از حدود اواخر فروردین ماه بود که فکر و ذکرم شده بود صعود مجدد و انجام پروژه نیمه تمامم. سعی میکردم بهش فکر نکنم اما توی خواب و بیداری درگیرش بودم. بارها میخواستم با آقای رشوند تماس بگیرم تا لطف کنن و مربی من باشند. در حدی که یه روز عصر خواب دیدم که پله رکاب های منو داد توی دستم و گفت برو کارتو انجام بده. همون روز عصر با ایشون تماس گرفتم و تصمیمم رو بهشون گفتم. گفت برای تست بیا سنگ سوری و یادمه اولین یکشنبه اردیبهشت بود که رفتم قزوین. با آقا رشوند رفتیم توی منطقه و ایشون تست صعود طبیعی انفرادی و صعود مصنوعی انفرادی ازم گرفت. بعد تست ابزار گذاری و برنامه اونروز تموم شد.
از هفته بعد تمریناتم شروع شد. تمرینات هوازی. تمرینات بدنسازی. تمرینات سنگنوردی.
آخر هفته ها هم میرفتم قزوین و با تیم آقای رشوند در منطقه هیر تمرین میکردیم. هم انفرادی، هم گشایش مسیر و هم صعود طبیعی. توی این مدت خیلی تلاش کردم که لوازمم رو تکمیل کنم. خرید طناب جدید. خرید کمبودهای ابزارهام. وقت گذاشتن برای صعود هام. توی این مدت دیواره شروین رو برای بار دوم انفرادی صعود کردم و اینبار روی طاقچه دیواره خوابیدم. آخه از نظر من پناهگاه شروین خیلی ترسناکه و احساس عدم امنیت داشتم، اما روی طاقچه طول 4 دیواره، یکی از لذت بخش ترین شب های زندگیم رو گذروندم. در منطقه هیر هم یکی از چالشی ترین صعود هام، صعود انفرادی مسیر دیالیکتیک بود. مسیر دیالیکتیک برای صعود انفرادی نیاز به میخ داشت و من چندتا میخ تهیه کردم و برای باردوم تونستم با میخ صعودش کنم. یکی از میخام در رفت و پاندولی بدی دادم. اما صعود شد. تمرینات هوازی خودم رو در پارک پیروزی تهران و پارک پردیسان انجام میدادم. یه صعود یخچال شمالی سبلان هم در تیرماه انجام دادم تا از لحاظ حضور در ارتفاع آماده بشم.
یک هفته هم بارگیری و ریکاوری داشتم و 5 مرداد به سمت کلاردشت حرکت کردیم.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
- بازوبند موبایل ورزشی سایز 7 اینچ ۱۷۹.۰۰۰ تومان
برای اطلاعات بیشتر مقاله “صعود انفرادی در سنگنوردی” را در موج کوه بخوانید.
فهرست مطالب
Toggleروز شمار برنامه
روز 5شنبه به تاریخ 5مرداد 402 ساعت 11 از تهران به همراه شکوفه ذوفنون به سمت کلاردشت حرکت کردیم. قرارمون با آقای رشوند و بچه های زنجان در قرارگاه ونداربن بود. ساعت 5 عصر به قرارگاه رسیدیم و پس از بررسی کوله ها، بارهامون رو برای حمل تحویل دادیم و شب رو در قرارگاه خوابیدیم.
روز جمعه به تاریخ 6 مرداد 402 بعد از صرف صبحانه ساعت 6.30 از قرارگاه به سمت سرچال راه افتادیم.
حدود ساعت 10.30 رسیدیم سرچال، بچه های زنجان اونجا بودن و منتظر شدیم تا قاطرها بارهامون رو بیارن.
تیم 3نفره ما تصمیم گرفت شب رو در سرچال بگذرونه، من هم خوب استراحت کردم و عصر رو به گردش در منطقه گذروندم. استرس شدیدی داشتم و فقط دلم میخواست با خوابیدن حلش کنم.
روز شنبه به تاریخ 7مرداد 402 بعد از صرف صبحانه ساعت 9 از سرچال به سمت علم چال حرکت کردیم. ساعت حدود 11.30 رسیدیم علم چال. بچه های زنجان از روز قبل اونجا بودن و با چای از ما پذیرایی کردن. یه تیم هم از تبریز در منطقه حضور داشت. بعد از برپا کردن چادرها ناهار خوردیم. از ساعت 14 تا 18.30هم تگرگ و رعد و برق داشتیم. شب رو به گفتگو در مورد منطقه و صرف شام کنار هم گذروندیم و قرار شد فردا برم پای دیواره برای ثابت کشی.
باشگاه ورزشی موج
روز یکشنبه به تاریخ 8 مرداد 402 بعد از صرف صبحانه، کوله ام رو آماده کردم که برم پای دیواره و یک طول رو برای خودم ثابت کنم. با همراهی آقای رشوند و خانم ذوفنون به سمت دیواره حرکت کردیم. یخچال طناب ثابت نداشت اما پای سنگ یوسف تیم تبریز طناب ثابت کشیده بودند. بالای گل سنگها طناب ثابت های قدیمی سرجاش بود، البته دوجا طناب ها پاره شده بود که حدود 4تا 5متر رو باید دست به سنگ حرکت میکردم. آقای رشوند تا پای مسیر 52 منو همراهی کرد. توی راه استرس خیلی زیادی داشتم و حتی گریه کردم. توی راه آقای رشوند تمیریناتم رو بهم یادآوری میکرد و بهم انگیزه بیشتری تزریق میکرد. همینکه از یخچال عبور کردم همه چیز تمام شد. تا طاقچه فلزی رو طبیعی صعود کردم و ثابت کشیدم، از فرند نمره 2 و نمره نیم استفاده کردم، یه رول توی مسیر داشت و چندتا دونه میخ نا ایمن که حتی با کوبیدن هم قابل اطمینان نبودن . ابزار هامو گذاشتم روی مسیر و مرتب چیدم. کوله طناب رو گذاشتم روی ابزار ها که اگر آبی از دیواره سرازیر شد کولم رو خیس نکنه، اما کوله ی لوازم شبمانی ای رو اونجا نذاشتم. بخاطر تجربه قبلی که تمام لوازمم خیس شده بود.
لوازم رو فیکس کردم و فرود اومدم، به سرعت به کمپ برگشتیم. امسال دیواره به شدت ریزش داشت و سنگ های بزرگی به پایین پرتاب میشد. بعد از ناهار کوله فردا و وسایلم رو آماده کردم. شکوفه مشغول پخت شام شد. روی یه سنگ نشستم و به دیواره نگاه میکردم، سعی میکردم آرامش خودم رو حفظ کنم. کروکی مسیری که برای خودم کشیده بودم رو بررسی کردم، عکس ها رو چک کردم و استراتژی چیدم که 3تا پلن بعد از طاقچه قمقمه داشته باشم، چون بخش بزرگ صعودم رسیدن به طاقچه قمقمه بود و بعد از اون تصمیم به اینکه از 52 مستقیم، همدانی ها و یا قیف فرانسه صعود کنم.
این چند روز ساعت ها در مورد این موضوع با آقای رشوند صحبت میکردیم و ایشون تمام نکات رو به من گوشزد میکرد. ساعت 7.30 شام خوردم و خوابیدم.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کوله 10 لیتری کچوآ Arpenaz
نمره 2.00 از 5۳۶۷.۰۰۰ تومان
روز دوشنبه به تاریخ 9 مرداد 402 ساعت 1 نیمه شب از خواب بیدار شدم و یه لیوان چای نوشیدم به همراه یه لقمه نون پنیر. شکوفه بیدار شد و منو بغل کرد، بهم گفت مراقب خودت باش، منتظرت میمونم و چشمم به دیوارست.
ساعت 1.30 هم آقای رشوند از چادرش بیرون اومد و ازم خواست با نفس کشیدن عمیق آماده بشم. قرار شد تا پایین یخچال همراهیم کنه. حرکت کردیم و بچه های تبریز هم توی مسیر بودن. اول یخچال از آقای رشوند خداحافظی کردم و قرار گذاشتیم اول مسیر 52 هدلامپم رو روی حالت sos بزارم تا روی بیسیم مکالمه کنیم.
با بچه های تبریز تا پای سنگ یوسف همراه شدم و اونجا بعد از یومار اول ازشون جدا شدم. به طناب ثابت خودم رسیدم و بعد از sos و صحبت روی بیسیم قرار تماس بعدی رو گذاشتیم. دونه دونه میخ هارو میکوبیدم و از فرند نمره 2 تا زیرو و کیل استفاده میکردم. تسمه ها و گوه ها در کلاهک کوچیک واقعا قابل اطمینان نبودن، از ابزارام استفاده میکردم و تیکه آخر رو مجبور شدم به یکی از گوه ها اطمینان کنم و شکر خدا اطمینان مناسبی بود، ریبلی های متفاوتی برای شکست طناب استفاده کردم و برای در اومدن از کلاهک کوچیک یه میانی بلند گرفتم تا شکست طناب رو بگیرم. رسیدم به یه کارگاه قبل از کتیبه مشهدی ها. لوازم رو فیکس کردم. فرود اومدم تا طاقچه فلزی. یه شکلات انرژی بار خوردم، کوله لوازم شبمانیم رو برداشتم، کارگاه رو پاکسازی کردم و یومار زدم. در حین بالارفتن ریبلی ها و ابزارهامو جمع کردم. رسیدم به کارگاه و با آقای رشوند مکالمه کردم. تمام فکر و ذکرم کلاهک بزرگ و سیاهیش بود.
دیواره روز پرباری رو به خودش میدید. دوتا کرده از تبریز یکی روی مسیر کریستال و یکی روی مسیر 48 بودن. یه تیم از زنجان روی مسیر همدان و یه تیم هم روی گرده آلمانها.
برای رسیدن به کارگاه کتیبه مشهدی ها باید یه شکاف صاف رو صعود میکردم و از کارابین های تک واسه میانی هام استفاده کردم. توی مسیرم از 4تا کیل و 3تا فرند زیرو استفاده کردم. نیازی به میانی بلند نبود. رسیدم به کارگاه کتیبه مشهدی ها و کشیدم به چپ، رفتم روی طاقچه فلزی شکسته و کارگاه زیر کلاهک. با طنابچه 5متری یه کارگاه مطمئن و 3نقطه گرفتم. برای کارگاه از میخ و رول پی استفاده کردم. برگشتم پایین و مجدد مسیرم رو پاکسازی کرده و برگشتم بالا. با آقای رشوند صحبت کردم و گفتم کارگاه زیر کلاهکم. اونها با دوربین منو زیرنظر داشتن. یه دیوار سیاه و خیس جلوی صورتم بود و نفسی که توی سینه حبس شده بود. نفس عمیقی کشیدم و طبق بررسی ای که انجام دادم ابزارهامو چک کردم. مطمین بودم که کلی میانی بلند لازم دارم و ابزار گذاری خیلی متفاوتی پیش روم هست.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
شلوار وینداستاپر زنانه ماموت مدل 208
نمره 3.67 از 5۹۸۸.۰۰۰ تومان
میخ هارو یکی یکی میکوبیدم و به صداشون گوش میدادم، مهمترین بخش صعودم بود. توی شکاف اول به میخ های موجود اکتفا کردم. هر 2تا درمیون میخ یه میانی میگرفتم. توی کل مسیرم از دوتا پله رکاب استفاده کردم که با دیزی چین به خودم وصل بود و سر رکابهام کارابین ساده داشت. دوتا فی فی یکی بلند و یکی کوتاه بسته به شرایط به هارنسم بود. توی شکاف اول و مستقیم کلاهک روی پله های سوم پا میزاشتم. از ابزار های زیرو و تسمه های بلند استفاده کردم. خب الان از یه شیب خفته میرم به چپ تا برسم به تاریکترین بخش کلاهک. یه ریبلی زدم. یه میانی با تسمه 150 سانت، یه فرند نمره 0.5 و رسیدم به یه رول اسپید کاملا پوسیده. تمام دلخوشیم به فرند و کیلی بود که گذاشته بودم. برای رسیدن به رول اسپید روی پله آخر رکاب بلند شدم و با فیفی استراحت گرفتم. مجبور شدم دوتا از تسمه های قدیمی رو با چاقو ببرم و میخ هارو حسابی بکوبم تا بتونم میانی بندازم. رسیدم به آخرای کلاهک و باید به سمت راست میاومدم تا بتونم از دهنه کلاهک دربیام. چندتا گوه چوبی اونجا بود. با خوشحالی و سختی تمام از کلاهک بیرون اومدم. بیرون اومدن از کلاهک دقیقا مثل بیرون اومدن از مسیر دوستت دارم پلخواب بود. همون تکنیک ها و حرکات، البته خیلی سخت تر. پرس دست زدم و لبه کلاهک رو گرفتم تا از دهنه بیام بیرون. قبل از خروجم هم یه ریبلی دیگه گرفتم تا موقع جمع کردن ابزار طنابم آسیب نبینه. قبل از کارگاه کلاهک هم از یه فرند زیرو استفاده کردم. کارگاه کلاهک رو رد کردم و رفتم کارگاه بعدی. مسیر دیگه مستقیم و مقدار کمی به چپ میپیچید. تو کارگاه مستقر شدم و نفسی تازه کردم. فرود اومدم تا مسیر رو جمع کنم و موقع فرود یه تسمه دایناما 90سانت بنفش سفید جا گذاشتم. البته مهم نبود، چون خوشحالی صعود کلاهک برام خیلی خیلی بزرگتر از تسمه بود. صعود کلاهک با فرود و یومار زدن مجدد حدود 3ساعت زمان ازم گرفت و بعد از اتمام این بخش با آقای رشوند تماس گرفتم و ابراز خوشحالی کردم. البته دوستانم با دوربین منو زیرنظر داشتن. فکر میکنم هیجان انگیز ترین بخش صعودم بود.
رفتم کارگاه مثلث، و برای رسیدن به کارگاه آینه درگیری زیادی با سنگ داشتم. چندتا شکاف که ابزار درشت میخواست. ابزار نمره 2 خودم رو با چند با جابجایی به بالا میکشوندم. کارگاه آینه و بعد کارگاه طاقچه قمقمه. این 3بخش مسیر رو میکس طبیعی و مصنوعی صعود کردم، کلی ابزار گذاری کردم و کمبود های ابزارم رو با جابجایی ابزارها هندل کردم. تغییر مسیر از راست به چپ و چپ به راست زیاد داشتم. میخ ها اطمینان نداشتند یا فاصله هاشون زیاد بودن. دوجا از شکاف و سوراخ سنگ میانی گرفتم. عرض ادب به سنگ آینه و رسیدن به طاقچه قمقمه. فرود مجدد و جمع کردن ابزار ها و کارگاه و یومار. ساعت 6 بود. یه تراورس کوچیک روی طاقچه تا جای خواب بهتری داشته باشم.
ابزار ها رو چیدم و طناب رو پهن کردم روی طاقچه خیس و لباسهای گرمم رو پوشیدم. روی بیسیم با آقای رشوند و خانم ذوفنون صحبت کردم. آقای رشوند پیشنهاد داد که فردا ادامه مسیر رو از همدان برم و منم قبول کردم. روی طاقچه به سمت راست حرکت کردم تا مسیرم رو بررسی کنم و برای فردا آماده باشم. یه مقدار غذا خوردم با آبگرم، رفتم داخل کیسه بیواک و منطقه رو نگاه میکردم. سکوت محض. بچه های زنجان فرود رفته بودن و از روی طاقچه دیگه بچه های تبریز رو هم نمیدیدم. ساعت 10 ارتباط بعدی روی بیسیم بود که قرار ساعت 2 و 6 صبح رو گذاشتیم. خیلی خواب آلود و خسته بودم. ساعت 2 ارتباطی برقرار نشد و من خوابیدم. توی خواب بودم که صدای مهیبی از دیواره بلند شد و یه سنگ خیلی بزرگ به لبه طاقچه برخورد کرد و ترکش هاش بهم خورد و در چشم بهم زدنی یه سنگ اندازه کتاب خورد روی قفسه سینم و همزمان سنگ دیگه ای به کلاهم برخورد کرده بود. بارون سنگ از دیواره میبارید. همه این اتفاقا در عرض چند ثانیه افتاد، من شوکه با نفس بند اومده از درد به خودم میپیچیدم و توانایی برداشتن سنگ رو از روی خودم نداشتم. چند دقیقه ای گذشت تا تونستم سنگ رو جابجا کنم. به سختی نفس میکشیدم، سینم میسوخت و درد شدیدی داشتم. هدلامپم رو روشن کردم و بقیه سنگ هارو کنار زدم، با صدای خفه ای دوستانم رو توی کمپ صدا میکردم. دچار افت فشار شدید و توهم شده بودم و تا صبح از لرزش نتونستم بخوابم. کمی بعد که به خودم اومدم تونستم آب جوش بیارم و نوشیدنی گرم بخورم، توی بطری آب جوش بریزم و بندازم داخل کیسه بیواک.
سه شنبه به تاریخ 10 مرداد 402 ساعت 6 با صدای خفه بیسیم زدم و با آقای رشوند مکالمه کردم. اطلاع دادم چی شده و با سوالاتی که ازم کرد از وضعیتم اطلاع دقیق گرفت. گفتم صبر میکنم تا آفتاب کاملا بدنم رو گرم کنه تا بتونم فرود بیام. نفس کشیدن برام سخت بود و حالت تهوع داشتم. غیر از آب هم نمیتونستم چیزی بخورم چون به شدت قفسه سینم درد میگرفت. با خودم حرف میزدم و با احتیاط تمام طناب میریختم، موارد ایمنی رو بارها چک میکردم. رسیدم به کارگاه کتیبه مشهدی ها و به کلاهک نگاهی انداختم، لبخند زدم و با خوشحالی ازش خداحافظی کردم.
با سختی زیاد و تمام توانی که داشتم رسیدم به گلسنگ ها، کوله روی دوشم بدجوری به سینم فشار میاورد. آقای رشوند و آقای صلاحی اومده بودن روی یخچال. تا روی یخچال فرود اومدم. طناب رو جمع کردم و تلو تلو خوران به سمت بچه ها رفتم. نمیتونستم صحبت کنم. کوله و طنابم رو گرفتن و به سمت کمپ رفتیم. خانم ذوفنون تمام لوازمم رو جمع کرده بود و برام نوشیدنی و غذا آماده کرده بود. قرار شد سریع برگردیم پایین تا من برم دکتر.
سرچال بارها رو دادیم قاطر و بعد از کمی استراحت آروم آروم تا قرارگاه اومدیم. آقای رشوند و خانم ذوفنون منو بردن بیمارستان کلاردشت و با معاینه های پزشک متوجه شدیم که ریه من آسیبی ندیده. برگشتیم قرار گاه و شب رو استراحت کردیم. 4شنبه به سمت تهران برگشتیم.
طبق معاینات پزشکی و عکس ها یکی از دنده های روی قفسه سینه سمت چپ ترک مویی برداشته، معدم خونریزی سطحی کرده و گردنم دچار تورم شده که با دارو و استراحت طی 2هفته بهبود پیدا میکنه.
لیست لوازم مورد استفاد در صعود:
1حلقه طناب دینامیک 8.9 به طول 60متر
1حلقه طناب استایک 7سانت به طول 60متر
فرند 8عدد: سایز2. 1. 0.5. 0.4. و 4عدد زیرو. کیل سایز متوسط رو به پایین. میخ برگی و اونیورسال
2عدد پله رکاب. 20 عدد کارابین ساده.
5عدد کوییک با تسمه 60س، 90س، 120س
5عدد کوییک درا معمولی و کلاه کاسک. چکش
کرول و تسمه تورس، گیری گیری، 7عدد کارابین پیچ، طنابچه 5متری. رویورسو و کفش دیواره
لوازم شبمانی:
کیسه بیواک. کت پر، شلوار پر، دستکش بیس، جت بویل، آف کوک. 4عدد آب نیم لیتری، انرژی بار، شکلات و آجیل
برنامه ریزی:
از آقای مجتبی رشوند کمال تشکر را دارم که در این مدت کاملا منو حمایت کردند و تمام تمریناتم رو زیر نظر داشتند.
اگر ایشون نبودند من واقعا نمیتونستم با این استراتژی بالا و با این نظم برنامم رو انجام بدم.
نفرات برنامه:
سرپرست: آقای مجتبی رشوند
صعود کننده: خانم محبوبه شهروی
تدارکات صعود: خانم شکوفه ذوفنون
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یک نظر در “گزارش تلاش انفرادی مسیر 52 لهستان دیواره علم کوه”
گرچه یواره علم کوه نهایت دیواره نوردی سنگنوردان ایران است ولی تجربه در دیواره نوردی جسارت تلاش برروی این کاریک سنگنورد باترجه است که خود تجربه داشتین آفرین بر دختران جسورو کوهنوردایران زمین