در این مطلب داستان مینیا کونکا یک قله نسبتا ناشناخته در سیچوان چین را شرح خواهیم داد. این داستان اکسپدیشن حیرت انگیز ژاپنی در ۱۹۸۲ را روایت می کند که بخشی حیرت انگیز از تاریخ کوهنوردی است. مینیا کونکا شاید مشهور نباشد، اما این کوه به عنوان شصت و ششمین قله مرتفع جهان، آمار مرگ و میر بیش از کی۲، آناپورنا و نانگاپاربات دارد.
مینیا کونکا
مینیا کونکا در رشته کوه داکسو Daxue، بخشی از منطقه کوهستانی هنگدوان در امتداد لبه شرقی فلات تبت واقع شده است. توده مینیا کونکا حدود ۵۰ کیلومتر از شمال به جنوب امتداد دارد. این شامل تقریبا ۲۵ قله در حدود ارتفاع ۶۰۰۰ متری می شود. از جمله قلل این رشته می توان به : لودومانین Leudomanyin (6112 متر)، لانگدومانین Langemanyin (6294 متر)،دادومانین Daduomanyin (6380 متر)، ریوکی فنگ Riwuqie Feng (6376 متر)، تای شان (۶۴۶۸ متر)،جیازی فنگ Jiazi Feng (6540 متر) وژونگشان فنگ Zhongshan Feng (6886 متر) اشاره کرد.
بلندترین قله، مینیا کانکا ، در ابتدای یک سوم جنوبی توده قرار دارد. دارای فرم عمودی با برجستگی بیش از ۳۶۰۰ متر است. مینیا کونکا به معنای پادشاه کوه های سیچوان، شرقی ترین قله ۷۰۰۰ متری جهان به شمار می رود. این سومین قله مرتفع خارج از رشته کوه هیمالیا/قراقوروم پس از تیریچ میر و کنگور تاغ است.
این کوه چندین نام دارد: گونگگا شان، مینیا گونکار، کونکا، یا بوکونکا که برخی از کاوشگران قرن نوزدهمی آن را نامیده اند.
ارتفاع
ویلیام جان گیل، کاشف انگلیسی و افسر ارتش بریتانیا، برای اولین بار این کوه را در سال ۱۸۷۶ توصیف کرد. چند سال بعد، مسافر مجارستانی بلا سچنی نیز از این منطقه دیدن کرد. او یافته های خود را در ژورنال جغرافیا منتشر نمود و پیش بینی کرد که مینیا کونکا ۷۶۰۰ متر ارتفاع دارد.
در سال ۱۹۲۹، جوزف فرانتس کارل راک، کاشف آمریکایی اتریشی الاصل، ارتفاع این کوه را ۹۲۲۰ متر اعلام کرد و آن را بسیار بالاتر از اورست قرار داد. این ارتفاع در اواخر همان سال توسط پسران تئودور روزولت، تئودور جونیور و کرمیت “تأیید شد”. برادران روزولت در سال ۱۹۲۸ برای شکار پانداهای غول پیکر به این منطقه سفر کرده بودند. راک بعداً برآورد خود را به ۷۸۰۳ متر اصلاح کرد.
یک سال بعد، یک نقشهبردار و جغرافیدان سوئیسی ارتفاع را تا حداکثر ۷۵۹۰ متر اصلاح کرد.
ریچارد بوردسال و تریس مور آمریکایی اولین صعود را در سال ۱۹۳۲ انجام دادند و قله را ۷۵۸۷ متر اندازه گرفتند. ارتفاع از آن زمان به ۷۵۵۶ متر به روز شده است. در آن زمان، این دومین کوه بلندی بود که تا به آن روز صعود شده بود.
خدایان و افسانه ها
مانند کاواگاربو، مینیا کونکا مرتبط به فرهنگ و سنت محلی است. به گفته مردم محلی، خدای تندر، دورجلوترو، در بالای مینیا کونکا زندگی می کند. او منطقه را در کنار دادگاه ارواح محافظت می نماید.
افسانه دیگری از الهه یویوتسوما صحبت می کند که از زمرد متولد شد. طبق داستانها این الهه یک آهو داشت که بر آن سوار می شد. هر غروب آسمان را با شیرش خیس می کرد.
یک روز، یک کماندار آهو را کشت و خشم یویوتسوما را برانگیخت. او کاسه شیر را ریخت و منطقه را طوفان در بر گرفت. خود الهه تبدیل به کوه شد و کماندار را له کرد. طبق افسانه ها، به همین دلیل است که مینیا کونکا همیشه در ابرها پنهان است. فقط برای ارواح مخلص پاک می شود و رنگ های زمردی و سفید خود را به آنها نشان می دهد.
یک قله بسیار خطرناک
این قله که با هواشناسی دمدمی مزاج و متغیر مشخص می شود، دسترسی به این قله حتی از دره های نزدیک نیز دشوار است. جبهه های سرگیجه دار، برآمدگی های پر از سراک، دیوارهای یخی، شکاف ها و بهمن ها را نشان می دهد. میزان مرگ و میر آن هول انگیز است. از سال ۱۹۳۲ تنها ۲۳ تا ۲۵ نفر به آن صعود کرده اند. بیش از ۳۰ کوهنورد در دامنه های آن جان خود را از دست داده اند.

اولین صعود
دو کوهنورد از یک تیم آمریکایی، ریچارد ال. بردسال و تریس مور، اولین صعود این کوه را در امتداد خط الراس شمال غربی در ۲۸ اکتبر ۱۹۳۲ انجام دادند. آنها با لباس های نخی، چرمی و پشمی صعود کردند. آنها تبرهای یخی چوبی، ۱۵ متر طناب کنفی و کرامپون های ۱۰ تیش به همراه داشتند. بالا رفتن از این کوه با چنین تجهیزات اولیه ای یک دستاورد باورنکردنی محسوب می شود.
۹ اکسپدیشن بعدی صعودهای موفق دیگری را انجام دادند که تقریباً همه از طریق خط الراس شمال غربی بودند. تلاش های دیگر نیز با شکست مواجه شدند، در حالی که برخی از آنها که به قله رسیدند هم با حوادث جدی روبرو بودند. در دومین صعود از مینیا کونکا در سال ۱۹۵۷، ۶ کوهنورد چینی به قله رسیدند، اما چهار کوهنورد در راه پایین جان باختند.
اکسپدیشن آمریکایی ۱۹۸۰
از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۰ مقامات چینی خارجی ها را از صعود به قله های غرب چین منع کردند. هنگامی که قوانین تغییر کرد، یک تیم آمریکایی تلاش ناموفقی را در جبهه جنوبی با یک مسیر جدید انجام داد، در حالی که تیمی دیگر برای صعود از خط الراس شمال غربی اقدام کرد.
یک بهمن به تیم خط الراس شمال غربی درست بالای کمپ ۱ برخورد کرد و آنها را تا ۴۰۰ متری پایین کوه برد. فیلمبردار آنها، جاناتان رایت، در پاییز درگذشت. سه کوهنورد معروف دیگر، ایوان شوینارد، ریک ریج وی و کیم اشمیتز جان سالم به در بردند.

خط الراس شمال شرقی
در سال ۱۹۸۱، یک تیم ژاپنی خط الراس شمال شرقی را انجام داد. این هشت کوهنورد زمانی که یوگی فوجیوارا سرپرست تیم، سقوط کرد، کمتر از ۱۰۰ متر از قله فاصله داشتند. هفت نفر دیگر سعی کردند عقب نشینی کنند.
میکیو آبه، عکاس اکسپدیشن، گروه را هنگام پایین آمدن از سمت شمال ملاقات کرد و خود را به طناب آنها متصل نمود.
او گفت:«همانطور که به پایین آمدن ادامه دادیم، کارابین من پیچ خورد و برای تنظیم مجدد آنرا باز کردم. من آخرین نفر در صف بودم. در حالی که داشتم بند را تنظیم می کردم و حواسم به کارم بود، هفت نفر لیز خوردند. میتوانستم ببینم که همه آنها با هم سقوط می کنند و در غباری غلیظ ناپدید میشوند.»

بهار ۱۹۸۲
در بهار ۱۹۸۲، سه اکسپدیشن به مینیا کونکا، یک سوئیسی، یک کانادایی و یک ژاپنی انجام شد. کانادایی ها مسیر اصلی را به سمت خط الراس شمال غربی انتخاب کردند اما به دلیل تصادف و آب و هوای بد مجبور شدند از کمپ ۱ برگردند.
سه کوهنورد سوئیسی موفق شدند از طریق خط الراس شمال غربی از شرق به قله برسند. اما در هنگام فرود، یکی از آنها لیز خورد و افتاد و جان باخت.
تیم ژاپنی علیرغم حادثه دلخراشی که در سال ۱۹۸۱ برای هموطنانشان رخ داد، می خواستند دوباره از یال شمال شرقی صعود کنند.
تحت رهبری هیداکی ساتو، این گروه شامل پنج مرد و دو زن بود. در ۱۹ مارس ۱۹۸۲، آنها کمپ اصلی خود را در یخچال هایلوگوگو در ارتفاع ۳۵۰۰ متری برقرار کردند.
ایجاد کمپ ها
این گروه شروع به ایجاد کمپ کرد. دو کوهنورد از این گروه، هیروناری ماتسودا و ماکوتو سوگاوارا، جلوتر از بقیه بودند. در ۲۱ آوریل، آنها کمپ ۳ را روی یک گردنه در خط الراس شمال شرقی در ارتفاع ۵۷۹۰ متری ایجاد نمودند. پنج روز بعد، آنها به کمپ ۴ در ارتفاع ۶۲۰۰ متری رسیدند. از کمپ ۲ تا کمپ ۴ ثابت گذاری انجام شد.
یکی از اعضای تیم به نام اس سوزوکی لیز خورد و کمرش آسیب دید و صعودش را متوقف کرد. در ۲۸ آوریل، تنها ماتسودا و سوگاوارا در ارتفاع ۶۸۰۰ متری به کمپ ۵ رسیدند. این دو تصمیم گرفتند که آخرین حرکت خود را از آنجا آغاز کنند.
ماتسودا و سوگاوارا به راه افتادند، اما خیلی آهسته بالا می رفتند. در ۲۹ آوریل، آنها مجبور شدند فقط ۵۰ متر زیر قله بیواک کنند. غذا و آب آنها تمام شد و دیگر خسته و کم آب شده بودند. روز بعد هوا خراب شد و مجبور شدند تصمیم تلخی برای بازگشت بگیرند.
فرود
در حین فرود با تیم خود تماس گرفتند و گفتند که برای یافتن مسیر مشکل دارند. هر چند دقیقه یک بار گم می شدند. این آخرین پیام ماتسودا و سوگاوارا بود زیرا رادیو آنها از بین رفت، احتمالاً وقتی باتری آن تمام شد.
در همین حال، بسیار پایین تر، سایر اعضای تیم در تاریخ ۲ می به کمپ ۲ صعود کردند. دو روز بعد، آنها سعی کردند از طناب های ثابت بالای کمپ ۲ برای نجات بالا بروند اما نتوانستند این کار را انجام دهند.
بیش از چهار روز از آخرین صحبت آنها با ماتسودا و سوگاوارا گذشته بود. بدون هیچ نشانی از زندگی، تیم برای آنها پیامی گذاشت که “ما هرگز شما را فراموش نخواهیم کرد، ماتسودا و سوگاوارا.” سپس به بیس کمپ بازگشتند.
با این حال، ماتسودا و سوگاوارا نمرده بودند.
در بارگاه مرگ
دقیقاً مشخص نیست که آنها چگونه فرود آمدند زیرا دائماً در حال گم شدن بودند. آنها از کم آبی و خستگی بسیار ضعیف شده بودند و سرمازدگی شروع به تأثیرگذاری کرده بود.
آنها برای استراحت یک روز کامل توقف کردند و سپس سعی کردند به فرود خود ادامه دهند. اما در حین پایین آمدن دستکش ها و تبرهای یخی خود را گم کردند و ماتسودا یکی از کفش های خود را گم کرد. او مجبور شد آن را با قاب چرمی دوربین خود جایگزین کند و تا آنجا که می توانست از پایش محافظت نماید!.
پس از یک هفته، آنها به کمپ ۱ خزیدند. سوگاوارا به ماتسودا گفت که میخواهد کمی استراحت کند. این آخرین باری بود که ماتسودا همنورد خود را دید. ماتسودا که نتوانست او را پیدا کند، با دست ها و پاهای یخ زده، مانند یک زامبی، به پایین فرود رفت.
به طرز باورنکردنی، او به کمپ اصلی پیشرفته رسید اما آنجا را خالی یافت. مقداری غذا جا مانده بود، اما زخم معده او را از خوردن زیاد باز داشت.
چند روز بعد، او سرانجام به محل بیس کمپ آنها در ارتفاع ۲۹۰۰ متری رسید، اما هیچ کس نیز آنجا نبود. ۲۱ می ۱۹۸۲، وی سه هفته پس از آخرین تماس بی سیم به آنجا رسیده بود.
گاهی دنیا برایت طناب نجات می اندازد.
ماتسودا فرو ریخت، اما چند ساعت بعد تعدادی جمع آوری کننده گیاهان دارویی در دره ظاهر شدند. به ندرت کسی از این منطقه دیدن کرده است، بنابراین این یک تصادف باورنکردنی بود. وقتی جمعآوران گیاهان دارویی جسد ماتسودا را دیدند، مطمئن شدند که جسد است. اما ماتسودا هنوز نفس می کشید.
صادقانه باید گفت، سخت است که بگوییم کدام یک برای ماتسودا سختتر بود، فرود آمدن از آخرین شیب های کوه یا زنده ماندن از اسبسواری تا بیمارستان. او با وزن کمتر از ۴۰ کیلوگرم وارد بیمارستان شد.
ماتسودا هر دو پای خود از بالای مچ پا و ۱۰ انگشت خود را به دلیل سرمازدگی از دست داد، اما زنده ماند.
در آن پاییز، ژاپنی ها به کوه بازگشتند تا جسد سوگاوارا را پس بگیرند. اما نتوانستند او را پیدا کنند. یکی از اعضای اکسپدیشن بر اثر بیماری ارتفاع در طی تلاش جان باخت.
در همین حال، ماتسودا اراده زندگی را از دست نداد. در دوران نقاهت، او تصمیم گرفت هدف خود را از هیمالیا به ژاپن منتقل کند. او می خواست به ۵۰ قله مرتفع کشورش صعود کند.
چنین اراده و روحیه ای به او کمک کرد تا زنده بماند.