
مرو ، بال کوسه
اولین صعود مرو مشهور به بال کوسه توسط والری بابانوف در سال 2001، انفرادی: پس از بارها شکست بهترین کوهنوردان جهان مرو بالاخره با یک کوهنورد تنها کنار آمد.
تا جایی که من می دانم تا کنون 15 تلاش برای صعود مرو مرکزی که به عنوان بال کوسه هم شناخته میشود انجام شده است. این دومین بار خودم بود. بار اول در بهار انجام گرفت، زمانی که برف زیادی روی دیواره وجود داشت. در پایان آگوست ، شرایط تغییر کرده بود. برف روی یخچال آب شده بودند و قسمت پایینی چیزی جز سنگهای سیاه نبود.
درسهایی از برنامه قبلی
برخلاف تلاش بهاره ، من قصد داشتم روی ستون راستی دیواره تلاش کنم. به نظرم مسیر جدید باید اندکی از مسیربهار راحتتر باشد ، و البته این یک خط منطقی برای صعود انفرادی بود. ارتفاع کلی از یخچال تا قله هم 1500 متر میرسید. با در نظر گرفتن همه اشتباهات برنامه بهار ، من 500 متر طناب کولار استاتیک 5 میلی متری و دینامیک 8 میلی متری با خودم آورده بودم. تصمیم داشتم که اینها را در قسمت پایینی دیواره ثابت کنم.
دومین تلاش روی بال کوسه
در یک سپتامبر ، دوست قدیمی من ایگور زانوویچ و من به یخچال پای دیواره نقل مکان کردیم. ایگور به من در کشیدن تجهیزات تا اینجا کمک کرد ، اما پس از آن کار انفرادی را شروع کردم. مسیر پر شیب و از بین سنگهای شکسته که روی سنگهای اسلب را گرفته بودند بالا میرفت. صعود شیرین بود. هوا ناپایدار و معمولا در عصرگاه با بارش برف همراه می شد. در دو روز 2 و 3 سپتامبر من به ارتفاع 5500 متری رسیدم و طناب ها را ثابت کردم. در 4 سپتامبر ، به بیس کمپ بازگشته تا استراحتی داشته باشم.
دستهبندیهای محبوب موجکوه
در هفته پیش رو ، من مجددا به دیواره بازگشتم ، اما هوا ناپایدار جلوی پیشرفت کار را گرفته بود. در پایان 9 سپتامبر به شانه سنگی در 5600 متری رسیدم. و تصمیم گرفتم که کمپ بالا را در اینجا برای یک حرکت سریع به ایجاد کنم. یک دیواره سنگی با ارتفاع بیش از 100 متر مسیر را به سمت یخ مسدود کرده بود. حالا من باید برای آوردن غذای بیشتر و پرتالج به بیس کمپ پیشرفته باز می گشتم. به نظرم عبور از قسمت سنگی پیش رو دو یا سه روز زمان می گرفت تا به دیواره یخی برسم ، که با حدود 700 متر به تاج قلل اصلی و شمالی منتهی می شد.

در 14 سپتامبر ، شروع به صعود طناب ثابت ها کردم. اما به زودی ابرهای تیره رسیدند و بارش سنگین برف شروع شد. روز بعد به بیس کمپ پیشرفته بازگشتم.
هر روز هوا سردتر میشد.
در شب 15 سپتامبر ، بادهای طوفانی چادر را تکان می دادند. به نظر هوا روبه بدتر شدن بود. فردا چطور خواهد شد؟
در صبح 16، اما آسمان صاف بود و البته همچنان باد داشت برف سنگین روی دیواره را جاروب می کرد. فردای آن هوا بهتر شد من به سمت کمپ بالایی حرکت کردم. در 21 سپتامبر ، یک روز استراحت در 5600 داشتم. باید نیرویم را جمع می کردم چرا که سه روز بود 250 مسیر مسیر بالای سرم را ثابت کشی می کردم.
ساعت نه شب بود . و من قصد داشتم یک شب طولانی و خطرناک را در رخ شمالی مرو بگذرانم. سوپ و چای شیرین درست کردم. عملکردم را هم در همین حال تحلیل می کردم. صبر در بیس کمپ برای هوای بهتر ، پیدا کردن یک کمپ مرتفع، ثابت کشی روی دیواره…روز استراحت به پایان خودش نزدیک می شد.

تجهیزات قله
هنوز مطلقا تاریک بود که از کیسه خوابم به بیرون خزیدم ، هوا سرد را به درون شش ها می دادم و تجهیزات مورد نیاز را جمع می کردم. : ژاگت پلار ، کاپشن بادگیر ، کت پر سبک. کرامپونها را هم درون کوله گذاشتم چرا که 150 متر اولی از روی سنگها بالا میرفت.
مدتی کوتاه زمان برد که کوله را روی دوش بیاندازم. تجهیزات من از دو حلقه طناب 60 متری ، کیسه بیواک گورتکس ، دو جفت دستکش پلارتک ، چند میخ سنگ ، 10 عدد پیچ یخ ، فرند ، نیم لیتر چای گرم ، مقداری شکلات تشکیل شده بود. وزن کوله بیش از ده کیلو میشد. من سعی کردم همه مسیر را تصویرسازی کنم تا همه چیزهایی که لازم است با خودم ببرم.
در نیمه شب با رادیو به ایگور که در بیس کمپ بود گفتم من آماده بالا رفتن هستم. ما توافق کرده بودیم که در طول صعود او در پشت رادیو باشد تا در صورت نیازبه کمک با وی تماس بگیرم. سپس یومارها را به طناب متصل کردم و از سنگها بالا رفتم. شب من را احاطه کرده بود. هر چیزی در خارج از شعاع نور چراغ پیشانی انگار مربوط به دنیای دیگری می شد. سعی می کردم که نترسم. کارم را انجام می دادم و آرام بالا میرفتم ، گاها متوقف می شدم که نیرویم را برای روز پیش رو حفظ کنم.
به زودی کرامپونها را پوشیدم چرا که قسمت پیش رو با یخ پوشیده شده بود. عبور از این قسمت زمان زیادی از من گرفت.

حرکت به سوی بال کوسه – مرو
در حدود ساعت 2 صبح. به انتهای طناب ثابتها رسیدم. هوا سردتر شده بود. مجبور بودم انگشتان پایم را تکان دهم تا جلوی یخ زدنشان را بگیرم. صعود را با استفاده از تبر یخ ها و بدون طناب برای صد متر پیش رو ادامه دادم. با پرشیب تر شدن مسیر ، تصمیم گرفتم که از طناب استفاده کنم چرا که خطر مسیر افزایش یافته بود. تاریکی و سکون شب ترسم را زیاد می کرد. آسمان سیاه مانند یک دکور تیره بود که با ستاره ها تزیینش کرده بودند. اینطور به نظر میرسید که در میان یک دنیای بیگانه قرار گرفته ام و تنهایی ام را به شدت حس می کردم طوری که از ایگور خواستم که یک چراغ روشن کند تا او را ببینم. یک دفعه یک نور کوچک در دوردست پیدا شد. اوه ، چقدر فاصله زیاد بود! انگار به یک سیاره در دوردست نگاه می کردم.
به صعود ادامه دادم. چرا روی این دیواره پوشیده شده از یخ بودم. آیا یک الهام وجود داشت تا چیزی را تایید کند یا چیزی مانند یک عقده ؟ نمی توانستم پاسخی بیابم.
تبریخ هایم به لایه نازک یخ روی سنگ می خوردندو من سعی می کردم که قسمت ایمن یخ را بیابم. حالا دیگر صعود مکانیکی شده بود ، بدون پیگیری زمان. وجود من در حال حرکت دادن تبریخ و کرامپون بود. در اینجا ضربه های محکم ، گامهای کوتاه و نفس کشیدن یعنی زندگی و بقا. ذره ذره ، یخ پر شیبتر می شد. من احساس می کردم که در یک تونل 1000 متری از یخ هستم.
تنها صدای خش خش برف جاری در مسیر بود که سکوت را می شکست. انگار همه صداهای دیگر یخ زده بودند. هر مدت زمانی یک بار نورم را به قسمت های دیگر می انداختم اما انگار دنیا همان دهلیز بود.
برای هشت ساعت بود که به سختی تلاش کرده بودم. ارتفاع سنج حدود 6000 متری را نشان می داد. پشت سر من دو سر شیولینگ معلوم بود. در یک ثانیه نور به بهالی مرو خورد. من به وضوح می توانستم هر سنگی را که به قله منتهی میشد ببینم. آسمان آبی تیره با قله های سفید کورکننده در صبح گاه متضاد هستند.
هوا به سرعت گرم شد. چشمانم شروع به خسته شدن کرده بود. و خستگی گریبانم را گرفتم. تقریبا با یاس من متوجه شدم که نمی توانم کاری راجع به آن انجام دهم. قله هنوز خیلی دور بود. من مجبور بودم تمام توانم را جمع کنم و ادامه دهم. با شروع مجددا صعود انگار دوباره انرژی برگشت.
ستیغ کوه
بالاخره داشتم به قله نزدیک می شدم . مسیر به سمت راست میرفت و شیب زیاد نبود. اما انگار یک مانع سخت در سر راه وجود داشت : سه تیغی که محل اتصال قلل مرکزی و شمالی مرو بود. اطراف من دنیای اول بود و آن بالا دنیای دوم. جهانی نامریی ، جهانی که فقط در ذهنم وجود داشت آنهم برای ماهها.
تا جایی که می شد در زیر سه تیغ صعود کردم. تنها دو متر برف معلق بالای سرم بود که من را از تاج سه تیغ جدا می کرد. آخرین پیچ یخم هم 4 متر پایینتر بود. اگر سقوط می کردم 9 متر پاندولی منتظرم بود. خودم را بالا کشید ، اما برف خودش را ول کرد و به سختی توانستم خودم را جمع کنم. حس بسیار بدی بود.
مشخص بود که نمی توانستم مستقیما از این نقاب صعود کنم. بنابراین شروع به تراورس به راست کردم. نمی دانستم پایم را روی چه می گذارم ، و تبر یخ هایم هم تقریبا روی هوا بود. انگار در حال بندبازی بودم. یک پیچ یخ در سمت راستم کار گذاشتم ، با اینکه می دانستم حتی وزنم را هم نمی تواند تحمل کند. البته حداقل می توانستم از آن بگیرم. دستم را دراز کردم تا پیچ دیگری بگذارم. طناب را به پیچ یخ ها نیانداختم چون فایده ای نداشت. سپس شروع کردم با تبر دست راستم یک مسیر در میان نقاب باز کنم. سپس تبر دیگر را بالا گذاشتم و با دقت آنرا کشیدم تا به بالا بروم. به نظرم تبریخ می توانست من را نگه دارد. پاهایم را بلند کردم و بالا گذاشتم در حالی که همه وزنم روی دست راست بود. سپس دست دیگر را بالا بردم و خودم را به سمت دیگر کشاندم.
آزادی! باورکردنی نبود..غلبه بر ستیغ تلاش ذهنی و فیزیکی اندازه نیمی از دیواره از من گرفته بود. قله شمالی با یک دیواره 100 متری سنگی محافظت می شد ، اما یک تیغه که به مرو مرکزی میرسید تنها 100 یا 200 متر دورتر بود.
تلاش کردم تا یخ ایمنی روی ستیغ بیابم و متعاقبا چیزی مثل یخ پیدا کردم و یک پیچ یخ آنجا گذاشتم تا طناب را برای فرود فیکس کنم. تصمیم داشتم بدون کوله ادامه دهم.
به آرامی حرکت به سمت مرو مرکزی را شروع کردم. در اینجا درسمت چپ نقاب های عظیمی وجود داشت و متوسط شیب تقریبا 45 درجه بود. کرامپون در این برف سخت فرو می رفت و به سختی حتی ردی برجا می گذاشت. همه تمرکز من روی پاهایم بود. شیب برفی من را سرحال آورده بود.
بسیار خسته بودم و بعد از هر سی چهل قدم توقف می کردم. برای اینکه در هنگام توقف سقوط نکنم تا جای ممکن تبریخ ها را در برف فرو می کردم ، سپس روی زانو می نشستم و یک حالت پایدار در این برف سخت می گرفتم. هر بار دلم نمی خواست که شروع به حرکت کنم. تنها لحظه ای متقاعد میشدم که به قله نگاه می کردم.
چه چیزی می توانم آنجا بیابم؟ شاید یک ورودی رازآلود به دنیایی دیگر؟
مطالب مرتبط :
مرو مرکزی
یک توقف دیگر و دیگر چیزی بالای سر نبود. حالا روی قله مرو مرکزی ایستاده بودم. روی بال کوسه. ارتفاع سنج 6310 متری را نشا می داد. الان ساعت 1:40 دقیقه ظهر بودو حالا جانی تازه گرفته بودم.
برگشتم و نگاه کردم. فقط کوه و کوه بود که تا افق گسترده شده بودند. دلم می خواست این لحظه تا ابد در حافظه ام بماند. اما پنجره هوای خوب رو به اتمام بود. ابرها از جنوب به سمت مرو می آمدند و لحظه به لحظه مرو در ابر خاکستری فرو می رفت.
موقع بازگشت فرا رسیده بود. من شروع به فرود روی طناب ثابت کردم. ته طناب در رخ عمیق و تاریک گم شده بود ،این میتوانست یک فرود طولانی و خطرناک باشد. برای آخرین بار ، به دنیای آن بالا نگاه کردم. اما انگار رنگها جور دیگری بودند، شاید باید زودتر بر می گشتم.
در حدود ساعت 7 عصر به کمپ 5600 متری رسیدم. فقط می خواستم بنوشم و تکان نخورم. من زمانی برای نوشیدن در صعود نداشتم و تنها یک تکه شکلات خورده بودم بعلاوه چند غورت آب.
حالا نیاز داشتم که بخورم و بنوشم ، اما به محض رفتن در پرتالج به خواب فرو رفتم. برای 20 دقیقه و پس از آن شروع به آشپزی کردم. خوابم خواب کسی بود که رویایش به حقیقت پیوسته است.
خلاصه صعود :
اولین صعود شانگری لا (2,000 meters, ED—5C/6A A1/A2 M5 75 degrees) ، قله مرکزی مرو ، بال کوسه ، 6310 متر. 17 تا 22 سپتامبر 2001. والری بابانوف ، انفرادی.
آخرین مطالب در موج کوه:
- ددلیفت با Trap Bar؛ افزایش جادویی قدرت پا بدون کمردرد5 (5) ددلیفت همیشه یکی از پایهایترین و پرقدرتترین تمرینها در دنیای بدنسازی و فیتنس بوده است. حرکتی که تقریباً
- سیرابی و ورزشکاران: غذای فراموششده با خواص شگفتانگیز4.9 (11) غذایی سنتی با پتانسیل ورزشی بالا سیرابی یا همان معدهی گاو و گوسفند، یکی از غذاهای سنتی ایرانی
- گفتوگو با بنجمن ودرینس؛ از ژانو شرقی تا آینده آلپینیسم مدرن5 (10) وقتی بنجمن ودرینس از نپال به فرانسه برگشت، هنوز عضلاتش از صعود بیسابقهی ژانو شرقی درد میکرد، اما
- تأثیر کفش دویدن بر زانو و کمر؛ افسانه یا واقعیت؟5 (9) درد زانو و کمر یکی از شایعترین دغدغههای دوندگان در تمام سطوح است؛ از مبتدیهایی که تازه ۵
- صعود جبهه جنوب غربی ماناسلو بعد از 50 سال توسط روسها!5 (9) در فصلی که نپال شاهد سلسلهای از صعودهای درخشان بوده، خبر تازهای از هیمالیا رسیده است:تیمی پنجنفره از
باشگاه ورزشی موج / دکتر مهدی جباریان
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 1 / 5. تعداد آرا: 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مهدی جباریان
شلوار ترکینگ مردانه بلک دیر مدل A3
- مدل: شلوار ترکینگ بلک دیر A3
- جنس پارچه: ترکیب الاستین با خاصیت کشسانی و پلیاستر مقاوم
- کشسانی عالی برای حرکت های ورزشی
- ویژگی آبگریز
- بادگیر: طراحی مخصوص برای جلوگیری از نفوذ بادهای سرد به صورت نسبی
- تنفسپذیر: انتقال مؤثر رطوبت به بیرون برای جلوگیری از تعریق
- خشکشوندگی سریع: خشک شدن سریع پارچه پس از شستوشو یا تعریق
- طراحی پچورک: بخشهای تقویتشده در زانوها و رانها برای افزایش دوام
- وزن سبک: مناسب برای پیمایشهای طولانی و کوهنوردی سبک
- کمر کشی: دارای کمر کشدار برای فیت بهتر و راحتی بیشتر
- سایزبندی: از M تا 2XL مناسب دور کمر 79 تا ۱۰۷ سانتیمتر
- کاربرد: مناسب برای کوهنوردی، کمپینگ، ماهیگیری، دوچرخهسواری، دویدن
- فصل استفاده: پاییز، بهار و زمستان
کفش سنگنوردی لسپورتیوا مدل اوتاکی
بادگیر مردانه بلک دیر Black Deer مدل 14044
- جنس: 100% نایلون با بافت متراکم و مقاوم در برابر سایش
- محافظت UPF50+ برای مسدود کردن بیش از 95٪ اشعه مضر خورشید
- خاصیت آبگریزی برای مقابله با باران سبک
- پارچه تنفسپذیر دوگانه با دریچههای تهویه جانبی
- بسیار سبک و قابل فشردهسازی، مناسب حمل در سفر و کوهنوردی
- طراحی ضد پیلینگ برای ماندگاری و دوام بیشتر
- دارای دوخت لبه داخلی نرم برای جلوگیری از سایش پوست
- کلاه بادگیر ثابت برای محافظت کامل در برابر باد و آفتاب
- دارای ۲ جیب جانبی زیپدار برای امنیت وسایل
- دارای ۲ جیب داخلی برای نگهداری لوازم ضروری
- مناسب برای کوهنوردی، دوچرخهسواری، پیادهروی و استفاده روزمره
- موجود در ۴ سایز (2XL تا 5XL) برای افراد قدبلند و درشتاندام
- عرضه شده در ۵ رنگ جذاب: آبی تیره، خاکستری، نقرهای، سبز زیتونی و بژ
- طراحی شیک و مینیمال، مناسب برای استایل اسپرت و شهری
زیرانداز چادر نپال ضدآب ابعاد 170×210
- ابعاد: ۲۱۰×۱۷۰ سانتیمتر
- وزن: ۸۰۰ گرم
- مناسب برای چادرهای دو نفره
- دارای کیسه نگهدارنده ضدآب
- پارچهی ضدآب و مقاوم در برابر سایش
- کف کاملاً ضد نفوذ رطوبت و خاک
- لبهدوزی مقاوم با نوار آبی رنگ
- گوشههای تقویتشده با پارچه قرمز
- مجهز به حلقههای فلزی برای نصب میخ
- شستوشوی آسان و خشک شدن سریع
- دارای رنگبندی متنوع (آبی، سبز و …)
- قابل استفاده برای پیکنیک یا زیر کیسهخواب
- محافظت از چادر در برابر سنگ، گل و خراش
- گزینهای حرفهای برای کوهنوردی و کمپینگ
دوش صحرایی و کمپینگ 20 لیتری CAMP SHOWER
جدیدترین مقالات
مقالات پیشین
کوله پشتی 15 لیتری نیچرهایک NH15c001-b
- بهترین استفاده برای کوهنوردی و کوهپیمایی یک روزه، کمپینگ و طبیعت گردی، دوچرخه سواری
- دارای دو جیب زیپ دار
- دو جیب کشسان در جانب
- بند سینه با سوت امداد
- کمربند برای فیکس کوله پشتی روی بدن
- قابلیت استفاده با کمل بک یا کیسه آب
- بند فشرده سازی در دو طرف با سگک قابل تنظیم
- قابلیت حمل باتوم کوهنوردی
- توری مش برای حمل کلاه ایمنی
- سبک وزن: 460 گرم وزن دارد.
- ابعاد: 33×18×50 سانتیمتر
- 100% نایلون ضدآب
- محصول شرکت نیچرهایک
شیکر یک تکه جردن JORDAN
- نام محصول: شیکر بدنسازی JORDAN
- جنس بدنه: پلاستیک فشرده درجه ۱ (BPA FREE)
- وزن: ۱۸۰ گرم
- گنجایش: ۰.۹ لیتر
- نوع شیکر: یک تکه با درب ضد نشت
- نوع دهانه: لولهای با خروجی پیچی
- نوع عایق: پلاستیکی (غیردوپوش)
- قابل استفاده برای: مکملهای ورزشی، آب، نوشیدنیهای بین تمرین
- ویژگی خاص: دارای فنر استیل برای مخلوطسازی بهتر
- محدوده دمای قابل استفاده: ۰ تا ۸۰ درجه سانتیگراد
- رنگبندی: مشکی و سفید؛ مناسب برای خانمها و آقایان
کفش نیوبالانس سوپرکمپ FuelCell SuperComp Trainer v2
- برند: نیوبالانس (New Balance)
- مدل: FuelCell SuperComp Trainer v2
- کاربرد: کفش تمرینی با بالشتک بالا، مناسب دویدن روزمره، مسافتهای طولانی و تمرینات
- وزن: ۲۷۵ گرم (۹.۷ اونس) برای سایز مردانه US9
- قیمت: ۱۸۰ دلار
- ارتفاع پاشنه: ۴۰ میلیمتر
- ارتفاع جلوی پا: ۳۴ میلیمتر
- افت پاشنه: ۶ میلیمتر
- صفحه کربنی: دارد، به صورت تمام طول
- رویه: مش سبک و تنفسپذیر با طراحی سنتی
- کفی میانی: فوم FuelCell با تراکم کمتر و وزن سبکتر
- ویژگیهای بالشتکی: بالشتک نرم و راحت با بازگشت انرژی بالا
- پایداری: بسیار پایدار و مناسب برای دویدنهای آرام تا متوسط
- انعطافپذیری: متوسط
- تطابق سایز: مناسب با سایز واقعی
- مناسب برای: دوندگان با پای عریض، دویدنهای روزمره و تمرینات طولانی
- برتریها نسبت به نسخه قبلی (v1): وزن کمتر، طراحی رویه راحتتر، ثبات بیشتر
- تولید ویتنام با ضمانت کیفیت
- راحتی فوق العاده در پا و هماهنگی با ارگونومی حرکتی
کیف تاکتیکال دوشی کوچک مول MOLLE مدل لفرایت
- ساختهشده از نایلون 1000D ضدآب و مقاوم در برابر سایش
- طراحی MOLLE برای اتصال به کمربند، جلیقه تاکتیکال یا کولهپشتی
- قابلیت استفاده به صورت دوشی و کمری
- ابعاد کیف 18 × 15 × 8 سانتیمتر (7.09 × 5.91 × 3.15 اینچ)
- وزن تقریبی 220 گرم، سبک و قابل حمل
- دارای بند شانهای قابل تنظیم و جداشدنی
- مجهز به جیب جلویی با سگک محکم برای امنیت بیشتر وسایل
- زیپهای روان و مقاوم در برابر گرد و غبار و رطوبت
- مناسب برای نگهداری موبایل تا 6 اینچ، کیف پول، کلید، ابزار و پاوربانک
- قابلیت استفاده بهعنوان کیف دوشی یا نصب روی تجهیزات دیگر
- ایدهآل برای کوهنوردی، کمپینگ، سفر، شکار و استفاده روزمره
- مقاومت بالا در برابر پارگی و شرایط سخت محیطی
- طراحی ارگونومیک برای استفاده طولانیمدت بدون خستگی
- رنگبندی متنوع: مشکی، سبز ارتشی، خاکی و استتار
- مناسب برای نیروهای نظامی، طبیعتگردان و ورزشکاران فضای باز
ماساژ گان Eductix مدل GB-820 حرفه ای
- نام محصول: Eductix Deep Tissue Massage Gun
- کاربرد: ماساژ عضلات عمیق برای تسکین درد در نواحی گردن، شانه، کمر، پا
- مناسب برای: خانمها و آقایان
- رنگ: مشکی و نقره ای
- فرم: دستگاه ماساژ گان
- دارای 4 سری قابل تعویض
- وزن: حدود ۶۰۰ گرم
- گارانتی: دو ماه تعویض
- منبع تغذیه: باتری قابل شارژ
- نوع باتری: لیتیوم یونی ۴۰۰۰ میلیآمپرساعت
- مدت شارژ کامل: ۲ تا ۳ ساعت (تکنولوژی SwiftCharge)
- مدت استفاده پس از شارژ: 1 تا 2 ساعت
- نوع شارژ: کابل Type-C
- توان مصرفی مجاز برای آداپتور: حداکثر ۱۰ وات
- صدای دستگاه: کمتر از ۴۵ دسیبل (فناوری QuietWave)
- سری چنگالی (Fork Head): برای گردن و ستون فقرات
- سری صاف (Flat Head): مناسب برای مفاصل، کف پا و کف دست
- سری گلولهای (Bullet Head): برای نقاط عمقی و گرههای عضلانی
- سری گرد (Round Head): مناسب برای ماساژ کلی در تمام بدن
- قدرت عالی با ضمانت
کارابین پیچ تزئینی Alpinismo
- نام محصول: کارابین پیچ تزئینی Alpinismo
- نوع قفل: پیچی
- جنس: آلومینیوم
- پوشش: آنادایز شده
- کاربرد: مناسب برای حمل ابزار و آویزان کردن لوازم از کولهپشتی (نامناسب برای آویزان شدن شخص)
- مقاومت: تا 5 کیلوگرم
- ویژگیها:
- دارای پیچ قفل شو برای ایمنی بیشتر
- دارای حلقه آویز برای اتصال آسان
- ابعاد: ۵x۴x۱ سانتیمتر
- وزن: ۱۳ گرم
- مناسب برای: فعالیتهای فضای باز، کوهنوردی، کمپینگ، و طبیعتگردی







یک نظر در “مرو ، بال کوسه”
منم صعود زیاد میکنم. بیشتر ارتفاع کف اتاقم تا رو تختمو میرم بعضی وقتا هم ده تا بارفیکس میزنم که خودش تقریبا در ارتفاع ۲ متری نصب شده. صعود خیلی بهم انگیزه میده امیدوارم شما هم بتونین مثل من تجربه کنین