هاینریش هارر؛ از اولین صعود دیواره مرگ تا 7 سال در تبت
هاینریش هارر یکی از ماجراجویان بزرگ قرن بیستم است؛ مردی که زندگیاش میان دو قطب متضاد شکل گرفت: از یکسو عضویت در حزب نازی و صعود تاریخی به ایگر در کنار پرچم هیتلر، و از سوی دیگر، هفت سال زندگی در تبت و دوستی عمیق با دالایی لامای چهاردهم. کتابها و سفرنامههای او، بهویژه هفت سال در تبت، میلیونها نفر را با سرزمینی ناشناخته آشنا کرد و تصویری ماندگار از فرهنگی کهن به جهان غرب بخشید. اما گذشته سیاسی و حضورش در حزب نازی همیشه سایهای بر شهرت او انداخت. برای شناخت بهتر هارر باید همه ابعاد زندگیاش ــ از دوران کودکی و صعودهای ورزشی گرفته تا ماجراجوییهای جهانی و سالهای پایانی عمر ــ را بررسی کرد.
فهرست مطالب
Toggleکودکی و سالهای نخستین
هاینریش یوزف هارر در ۶ ژوئیه ۱۹۱۲ در هوتنبرگ، روستایی در ایالت کارینتیا در جنوب اتریش-مجارستان متولد شد. خانوادهاش زندگی متوسطی داشتند؛ پدرش کارمند اداره پست بود و شرایط مالی خانواده معمولی اما پایدار. محیط کوهستانی و طبیعت بکر کارینتیا، علاقه به ماجراجویی و کوهنوردی را از همان دوران کودکی در وجود او زنده کرد.
در نوجوانی به ورزشهای کوهستانی و زمستانی گرایش پیدا کرد. اسکی آلپاین به سرعت به یکی از علاقههای اصلی او بدل شد و استعدادش باعث شد وارد تیمهای دانشجویی و سپس ملی شود. عشق او به ورزش و طبیعت، مسیر آیندهاش را به سمت کوهنوردی حرفهای و کاوش در سرزمینهای ناشناخته هموار ساخت.
تحصیل در دانشگاه گراتس
در سال ۱۹۳۳ وارد دانشگاه کارل-فرانتسنس در گراتس شد و در رشته جغرافیا و تربیتبدنی تحصیل کرد. او همزمان به عضویت انجمنهای ورزشی دانشجویی درآمد و فعالیتهای ورزشیاش را جدیتر دنبال کرد. هارر علاوه بر علاقه به کوهنوردی، نگاه علمی به طبیعت داشت و بعدها همین دانش جغرافیایی به او کمک کرد تا در سفرهایش نقشهبرداری، عکاسی و مستندسازی انجام دهد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
ورود به عرصه ورزش حرفهای
در سال ۱۹۳۵ به تیم ملی اتریش برای حضور در بازیهای المپیک زمستانی گارمیش-پارتنکیرشن (۱۹۳۶) معرفی شد. اما به دلیل اختلافات بر سر قوانین مربوط به حرفهای بودن مربیان اسکی، تیم اتریش در نهایت از رقابتها کنارهگیری کرد و هارر از حضور در المپیک بازماند. با این حال، در سال ۱۹۳۷ توانست در رقابتهای جهانی دانشجویان در زل آمزه، مدال طلای اسکی سرعت را به دست آورد. این موفقیت نام او را در دنیای ورزش اتریش بر سر زبانها انداخت.
صعود تاریخی به دیواره شمالی ایگر
ایگر؛ «آخرین مشکل آلپ»
دهه ۱۹۳۰ برای کوهنوردی اروپا دوران تلاشهای جسورانه بود. در این میان، دیواره شمالی کوه ایگر در آلپ برنی سوئیس، به نماد دشواری و خطر تبدیل شد. این دیواره عظیم و یخی که بیش از ۱۸۰۰ متر ارتفاع دارد، به دلیل وجود بخشی مشهور به عنکبوت سفید بارها جان کوهنوردان را گرفته بود. مقامات سوئیسی حتی مدتی صعود به آن را ممنوع کردند.
برای هارر جوان، صعود به ایگر تنها یک چالش ورزشی نبود؛ فرصتی بود برای اثبات توانایی خود و کسب اعتبار جهانی. او بهخوبی میدانست که موفقیت در این مسیر میتواند آیندهای پرماجرا برایش رقم بزند.
تشکیل تیم چهارنفره
در تابستان ۱۹۳۸، هارر به همراه دوستش فریتس کاسپارک به ایگر رفت. در میانه مسیر با دو کوهنورد آلمانی، لودویگ فوگ و آندرل هِکمایر، روبهرو شدند. این چهار نفر تصمیم گرفتند برای افزایش شانس موفقیت، با هم تیم شوند. هدایت گروه بر عهده هکمایر قرار گرفت که باتجربهترینشان بود.
نبرد با کوه
روزهای صعود به ایگر سرشار از خطر بود. ریزش مداوم سنگها، سرمای جانکاه و بهمنهای ناگهانی، تیم را بارها تا مرز سقوط برد. در بخش عنکبوت سفید، یک بهمن سنگین آنان را در بر گرفت اما با شجاعت و قدرت بدنی توانستند دوام بیاورند. سرانجام در ساعت ۴ بعدازظهر روز ۲۴ ژوئیه ۱۹۳۸، چهار کوهنورد موفق شدند بر قله بایستند.
❝ هاینریش هارر در صعود دیواره مرگ ایگر بارها با یخزدگی و سقوط روبهرو شد. ❞
برای هر کوهنوردی، انتخاب یک کفش کوهنوردی مطمئن اولین قدم برای ایمنی در مسیرهای سخت است.
واکنش جهانی
این صعود تاریخی به سرعت در رسانههای جهان بازتاب یافت. روزنامهها از «فتح آخرین مشکل آلپ» نوشتند و نام هارر به عنوان یکی از قهرمانان کوهنوردی بر سر زبانها افتاد. بعدها رینهولد مسنر، اسطوره کوهنوردی ایتالیا، این صعود را «لحظهای باشکوه در تاریخ کوهنوردی» توصیف کرد.
سایه سیاست بر افتخار ورزشی
اما این موفقیت ورزشی خیلی زود تحت تأثیر سیاست زمانه قرار گرفت. اندکی پس از بازگشت، چهار کوهنورد به برلین دعوت شدند و با آدولف هیتلر دیدار کردند. عکسهایی از آنان با پرچم نازی در قله ایگر منتشر شد. هارر نیز در همان سال به حزب نازی و اساس پیوست. بعدها او گفت که تنها یکبار یونیفورم اساس را پوشیده، آنهم در روز ازدواجش با شارلوته وگنر (دختر کاشف معروف، آلفرد وگنر). سالها بعد در خاطراتش نوشت که این کار را «اشتباه جوانی» و نتیجه خامی سیاسی دانسته است.
آغاز جنگ جهانی دوم و مسیر به سوی تبت
سفر به نانگاپاربات
در ۱۹۳۹، هارر به همراه پیتر آوفشنایتر و چند کوهنورد دیگر، به هیمالیا رفتند تا مسیر جدیدی روی کوه نانگاپاربات پیدا کنند. اما با آغاز جنگ جهانی دوم، اوضاع تغییر کرد. نیروهای بریتانیایی که بر هند و پاکستان تسلط داشتند، این گروه آلمانی-اتریشی را بهعنوان «اتباع دشمن» دستگیر کردند.
سالهای اسارت
هارر و همراهانش ابتدا به اردوگاه احمدنگر و سپس به دیرادون منتقل شدند. او بارها برای فرار تلاش کرد و در نهایت در آوریل ۱۹۴۴ موفق شد همراه چند نفر دیگر از اردوگاه بگریزد. مسیر پرخطر و طولانی فرار، آنها را به مرزهای تبت رساند؛ سرزمینی ناشناخته که قرار بود زندگی هارر را دگرگون کند.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
عینک اوکلی ساترو Oakley Sutro ۷۹۷.۰۰۰ تومان
-
فلاسک مدل HSCUP با گنجایش 0.6 لیتر
نمره 4.00 از 5۶۸۸.۰۰۰ تومان
هارر در مسیر فرار به تبت صدها کیلومتر را با کمترین امکانات پیمود.
اگر شما هم به فکر سفرهای طولانی هستید، داشتن یک کولهپشتی کوهنوردی استاندارد میتواند بار سفر را سبکتر و مسیر را لذتبخشتر کند.
ورود به لهاسا؛ قلب ناشناخته تبت
پس از فرار سخت و طولانی از اردوگاه اسرا در هند، هاینریش هارر و پیتر آوفشنایتر در ژانویه ۱۹۴۶ به لاسا، پایتخت تبت، رسیدند. آن زمان تبت کشوری منزوی بود و کمتر خارجیای اجازه ورود داشت. حضور دو مرد آواره، با لباسهای پاره و چهرههایی خسته، برای مقامات تبتی عجیب بود. اما بهجای اخراج، اجازه اقامت یافتند و همین نقطه آغاز هفت سال زندگی خارقالعاده هارر در سرزمینی بود که بعدها آن را «خانه دوم» خود نامید.
جا باز کردن در جامعه تبتی
هارر با دانش جغرافیایی، مهارت در عکاسی و توانایی در نقشهکشی خیلی زود توانست جایگاهی برای خود بسازد. او بهعنوان مترجم اخبار خارجی برای دولت تبت کار میکرد، و گزارشهای رادیویی بیبیسی را بازنویسی و ترجمه میکرد. همچنین بهعنوان عکاس رسمی دربار فعالیت داشت. عکسهای او از زندگی روزمره مردم، جشنهای مذهبی و معماری شهر لاسا بعدها به گنجینهای ارزشمند بدل شد که فرهنگ سنتی تبت را پیش از اشغال چین ثبت کرده است.
❝ سرمای سوزان فلات تبت، حتی برای هارر باتجربه هم گاهی طاقتفرسا بود. ❞
در سفرهای زمستانی، یک کاپشن کوهنوردی مناسب میتواند تفاوت میان ماجراجویی لذتبخش و تجربهای سخت باشد.
نخستین دیدار با دالایی لاما
یکی از مهمترین رویدادهای زندگی هارر زمانی بود که برای اولین بار به قصر پوتالا فراخوانده شد. در آن زمان، دالایی لامای چهاردهم پسری ۱۱ ساله بود که عطش شدیدی برای شناخت جهان بیرون داشت. او از هارر خواست فیلمی درباره اسکیت روی یخ بسازد؛ ورزشی که هارر به تبتیها معرفی کرده بود.
بهزودی رابطهای صمیمی میان آنها شکل گرفت. هارر معلم زبان انگلیسی، جغرافیا و علوم برای دالایی لاما شد. او حتی سینمای کوچکی در قصر ساخت که با موتور جیپ کار میکرد و برای اولین بار فیلمهایی چون هنری پنجم را برای دالایی لاما به نمایش گذاشت. این رابطه نه صرفاً یک ارتباط استاد و شاگردی، بلکه پایهگذار دوستی عمیقی بود که تا پایان عمر ادامه یافت.
درک عمیق از فرهنگ تبت
هارر نه فقط یک معلم یا کارمند دربار، بلکه مشاهدهگری دقیق از جامعه تبت بود. او در نوشتههایش از تضادهای این کشور سخن گفت:
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
- از یک سو، معنویت عمیق بودایی، آرامش و آداب شگفتانگیز مذهبی.
- و از سوی دیگر، مشکلاتی چون فقر، نبود امکانات بهداشتی و قدرت بیحدوحصر صومعهها بر زندگی مردم.
او مینوشت: «تبت کشوری است با ترکیبی از شگفتی و رنج؛ جایی که لبخند کودکی در کوچههای لاسا میتواند تلخی زندگی سخت را از ذهن پاک کند.»
اشغال تبت و ترک ناگزیر
در سال ۱۹۵۰ ارتش آزادیبخش خلق چین به تبت حمله کرد. شرایط سیاسی به سرعت تغییر یافت و در سال ۱۹۵۱، هارر ناچار شد این سرزمین را ترک کند. خروج او با اندوه فراوان همراه بود، چرا که بهواقع دلبسته تبت و مردمش شده بود. او بعدها نوشت:
«هر جا که باشم، دلتنگ تبت خواهم بود. صدای بالزدن غازها و درناها در شب مهتابی لاسا هنوز در گوشم زنده است.»
نگارش کتاب هفت سال در تبت
بازگشت به اروپا برای هارر تنها به معنای پایان ماجراجویی نبود، بلکه آغاز شهرت جهانی او شد. در سال ۱۹۵۲ کتاب هفت سال در تبت را منتشر کرد که بهسرعت به یکی از پرفروشترین کتابهای قرن تبدیل شد. این اثر به ۵۳ زبان ترجمه شد و تنها در آمریکا سه میلیون نسخه فروش داشت.
کتاب ترکیبی بود از سفرنامه، مشاهده فرهنگی و روایت شخصی. در آن، هارر از مسیر پرخطر فرار، ورود به لاسا، زندگی با تبتیها و دوستیاش با دالایی لاما سخن گفت. این کتاب به جهان غرب تصویری شاعرانه از تبت بخشید و همدلی بسیاری نسبت به مردمی که در آستانه اشغال بودند، برانگیخت.
اقتباسهای سینمایی و هنری
محبوبیت کتاب باعث شد دو فیلم بر اساس آن ساخته شود:
- مستندی در سال ۱۹۵۶ به کارگردانی هانس نیتِر، که بخشی از فیلمهای واقعی هارر را نمایش میداد.
- فیلم سینمایی هفت سال در تبت در سال ۱۹۹۷ با بازی برد پیت در نقش هارر و دیوید ثیولیس در نقش آوفشنایتر.
فیلم هالیوودی باعث شد نام هارر دوباره در سطح جهانی مطرح شود، اما همزمان گذشته نازی او نیز برملا و بحثهای زیادی ایجاد شد.
افشای گذشته نازی و جنجال رسانهای
در همان سال ۱۹۹۷، مجله آلمانی اشترن اسنادی منتشر کرد که نشان میداد هارر در سال ۱۹۳۸ به حزب نازی و شاخه اساس پیوسته بوده است. انتشار این خبر همزمان با اکران فیلم هالیوودی، موجی از انتقاد به همراه داشت. هارر در پاسخ گفت:
«این اشتباهی بود که در جوانی مرتکب شدم؛ زمانی که هنوز اندیشه مستقل نداشتم.»
گرچه بعدها سایمون ویزنتال، شکارچی نازیها، اعلام کرد که هارر مرتکب جنایتی نشده و بیگناه است، اما این گذشته سیاه همیشه سایهای بر شهرت او باقی گذاشت. دولت چین نیز از این موضوع برای بیاعتبار کردن او و مدافعان استقلال تبت بهرهبرداری تبلیغاتی کرد.
بازگشت به اروپا و آغاز مرحلهای تازه
پس از ترک تبت در سال ۱۹۵۱، هاینریش هارر به اتریش بازگشت. او حالا نه فقط یک کوهنورد، بلکه نویسندهای مشهور و چهرهای شناختهشده در جهان بود. موفقیت کتاب هفت سال در تبت باعث شد بهعنوان یکی از برجستهترین سفرنامهنویسان قرن بیستم مطرح شود. اما روح ماجراجوی او هرگز آرام نگرفت؛ هنوز کوهها و سرزمینهای ناشناخته بسیاری در انتظارش بودند.
سفرهای بزرگ و صعودهای تاریخی
آلاسکا
در سال ۱۹۵۴، همراه کوهنورد آلمانی-آمریکایی فرد بکی به آلاسکا رفت. حاصل این سفر چند صعود تاریخی بود:
- کوه دبوراه (۳۷۶۱ متر)
- کوه هانتر (۴۴۴۲ متر)
- کوه درام (۳۶۶۱ متر)
این صعودها هارر را به یکی از معدود کوهنوردانی بدل کرد که هم در آلپ و هم در آمریکای شمالی نخستین صعودهای مهم را به نام خود ثبت کرده است.
آند و آمازون
در سال ۱۹۵۳ به پرو سفر کرد و در جستجوی سرچشمههای رود آمازون شرکت نمود. او همچنین نخستین صعود به قله آوسانگاته (۶۳۸۴ متر) در کوههای آند را ثبت کرد. ماجراجویی در جنگلهای بارانی و ارتفاعات آند، تجربهای کاملاً متفاوت از تبتی سرد و خشک برایش به ارمغان آورد.
پاپوا گینه نو
در فوریه ۱۹۶۲، هارر رهبری تیمی چهار نفره را بر عهده داشت که موفق شدند برای اولین بار به قله کارستنز پایرامید (۴۸۸۴ متر) در پاپوا گینه نو صعود کنند. این قله بعدها بهعنوان بخشی از مجموعه هفت قله جهان شناخته شد و صعودش یکی از افتخارات بزرگ او به شمار میرود.
کاوشهای مردمشناسانه
هارر فقط کوهنورد نبود؛ او نگاهی علمی و مردمشناسانه به سفرهایش داشت. در سفر به آفریقا، با لئوپولد سوم پادشاه سابق بلژیک به کاوش در رود کنگو پرداخت. همچنین به مناطق دورافتادهای چون بورنئو، گرینلند، سودان، اوگاندا، لاداخ، آندامان و بوتان سفر کرد.
در کتاب من از عصر حجر میآیم، به تجربهاش در دیدار با قبایل بدوی و سنتهای کهن پرداخته است. او اعتقاد داشت که ثبت و شناخت فرهنگهای بومی در حال نابودی، وظیفهای انسانی است.
زندگی شخصی
هارر در طول زندگی سه بار ازدواج کرد:
- در سال ۱۹۳۸ با شارلوته وگنر، دختر کاشف بزرگ آلفرد وگنر. حاصل این ازدواج پسری به نام پیتر بود. این ازدواج در سال ۱۹۴۳ و در زمان اسارت هارر در هند پایان یافت.
- در ۱۹۵۳ با مارگارته تروکسا ازدواج کرد که چند سال بعد به طلاق انجامید.
- در ۱۹۶۲ با کاترینا هارهاوس ازدواج کرد که تا پایان عمر همراهش باقی ماند.
او سالهای پایانی عمر را در کیتسبوئل اتریش و سپس در لیختناشتاین گذراند، اما همچنان به سفر و نوشتن ادامه میداد.
بازگشت دوباره به تبت
در دهه ۱۹۸۰، فرصت یافت بار دیگر به تبت سفر کند. نتیجه این سفر کتاب بازگشت به تبت (۱۹۸۵) بود. او در این کتاب از ویرانیهای ناشی از اشغال چین، تخریب صومعهها، و درد و رنج مردم نوشت. در عین حال، ایمان و مقاومت فرهنگی تبتیها را ستود.
او مینویسد:
«دیدن نابودی معابد و روستاها برایم چون زخمی عمیق بود، اما دیدم که ایمان مردم هنوز زنده است؛ نوری که هیچ قدرتی قادر به خاموش کردنش نیست.»
افتخارات و جوایز
هارر در طول عمر طولانی خود جوایز بسیاری دریافت کرد:
- مدال افتخاری شهر وین (۱۹۷۸)
- نشان طلایی شهر گراتس (۱۹۸۰)
- صلیب افتخار اتریش برای علم و هنر (۱۹۸۲)
- صلیب بزرگ لیاقت آلمان (۱۹۸۲)
- مدال طلایی هومبولت (۱۹۸۵)
- و در سال ۲۰۰۲، جایزه نور حقیقت از کمپین بینالمللی برای تبت، که شخصاً توسط دالایی لاما به او اهدا شد.
میراث فرهنگی و موزه هارر
او بیش از ۲۰ کتاب نوشت که بسیاری از آنها ترکیبی از سفرنامه، عکس و تحلیل فرهنگی بودند. در زادگاهش هوتنبرگ، موزه هاینریش هارر را تأسیس کرد؛ موزهای که به فرهنگ تبت و سفرهایش اختصاص دارد. این موزه در سال ۱۹۹۲ توسط خود دالایی لاما افتتاح شد و امروزه یکی از مراکز مهم فرهنگی در اتریش است.
سالهای پایانی و درگذشت
هاینریش هارر تا آخرین سالهای عمر فعال بود. مستندها و سخنرانیهای بسیاری درباره ماجراجوییهایش ساخت و ارائه کرد. در سال ۲۰۰۶، در سن ۹۳ سالگی در شهر فریساخ درگذشت. دالایی لاما در پیامی به همسرش نوشت:
«هاینریش هارر دوستی وفادار برای من و مردم تبت بود. ما هر دو در یک روز متولد شدیم و دوستیمان تا آخر ادامه داشت.»
جمعبندی: مردی میان دو جهان
زندگی هاینریش هارر ترکیبی بود از تضادها:
- قهرمان ورزشی و عضو اساس نازی.
- ماجراجویی بیباک و در عین حال آموزگار یک رهبر مذهبی.
- ثبتکننده زیباییهای تبت و شاهد نابودی آن.
او هرچند نتوانست گذشته نازیاش را از حافظه تاریخ پاک کند، اما با آثار و سفرهایش سهم بزرگی در شناخت فرهنگهای دورافتاده، بهویژه تبت، داشت. میراث او همچنان در کتابها، عکسها و موزهای که نامش را بر خود دارد، زنده است.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.