اکسپدیشن سال 1975 بریتانیا اولین صعود موفق رخ جنوب غربی اورست به شمار می رفت. این صعود به سرپرستی سر کریس بانینگتون پس از بارش های موسمی انجام گرفت که با ثابت گذاری از کم غربی تا درست زیر قله به پیش رفت.
یکی از دلایل موفقیت این صعود، گذر از نوار صخره ای توسط نیک استکورت و توت برایتویت بود. پس از آنها دو تیم به قله جنوبی صعود کرده و مسیر جنوب شرقی را تا قله دنبال کردند. داگ اسکات به همراه دوگال هاستون در 24 سپتامبر 1975 اولین گروهی از این دسته بودند که توانستند به قله برسند و دو روز بعد نیز پیتر بوردمن و پرتمبا توانستند اورست را صعود کنند. این طور به نظر می رسد که میک برک مدت کوتاهی پس از رسیدن به قله جان خود را از دست داد.
این اولین صعود بریتانیایی ها به اورست بود و به عنوان یکی از آخرین صعودها در سبک تیم های بزرگ و نظامی گونه در تاریخ کوهنوردی شناخته می شود.
این صعود تبدیل به داستانی شد که در ادبیات کوهنوردی به نام اورست مسیر دشوار شناخته می شود. این کتاب یکی از پرفروش ترین کتب دنیای کوهنوردی است که پیشنهاد می کنیم حتما مطالعه کنید. هر چند که ما در ادامه به خلاصه ای از داستان صعود دشوار خواهیم پرداخت.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
- عینک طوفان 100% مدل MX GOGGLE ۶۹۹.۰۰۰ تومان
فهرست مطالب
Toggleزمینه
سنگنوردی در بریتانیا به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، پس از سالها رکورد به دلیل دو جنگ بزرگ و با راه اندازی باشگاه های سنگنوردی و کوهنوردی طبقه کارگر در شمال انگلستان و اسکاتلند توسعه یافت. باشگاه صخره و یخ در منچستر، باشگاه کوهنوردی کرگ دو در گلاسکو و چندین باشگاه سنگنوردی دانشگاهی از جمله آنهایی بودند که یک محیط کوهنوردی بسیار رقابتی را ایجاد کردند. در ولز مسیرهای متعددی با استاندارد بسیار بالا با استفاده از تکنیکهای سنگنوردی طبیعی گشایش شدند.
همیش مکینس و و دوگال هاستون ، اگرچه عضو باشگاه نبودند، اما با آنها به صعود پرداختند. مکینس در اوایل سال 1953 مربی کوهنوردی بانینگتون در نوجوانی بود. این دور هم جمع شدن ما منجر به صعودهای برجسته از جمله صعود رخ شمالی آیگر در زمستان 1966 گردید. همین صعودها باعث شد تا توجه عمومی و حمایت مالی نسبت به صعودهای اکسپدیشن با کیفیت بالا جلب شود. پیش از آن همه 8000 متری ها صعود شده بودند و صعود فنی در قلل بلند تبدیل به یک نیروی الهام بخش شده بود.
در همین زمان بود که بانینگتون ایده صعود جبهه جنوبی آناپورنا را مطرح کرد. این یک صعود فنی بود که با شرکت هاستون، دان ویلانز، میک بورک، نیک استکورت، مارتین بویسن و یان کلاگ در سال 1970 صورت گرفت. (با وجود مرگ یان کلاگ در بازگشت) این صعود موفقیت بزرگی محسوب می شد چرا که نه تنها قله صعود گردید، بلکه در زمان خود دشوارترین صعود فنی به یک قله بزرگ نیز به حساب می آمد. بانینگتون به عنوان سرپرست عمل کرد و شخصا برای صعود قله تلاشی نکرده بود. او ارتباطات خوبی داشت و توانسته بود حمایت مالی جذب کند و گروهی از کوهنوردان بسیار ماهر و در عین حال فردگرا را به عنوان یک تیم منسجم حفظ کرد.
بانینگتون در سال 1972 تصمیم گرفت یک اکسپدیشن کوچک در مسیر نرمال اورست پس از بارش های موسمی را برنامه ریزی کند، اما شکست یک تیم اروپایی پیش از فصل مونسون وی را بر آن داشت تا به جای این تلاش روی جبهه جنوب غربی کوه تلاش داشته باشد.
در اثر آب و هوای بد، اکسپدیشن بانینگتون در آن سال نتوانست به قله برسد، اما تیم تجربیات زیادی به دست آورد. به ویژه این که خطی که در بالای کمپ 6 انتخاب کرده بودند به اندازه کافی مطلوب نبود.
کریس بانینگتون تصمیم گرفت تلاش دیگری در فصل پس از مونسن انجام ندهد تا اینکه خبر دار شد یک تیم از ارتش بریتانیا قصد دارد در فصل پیش از بارشهای موسمی 1976 تلاشی روی اورست داشته باشد. او سعی کرد آنها را متقاعد کند تا به آنها بپیوندند اما پیشنهاد وی رد شد.
باشگاه ورزشی موج
تلاشهای پیشین روی جبهه جنوب غربی
در فصل بهار 1970 یک تیم ژاپنی توانست تا ارتفاع قبلی به پیش رود. (خط سیاه و فیروزه ای روی نمودار) با این حال یک تیم از این گروه به رهبری سابورو ماتسوکاتا توانست از طریق گردنه جنوبی به قله برسد.
اکسپدیشن بین المللی دیگری در بهار 1971 به رهبری نورمن دیهرنفورث به ارتفاع 8350 متری (که توسط هاستون و ویلانز قبلا صعود شده بود) در یک مسیر جدید منتهی به سمت راست بالای کمپ (خط سیاه-آبی-قهوه ای) رسید.
یک اکسپدیشن اروپایی در بهار 1972 به سرپرستی کارل هرلیخ کوفر و شرکت فیلکس کوئن و آدولف هوبر به ارتفاع 8300 متری (خط سیاه، آبی، سبز) دست یافت.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
باتوم نیچرهایک مدل NH17D017-D
نمره 3.83 از 5۱.۲۷۹.۰۰۰ تومان
اکسپدیشن بریتانیا در پاییز 1972 به سرپرستی بانینگتون و شرکت مکینس، آنگ فو، بانینگتون، بورک، اسکات و هاستون تا ارتفاع 8300 متری (مسیر سیاه-آبی) صعود کردند.
یک تیم ژاپنی در پاییز 1973 توانست تا ارتفاع 8300 متری در جبهه جنوب غربی به پیش رود، اما نهایتا از طریق گردنه جنوبی به قله رسیدند. این تیم توسط میچیو یواسا رهبری می شد و البته اولین باری بود که یک گروه توانست پس از بارش های موسمی به قله اورست صعود کند.
ظهور اکسپدیشن 1975
اکسپدیشن ژاپنی در پاییز 1973 هم مسیر جنوب غربی و هم مسیر عادی را امتحان کرده بود. آنها تقریبا به همان روشی که بریتانیایی ها شکست خورده بودند، ناکام ماندند، اما صعود این تیم از گردنه جنوبی در فصل پس از بارشهای موسمی دستاورد مهمی تلقی می شد. در آن زمان آنها به صورت یکسره از گردنه جنوبی راهی قله شده بودند. زمانی که تیم به قله رسید، اکسیژن نفرات تمام شده بود، در نتیجه تیم مجبور به یک بیواک بدون غذا، آب و چادر کوهنوردی شد اما خوشبختانه نفرات به سلامتی پایین بازگشتند.
در دسامبر 1973 بانینگتون متوجه شد که یک تیم از فرصت خود برای تلاش در فصل پس از مونسن کناره گیری کرده است. بنابراین مجددا درخواست مجوز برای یک صعود سبکبار در گردنه جنوبی و مسیر جنوب شرقی را ارسال کرد. این مجوز در آوریل 1974 به وی داده شد و در همان زمان هاستون و اسکات در حال شروع یک برنامه برای صعود چانگابانگ بودند.
هاستون و اسکات توانستند بانینگتون را متقاعد کنند که مجدد به سراغ جبهه جنوب غربی اورست بروند. این در نهایت تبدیل به بن مایه چیزی شد که ما آنرا به عنوان اورست، مسیر دشوار می شناسیم.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کفش هوکا مدل hoka mafate speed 4
نمره 5.00 از 5۳.۰۹۳.۰۰۰ تومان
آماده سازی
درسی که از اکسپدیشن 1973 ژاپن (و اکسپدیشن 1952 سوئیس) آموخته شد این بود که هر تلاشی باید در اولین فرصت ممکن پس از پایان موسمی انجام شود و این بدان معناست که سفر از کاتماندو به کمپ اصلی باید در طول بارشهای موسمی باشد.
نکته دیگر استفاده از “تنوره ویلانز” در بالای کمپ 6 به معنای ایجاد یک کمپ هفتم خواهد بود و بنابراین آنها مسیری در سمت چپ دهلیز مرکزی بزرگ انتخاب کردند که قبلا توسط ژاپنی ها روی آن تلاش شده بود.
کمپ 6 در میدان برفی بالایی ایجاد می شود و یک تراورس طولانی به سمت خط الراس جنوب شرقی کشیده خواهد شد. برای تکمیل تراورس باید از خطر الراس صعود کرد و با احتساب بازگشت یک روز بسیار طولانی در پیش خواهد بود که در نتیجه ممکن است یک بیواک در بازگشت ضروری باشد.
اکسیژن کمکی در بالای کمپ 4 برای کوهنوردان و کمپ 5 برای شرپاها و 4000 متر طناب ثابت (طناب ثابت خمبو و طناب صعود نیز اضافه می شود) در نظر گرفته شدند.
یک کمیته مدیریتی، به ریاست لرد هانت (جان هانت از تیم بریتانیایی به کوه اورست در سال 1953)، برای عملیاتی گران قیمت و به سبک محاصره ای تشکیل گردید.
پیتر بوردمن بعداً اظهار داشت: “برای یک کوهنورد، مطمئناً سفر با بانینگتون به اورست یکی از آخرین تجربیات بزرگ امپراتوری است که زندگی می تواند ارائه دهد.”
بونینگتون و نمایندهاش یکی از مدیران بانک بینالمللی بارکلیز را میشناختند و به او مراجعه کردند تا ببینند آیا بانک حمایت مالی میکند یا خیر. بارکلیز نه تنها با ارائه 100000 پوند درخواستی موافقت کرد، بلکه پذیرفت که هرگونه هزینه اضافی را نیز پوشش دهد. این امر باعث شکایت مشتریان بانک و طرح سوال در مجلس شد.
در دورانی قبل از کامپیوترهای شخصی، برنامه ریزی لجستیکی دقیق بر روی یک کامپیوتر مرکزی متعلق به شرکت کامپیوتری ایان مک نات دیویس با کمک یک برنامه نویس حرفه ای انجام گرفت!
تیم اعزامی
این تیم با توجه به کوهنوردان حاضر در برنامه های 1970 آناپورنا و 1972 جنوب غربی اورست دست چین شده بود. همیش مکینس قرار بود معاون سرپرست شود و داگ اسکات، دوگال هاستون، نیک استکورت، میک بورک، مایک تامپسون و مارتین بویسن نیز به تیم پیوستند. همه نفرات به غیر دو نفر آخری تجربه حضور قبلی در جنوب غربی را داشتند.
افرادی که برای اولین بار به تیم ملحق شدند پیتر بوردمن، پل (“Tut”) برایثویت، رونی ریچاردز، دیو کلارک، آلن فیف و مایک رودز بودند. رودز کارمند بارکلیز بود که توسط بانک معرفی گردید.
پزشکان که هر دو کوهنورد با تجربه بودند، چارلز کلارک و جیم داف بودند. مدیران کمپ آدریان گوردون و مایک چنی بودند که هر دو به زبان نپالی صحبت می کردند. قرار بود یک تیم سی و سه نفره از شرپاهای کوهنوردی با پرتمبا به عنوان سردار و آنگ فو به عنوان معاون وجود داشته باشد. بیست و شش باربر برای آبشار یخی خومبو توسط سردارشان فورکیپا رهبری می شد. شرپاهای دیگری برای انجام وظایف عمومی حضور داشتند.
تجهیزات
24 تن تجهیزات در بیش از 1000 جعبه از بریتانیا خارج شد و باید از 22 پست گمرکی عبور می کرد. تجهیزات فنی نسبتاً کمی مورد نیاز بود، زیرا صعود تا حد زیادی غیر فنی بود و سیلندرهای اکسیژن، طناب کوهنوردی و نردبانهای سبک وزن موارد مورد نیاز اصلی بودند. ددمن (لنگرها برای کارگاه زدن در برف) به ویژه در شرایط برف نرم بسیار مفید بودند.
یازده تن غذا خریداری شده و مقدار بیشتری نیز از نپال تهیه شد. وعده های غذایی از منوهای مختلف به طور یکسان بسته بندی می شدند تا از خطر انتخاب وعده های غذایی مورد علاقه قبل از حمل آنها در کوهستان جلوگیری شود. جعبه های جبهه (چادرهای جعبه مانند) مورد نیاز بودند زیرا هیچ تاقچه های قابل توجهی برای چادر زدن در سطح شیب دار وجود ندارد. جعبه های جبهه استفاده شده در سال 1973 به اندازه کافی قوی نبودند که بتوانند در برابر سقوط سنگ ها و یخ مقاومت کنند، بنابراین برای این اکسپدیشن مکینس جعبه های تقویت شده ای با سقف های مش ضد گلوله برای کمپ های پایینی روی جبهه کوهستانی و “جعبه های حمله” در اندازه کوچک برای کمپ 6 طراحی کرد که ابعاد آنها 1.07 در 1.12 در 1.91 متر میشد.
اکسپدیشن
دو کامیون 16 تنی که توسط باب استودلی (مدیر حملونقل تیم) و سه راننده دیگر هدایت میشد، در 9 آوریل 1975 لندن را ترک کردند و این وسایل به کاتماندو منتقل شد و از آنجا به فرودگاه لوکلا انتقال یافت و سپس توسط باربرها به خونده در نزدیکی نامچه بازار به منظور انبار شدن قبل از بارشهای موسمی در تاریخ 10 ژوئن منتقل گردید.
پیاده روی از کاتماندو تا بیس کمپ
تیم اصلی در مرحله بعدی از لندن به کاتماندو پرواز کرده و از آنجا در اوایل ماه اوت از طریق جاده لاماسانگو سفر خود را شروع کردند. علی رغم این که سفر در فصل بارش های موسمی انجام میشد، هوا در طول روزها خوب بود اما در بعد از ظهرها باران می بارید. استکورت و هاستون برای آماده کردن مسیر روی آبشار یخی خمبو جلوتر رفتند. گروه بانینگتون پس از یک سفر دو هفته ای به خونده رسید و در تیانگبوچه با لاما ملاقات کرد تا تیم وی را متبرک کند.
حدود سه روز طول کشید تا صدها باربر استخدام شده محلی، 24 تن تجهیزات و 12 تن غذا را از خونده به کمپ اصلی اورست حمل کردند. این تجهیزات در 23 اوت به بیس کمپ رسید.
در این مرحله بود که یک نفر از باربران گم شد. او پسر جوانی بود که در اکسپدیشن 1972 نیز شرکت داشت و به ویژه داگ اسکات او را زیر پر و بالش گرفته بود. یک گروه تجسسی جسد وی را در جریانی درست در زیر بیس کمپ یافتند.
آبشار یخی خمبو و کم غربی
حدود شصت شرپا تدارکات را از طریق آبشار یخی و تا جبهه جنوب غربی حمل کردند. لازم بود مسیری از طریق شکاف ها و سراک های متحرک برای قسمتی از صعود که بیشترین تهدید را ایجاد می کرد، آماده شود. اسکات و هاستون در 26 آگوست به بالای آبشار یخی رسیدند و مکانی را برای کمپ 1 در پای کم غربی در مکانی که شکاف های اطراف هر بهمنی را فرو می برد، شناسایی کردند.
کمپ 1 در 28 آگوست در مدت زمان بسیار کوتاه تری نسبت به سال 1972 ایجاد شد. هر روز بعدازظهر بهمن ها از جناحین اورست و نوپتسه پایین می آمدند زیرا دما پس از شب های سرد به شدت افزایش می یافت. سه روز طول کشید تا هاستون و اسکات مسیری را برای رسیدن به یک مکان مناسب برای کمپ 2 در راس کم غربی جستجو کنند. مکینس سرپرستی ایجاد نردبان های مسیر برای عبور شرپاها را بر عهده داشت.
صعود جبهه جنوب غربی
هاستون و اسکات از کمپ 2 تا کمپ 5 مسیر مستقیم تری پیشنهاد کردند اما در نهایت توافق نمودند که مسیر قبلی را در پیش گیرند چرا که در معرض خطر بهمن کمتری بود. یک هفته برای ایجاد کمپ 2 سپری شد. اسکات و برک در 6 سپتامبر صعود به جبهه جنوب غربی را آغاز کرده و ثابت گذاری جهت صعودهای آتی انجام دادند. آنها همچنین 370 متر تا پای محل انتخاب شده برای کمپ 3 صعود کردند.
استکورت و برایثویت روز بعد مسیر را دنبال نموده و از کمپ 3 بالا رفتند. ثابت گذاری در این قسمت و در میان برف پودری 2 روز طول کشید. دو روز تلاش دیگر نیز به آنها اجازه داد تا کمپ 4 را در ارتفاع 7200 متری برپا کنند و ثابت گذاری در آن سوی دهلیز مرکزی بزرگ انجام گرفت.
متعاقبا برودمن و بایسون و سپس هاستون، مکینس و بانینگتون برای برپا کردن سکوهای مناسب کمپ برای شرپاها و تجهیزات ارتفاعات بالای جبهه وارد عمل شدند.
در اینجا مکینس به دلیل اصابت بهمن با وجود عدم آسیب دیدگی و به خاطر پر شدن ریه هایش با پودر برف مجبور به بازگشت شد. بوردمن، هاستون و بویسن برای یافتن محلی برای کمپ 5 صعود کردند.
در 18 سپتامبر هشت شرپا به کمپ 4 رسیدند تا تجهیزات بیشتری را تا کمپ 5 حمل کنند و روز بعد بانینگتون و اسکات به منظور شناسایی نوار صخره ای راهی دهلیز بزرگ شدند.
پس از آن و در طی یک تماس رادیویی از کمپ 5، بانینگتون اعلام کرد که هاستون و اسکات، تیمی هستند که اولین تلاش برای صعود قله را انجام می دهند. دو روز طول کشید تا هاستون از پای جبهه صعود کند و در طول این دو روز استکورت و برایثوایت قسمت های بالای دهلیز را ثابت گذاری نمودند.
صعود نوار صخره ای
در اوایل صبح 20 سپتامبر، استکورت و برایثویت کمپ 5 را ترک کردند تا به سمت نوار صخره ای بروند. باینینگتون و برک منتظر ماندند تا شرپاها طناب بیشتری بیاورند و سپس با حمل طنابی که قرار بود جلوتر در جای خود ثابت شود حرکت کردند.
آنها در ارتفاع 8200 متری در حالی که کپسولهای اکسیژن وزن کوله پشتی شان را سنگین کرده بود به پیش می رفتند. در این بخش قسمت های بسیار کمی برای کار گذاشتن میخ به عنوان میانی وجود داشت تا اینکه نهایت به یک قسمت برفی رسیدند که برای زدن یک کارگاه ددمن مناسب بود.
در اینجا دهلیز شروع شد و خطر ریزش بهمن هم بیشتر شده بود. پس از چند تغییر در نفر سرطناب، برایثویت یک سطح شیب دار به سمت راست دید. اما همانطور که پیش می رفت اکسیژنش تمام شد و تقریبا از هوش رفت. یک سقوط می توانست به راحتی باعث مرگ وی شد. پس از برداشتن ماسک اکسیژن از صورت به جایی رسید که می توانست کلنگ خود را در یخ به طور عمیق فرو کند تا سه کوهنورد دیگر را حمایت کند که صعود کنند.
استکورت از طریق این قسمت شیب دار به یک قسمت نسبتا ایمن دست یافت. در بخش های پیش رو نیز امکان کمی برای کار گذاشتن میخ و میانی داشت. وی بالاخره به شکافی رسید که می توانست یک میخ محکم به عنوان میانی در آن کار بگذارد. این احتمالا سختترین طولی بود که تا آن روزگار در آن ارتفاع صعود شده بود. به این ترتیب نوار صخره ای در یک روز به پایان رسید.
تلاش برای صعود قله
پیشرفت تیم به قدری خوب بود که بانینگتون تشخیص داد می تواند سه تیم را راهی قله کند و انتخاب های خود را در 21 سپتامبر اعلام کرد. اولین گروه شامل هاستون و اسکات می شد. دومین گروه نیز بورک، بوردمن، بویسن و پرتمبا خواهد بود. سومین گروه هم از برایثویت، استکورت، آنگ فوربا و خود بانینگتون تشکیل می شد.
بانینگتون پیشتر به استکورت و برایثویت قول داده بود که در تیم دوم جای خواهند داشت اما بعدا به این نتیجه رسید که شاید به دلیل تلاش سخت در عبور از نوار صخره ای خسته شده باشند. پس از آنها خواست تا برای مدت کوتاهی به کمپ 2 باز گردند و سپس برای پیوستن به تیم 3 صعود کنند. آنها هم این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتند.
به پرتمبا گفته شده بود که می تواند برای هر یک از دو تلاش دوم و سوم یک شرپا انتخاب کند.
برک به آرامی صعود می کرد اما بانینگتون اینطور می انگاشت که این می تواند به دلیل سنگینی تجهیزات دوربین باشد. او ارزش فیلم برداری در ارتفاع بالا را درک می نمود. مکینس می توانست صعود کننده خوبی باشد اما بانینگتون از یک فرد جوانتر (بوردمن) طرفداری کرد. مکینس که ناراحت شده بود گفت که اکسپدیشن را ترک خواهد کرد اما به مطبوعات خواهد گفت که این فقط به خاطر سلامتی او بوده است.
کلارک پزشک تیم پیشتر به بانینگتون توصیه کرده بود که نباید در تلاش قله شرکت کند چرا که این به معنای توقف بسیار طولانی در بالای 7800 متری خواهد بود. بانینگتون با اکراه پذیرفت و جای خود را به ریچاردز داد.
هاستون و اسکات
هاستون، اسکات و آنگ فوربا صبح روز بعد کمپ 5 را ترک کردند واندکی بعد نیز 6 شرپا و کوهنورد برای پشتیبانی آنها به راه افتادند.
اسکات تحت تاثیر دشواری صعود دهلیز قرار گرفت و در حالی که 76 متر طناب بیشتر ثابت گذاری کرد، به محل کمپ 6 رسید. تیم پشتیبانی پس از استراحتی کوتاه در کمپ 6 به کمپ 5 بازگشت.
اسکات و هاستون چادر جعبه ای خود را برپا کرده و در روز بعد 500 متر طناب ثابت گذاری کردند و به کمپ 6 بازگشتند.
پس از بیدار شدن در ساعت 1 صبح و آماده شدن، تیم دو نفره نهایتا ساعت 3 و 30 دقیقه صبح روز بعد و در میان تاریکی از طریق ثابت گذاری های روز قبل حرکت خود را آغاز نمود. آنها یک چادر بیواک، یک سرشعله برای درست کردن برف و دو اکسیژن برای هر نفر به همراه داشتند. سه حلقه طناب 50 متری نیز در بخش های سخت به کار گرفته شد.
تیم اصلی در کمپ 2 با استفاده از دوربین تنها توانست دو کوهنورد را پیش از ناپدید شدن در دهلیز منتهی به قله جنوبی در میدان برفی بالایی ببیند. سپس در ساعت 16:00 عصر و بسیار دیرتر از زمان مورد نظر برای مدت کوتاهی در بالای دهلیز مشاهده شدند و قبل از تاریک شدن هوا هنوز در حال صعود به سمت بالا بودند. با طلوع سپیده دم روز بعد آنها را می شد دید که در حال بازگشت به کمپ 6 می باشند.
در این زمان تیم دوم از کمپ 5 حرکت کرده بود، بدون اینکه بداند تیم اول به قله صعود کرده است یا اینکه آنها باید برای عملیات نجات آماده باشند.
داستان صعود اسکات و هاستون
اسکات و هاستون در طول سپیده دم روز صعودشان به بالای طناب ثابت ها رسیده و شروع به بالارفتن از دهلیز به سمت قله جنوبی کرده بودند که تجهیزات اکسیژن هاستون به دلیل مسدود شدن توسط یخ از کار می افتد. پاکسازی لوله اکسیژن بیش از یک ساعت طول می کشد. آنها یکی از طناب های خود را در بخش دشواری از دهلیز ثابت کرده و به صعود ادامه می دهند. در نهایت نفرات پیشرو در ساعت 15 به خط الراس رسیده و جبهه جنوب غربی با موفقیت به پایان میرسد. اما هدف آنها رسیدن به قله اورست در امتداد خط الراس جنوب شرقی نیز بود.
آنها درگیر این موضوع بودند که باید بیواک کنند و بنابراین شروع به کندن غار برفی کردند اما سپس به این نتیجه رسیدند که وضعیت برف در حال حاضر بهتر از صبح خواهد بود. بنابراین آنها از خط الراس جنوب شرقی به راه افتادند، هاستون از قدمگاه هیلاری سرطناب صعود کرد و این دو در ساعت 6 عصر 24 سپتامبر به قله دست یافتند.
نفرات در میان تاریکی شروع به فرود کردند اما در قله جنوبی آسمان ابری شد پس اسکات و هاستون برای بالاترین بیواکی که تا آن زمان انجام شده بود، آماده شدند.
آنان غار برفی را عمیق تر کرده و در سرمای فوق العاده (تخمین اسکات 50- درجه سانتیگراد) بدون اکسیژن یا سوخت گرمایشی شروع به ماساژ همدیگر کردند تا شب را به صبح برسانند و از سرمازدگی جلوگیری کنند. اسکات برای کاهش وزن کوله پشتی خود کت و شلوار پرش را پایین گذاشته بود.
با وجود توهم می دانستند که در صعود خوابیدن خواهند مرد. در اولین نور روز به سمت پایین حرکت کرده و در ساعت 9 صبح به کمپ 6 رسیدند و اخبار صعود را مخابره کردند. آنها جان سالم به در برده بودند.
در آن زمان این سریعترین صعود به اورست بود که در 33 روز پس از برپایی بیس کمپ انجام می شد.
دومین تیم قله به کمپ 6 رسید و نفرات را سالم یافت. اسکات و هاستون تا غروب به کمپ 2 بازگشتند.
بوردمن، بویسن، بورک و پرتمبا
در حرکت به سمت کمپ 6 برک به آرامی و کند حرکت می کرد. وی به عنوان فیلم بردار برای بی بی سی کار می کرد و فیلمبرداری هم برای تیم جایگاه ویژه ای داشت. بانینگتون به بویسن اعلام کرد که برک باید روز بعد در کمپ 6 بماند اما برک نهایتا وی را متقاعد کرد تا به صعود ادامه دهد. صبح روز بعد هر چهار نفر صعود را آغاز کردند اما ست اکسیژن بویسن خیلی زود خراب شد و او یک کرامپون را از دست داد و بنابراین مجبور شد به کمپ برگردد.
بوردمن و پرتمبا به سرعت صعود کردند و برک بسیار عقب بود. این دو در ساعت 11 به قله جنوبی رسیدند، جایی که اکسیژن پرتمبا به دلیل همان مشکلی که هاستون داشت مسدود شد. آنها در ساعت 13 به قله اورست رسیدند. دید ضعیفی به دلیل مه ناشی از باد وجود داشت.
با پایین آمدن بوردمن و پرتمبا هوا بدتر شد و دید هم کاهش یافت. در کمال تعجب آنان با بورک روبرو شدند که در بالای قدمگاه هیلاری و چند صدمتر پایینتر از قله روی برف نشسته بود. آنها تصور می کردند که بورک به کمپ 6 بازگشته است. بورک از آنان خواست تا با وی به قله بازگردند تا فیلم برداری و عکاسی کند اما با عدم پذیرش نفرات وی اعلام می کند که به تنهایی ادامه خواهد داد.
سپس بوردمن و پرتمبا قبول می کنند که در قله جنوبی منتظر بورک شوند. پس از یک و نیم ساعت انتظار در شرایط کولاک هوا رو به خرابی رفته و بنابراین دو نفر شروع به پایین آمدن از دهلیز در طوفان کردند. آنها هنوز اکسیژن داشتند و خوش شانس بودند که انتهای طناب های ثابت را در تاریکی پیدا کردند.
دو نفر نهایتا در ساعت 19:30 دقیقه به کمپ 6 رسیدند. میک برک بازنگشت. بوردمن در پاهایش سرمازدگی داشت و پرتمبا برف کوری گرفته بود و دستهای بویسن نیز یخ زده بودند. آنها برای مدت 30 ساعتی که در کمپ 6 به دلیل طوفان گیر کرده بودند مجبور بودند برف چادر را پاک کنند.
پایان
طوفان در 28 سپتامبر پایان یافت و تیم سوم هنوز در کمپ 5 بود. با این حال بهمن های پودری در روی جبهه در حال فرو ریختن بودند و امیدها به یافتن برک هم از بین رفت. ادامه اکسپدیشن لغو شد. کسانی که در کمپ 5 منتظر بوردمن، بویسن و پرتمبا بودند آنها را تا کمپ 2 در کم غربی همراهی کردند تا جایی که بی بی سی با آنها مصاحبه کرد. در روز 27 سپتامبر به نفرات کمپ 4 دستور داده شد به خاطر خطر زیاد بروز بهمن فرود بیایند. در حین تخلیه گوردن در تاریکی گیر افتاد و نیاز بود تا یک عملیات امداد و نجات انجام شود. بعدا در همان شب بهمن تمام کمپ را ویران کرد و با وجود اینکه کسی آسیب ندید همه نفرات مجبور به ترک کمپ شدند. نفرات اکسپدیشن تا 30 سپتامبر به کمپ اصلی، 11 اکتبر کاتماندو و در 17 اکتبر به لندن بازگشتند.
جسد برک هیچگاه یافت نشد.
هزینه این برنامه از 100000 پوند به 130000 پوند افزایش یافت. با این حال بارکلیز، حامی مالی برنامه دارای حقوق رسانه ای مختلفی از جمله حقوق مربوط به کتاب اورست مسیر دشوار بود که تبدیل به پرفروش ترین کتاب گردید و بنابراین بانک توانست همه هزینه های خود را جبران کند. بی بی سی مستندی به همین نام تولید کرد.
تبلیغات این صعود باعث شد بانینگتون، اسکات و هاستون به نامهای معروفی در بریتانیا تبدیل شوند. بانینگتون بعدها نشان شوالیه دریافت کرد.
هاستون در حین اسکی در کوه های آلپ در بهمن جان بخات. استکورت در سال 1978 در اکسپدیشن غربی کی2 به رهبری بانینگتون جان باخت. بوردمن همراه با جوتاسکر در سفر 1982 اورست شمال شرقی درگذشت.
پرتمبا آژانس راهپیمایی بسیار موفق خود را در سال 1985 راه اندازی کرد و همچنین در آن سال دوباره با بونینگتون در یک اکسپدیشن به رهبری نروژی که منجر به رسیدن بونینگتون به قله اورست برای اولین و تنها بار شد، همکاری داشت
جبهه جنوب غربی در سال 1988 توسط یک اکسپدیشن اسلواکی توسط چهار کوهنورد به سبک آلپی و بدون اکسیژن کمکی تا قله جنوبی صعود شد. جوزف جاست در 17 اکتبر به قله رسید اما در هنگام فرود، تمام تیم پس از آخرین تماس رادیویی در مسیر گردنه جنوبی ناپدید شدند. جسد آنها هیچ گاه یافت نشد.
یک تیم کره ای در سال 1995 این مسیر را صعود کرد.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.