادامه دادند. تیموفیف و سوکولوف اولین کسانی بودند که در ساعت ۱۱ تا ۱۱:۲۰ صبح به قله لوتسه اصلی رسیدند و پس از آن بابانوف قرار داشت.
بین ساعت ۱۳ تا ۱۳:۳۰ مورو و بوکرایف نیز به قله رسیدند. وقتی باشکیروف ملاقات کردند، بوکریف چیز غیرعادی در مورد او ندید. اما وقتی باشکیروف هر از گاهی برای فیلمبرداری عینک خود را برمی داشت، مورو به بوکریف هشدار داد که باشکروف عجیب به نظر می رسد. بوکرایف نیز احساس بدی پیدا کرد.
در کاتماندو، باشکروف و بوکریف هر دو بیمار بودند. اکنون در ارتفاع، علائم بازگشته بودند. کوروتیف، فوگت و باشکروف بین ساعت ۱۴ تا ۱۴:۳۰ به قله رسیدند. مردی به نام بوگومولوف چنان آهسته در حال صعود بود که هنوز به قله نرسیده بود.
لوتسه میانی: این بار نه
طرح اولیه این بود که شش نفر از روسهایی که به قله رسیده بودند، از جمله ولادیمیر باشکروف، سعی کنند تا لوتسه میدل را تراورس کنند. اما آب و هوا بد بود و دید آنقدر ضعیف بود که نمیشد آن لبه چاقویی را امتحان کرد. آنها باید قبول می کردند که این بار امکان پذیر نیست.
ساعت ها گذشت و بوگومولوف هنوز به قله نرسید. باشکروف از فوگت خواست پایین برود و او تصمیم گرفت منتظر بوگومولوف بماند.
فوگیت بعداً گفت که او تصمیم باشکیروف را درک نمی کند، زیرا باشکروف همیشه به او می گفت که هرگز نباید در ارتفاعات زیاد بدون اکسیژن کمکی توقف طولانی کرد. اما باشکروف نسبت به همه اعضای تیمش احساس مسئولیت کرد و تصمیم گرفت منتظر بماند. در عین حال، او احتمالاً به دلیل وضعیت بدش به وضوح فکر نمی کرد.
فرود غم انگیز
بوگومولوف سرانجام در ساعت ۱۸ به بالای لوتسه میانی رسید. تا آن زمان، باشکروف علائم واضح بیماری ارتفاع را داشت. در حین فرود، او کنترل واقعیت را از دست داد. بوگومولوف و بوکرایف از طریق رادیو درخواست کمک کردند. آنها شروع به کمک به او کردند و به ارتفاع ۷۹۰۰ متری رسیدند. هنوز ۱۰۰ متر با چادر فاصله داشتند. بوگومولوف و بوکریف به سرعت دو ست اکسیژن خواستند، یکی برای بوگومولوف، که او نیز با مشکل جدی مواجه بود، و دیگری برای باشکروف.
همسر وی، باشیروف ناتالیا در آن روز در مسکو بود. در مستند بعدی درباره شوهرش، او به یاد می آورد: «آن روز ساعت ۵ صبح یک تماس داشتم. من از قبل می دانستم که تماس در این ساعت به چه معناست.»
یکی از دو ست اکسیژن عمل نکرد و باشکیروف درگذشت.
تلاشهای دیگر در لوتسه میانی
در سال ۱۹۹۸، دوستان باشکیروف دوباره لوتسه میانی را از طریق لوتسه شار امتحان کردند. آنها موفق شدند لوتسه شار را که یک دستاورد مهم بود، صعود کنند اما نتوانستند به لوتسه میانی برسند.
دو سال بعد، دو اکسپدیشن دوباره تلاش کردند. در بهار سال ۲۰۰۰، یک گروه گرجستانی-روسی از طریق لوتسه اصلی تلاش کرد. سپس در پاییز، یک تیم روسی آن را از طریق یک مسیر بسیار پیچیده از طریق دیوار جنوبی توده لوتسه امتحان کردند. آنها هم موفق نشدند.
در سال ۲۰۰۱، یک سفر کره ای و اسپانیایی نیز سعی کردند تراورس سنتی را انجام دهند. هیچ کدام موفق نبودند.
سرانجام، Lhotse Middle، ۲۰۰۱
در همان سال، یک تیم ۹ نفره از روسیه به رهبری سرگئی تیموفیف موفق به صعود به لوتسه میانه شدند. کوهنوردان به سه گروه تقسیم شدند و در ۲۳، ۲۴ و ۲۷ می به قله Lhotse Middle رسیدند. آنها از اکسیژن کمکی در بخش بالایی استفاده کردند.
مسیر آنها همان مسیری بود که باشکیروف در ابتدا پیش بینی کرده بود. در آن زمان، سایر کوهنوردان و دوستان فکر می کردند که خطر سقوط بهمن بسیار زیاد است. آن مسیر، در رخ شمال شرقی بود که به آن جبهه کانگ شونگ نیز میگویند. نگرانی آنها این است که چرا باشکروف در سال ۱۹۹۷ مسیر را به تراورس معمولی تغییر داد.
تیم تیموفیف در سال ۲۰۰۱ ابتدا مسیر عادی را در اورست به سمت گردنه جنوبی دنبال کردند. سپس کوهنوردان در امتداد خط الراس شمالی صعود نشده لوتسه حرکت کردند و به سمت جبهه صعود نشده و دست نخورده کانگ شونگ ادامه دادند. آنها از تمام جبهه کانگ شونگ بالا نرفتند، بلکه قسمت بالایی آن را طی کردند. در نهایت، به سمت یال غربی قله میانی صعود کردند. آنها اولین صعود از لوتسه میانی را به ولادیمیر باشکروف تقدیم کردند.
از آن زمان، هیچ کس دیگری صعود یا حتی تلاشی روی لوتسه میانی نداشته است. گزارش صعود به لوتسه میانی را می توانید در لینک زیر بخوانید.