
تناقض در چوآیو ، فرار از حقایق تلخ
اولین بار بیش از بیست سال پیش بود که در هیمالیا کوهنوردی کردم. در اوایل دهد 1980 من عضو یک اکسپدیشن بزرگ بودم که توسط فدراسیون کوهنوردی روسیه سازماندهی شده بود. این گروه برخی از مسیر های سخت جدید را در سبک کلاسیک محاصره ای و با استفاده از طنابهای ثابت بازکرده بودند. الان این شکل صعودها قدیمی و از مد افتاده به نظر میرسند، اما در آن زمان بهترین راه برای کسب تجربه برای سالهای آتی بودند، زمانی که کوهنوردی من در هیمالیا به مسیری دیگر رفت: سبک آلپی
از 1986 تا 1989 من به سبک آلپی گاشربروم 2 ، دائولاگیری در زمستان و یک مسیر جدید در جبهه جنوبی شیشاپانگما به همراه آندره استرمفل صعود کرده بودم. شمال شرفی اورست بدون اکسیژن کمکی تست دیگری درباره محدودیت های من در ارتفاعات بود. اما کوههای آند در پرو جایی بود که سبک مطلوب خودم را یافتم: صعود به قله به همین سادگی ، با حداکثر سرعت ممکن، و به همراه بردن الزامی ترین چیزها وسبکترین تجهیزات. مسیرهای جدید من در هواسکاران ، چاکراراجو ، سیولا گرنده تایید می کردند که این سبک در کوههای بلند کار می کند. اگر یک نفر میتوانست اینکار را در آند انجام دهد، چرا نتواند در بلندترین کوهها به نتیجه برساند.
من رخ جنوب غربی چوآیو را انتخاب کردم. ایده ام صعود به سبک آلپی ، بدون شبمانی ، در یک تلاش، مستقیما از بیس کمپ و از طریقه دیواره 2 کیلومتری شمالی به قله بود.
مرتبط : هنر تحمل کردن ، چوآیو ، ارهارد لورتان ،
دستهبندیهای محبوب موجکوه
فهرست مطالب
Toggleبه سمت چوآیو
در ابتدا ، همه چیز به خوبی جلو رفت. اما به زودی پس از ترک کاتماندو و ورود به تبت متوجه شدیم که مشکلات سلامتی باعث کم شدن دو نفر از اعضای تیممان گردیده است. در فلات تبت علایم ذات الریه و یا ادم ریوی را باید جدی گرفت. بنابراین تنها شش نفر از ما ادامه دادیم. سرپرست ما اوروش سامچ Uroš Samec ، جوان اما با تجربه در سرپرستی صعودهای بلند بود، عضو پیشکسوت تیم امیل تراتنیک یکی از اعضای صعود حماسی نه روزه در رخ جنوبی دائولاگیری بود. پسر او، آلجاژ Aljaž ، یک آلپینیست خوب از نسل جدید. مارجان کوواچ همطناب من در کوههای آند و پیتر پولجانک از توملین، یک کوهنورد جوان و خوب دیگر.
زمانی که ما به بیس کمپ رسیدیم ، بیشتر تیم های دیگر کارشان را شروع کرده بودند. در اول به نظر میرسید که جایی برای ما نیست. اما نهایتا یک جای کوچک پیدا کردیم و شروع به تخلیه بارها از یاکها نمودیم. یک گاید از آن طرف فریاد زد”از اینجا بروید، من اینجا را برای اکسپدیشن برادرم نگه داشته ام. ما تصمیم گرفتیم که بمانیم و همسایه عصبانی ما هم ما را نادیده گرفت.
شروع به همهوایی در مسیر نرمال کوه کردیم ، یک چادر در کمپ 1 در 6300 متری و دیگری در کمپ دو در 7000 متری. دوباره به سختی میشد جای کافی پیدا کرد. بسیاری از افراد در حال استفاده اکسیژن در 7000 متری بودند. بعضی از آنها با کار کردن با کرامپون و کلنگ مشکل داشتند. بعضی از اکسپدیشن ها دوره آموزشی کوهنوردی در بیس کمپ ترتیب داده بودند تا مشتریان را برای ماجراجویی عمرشان آماده کنند.آیا این هیمالیایی بود که من میشناختم؟ جواب به سرعت به دست آمد.
صبح 30 سپتامبر یک روز مانند سایر روزها در بیس کمپ بود به غیر آنکه ما با صدای شلیک تفنگ از خواب پا شدیم. شب قبل ما تا دیر وقت بازی می کردیم و من نمی خواستم بیدار شوم. اما صدای شلیک ادامه پیدا کرد. صدای چه چیزی می توانست باشد؟ شکارچی ها؟ یا یک تمرین نظامی؟ نمی توانستم به چیز دیگری فکر کنم. به سرعت از چادر بیرون رفتم و چیزی به سرعت توجهم را جلب کرد. یک صف طولانی در هم ریخته از افراد در طول یخچال در نور تیز صبح. از جایی که من ایستاده بودم آنها مانند نقطه های متحرک سیاه روی برف به چشم می آمدند. این نمی توانست غیرمعمولی باشد: چند روز قبل ما افرادی را دیده بودیم که از نانگپالا ، یک مسیر سنتی برای تجار و آوارگان به سمت نپال می گذشتند. اما حالا صف طولانی تر از چیزی بود که ما دیده بودیم.

من به چادر برگشتم و دوباره بیرون رفتم. یک گروه از نظامیان مسلح چینی بین چادرها راه می رفتند. سپس یک افسر پیدا شد. بعضی از سربازها بسیار جوان بودند. آنها به نظر دوستانه و آرام بودند، بدون نشانه ای از تنش در چهره هایشان. در نزدیکی آنه یک گروه از کودکان با ژاکتهای سبک بودند که کوله هایی را حمل می کردند مانند اینکه در راه مدرسه باشند.

بیشتر سربازها از مسیر پایین رفتند. من تعداد کمی عکس با زوم لنز دوربی از فضای باز بین چادرها گرفتم. داشتن چنین بازدیدکنندگانی در بیس کمپ غیرعادی بود. حس کردم شاید سربازها دوست نداشته باشند از آنها عکسی گرفت شود، اما نیاز جدی برای پنهان کاری نبود. به نظر سربازها گرفتار تر از آن بودند که توجهی به ما داشته باشند. آنها بچه ها را به آرامی به چادری با پرچم چین فرستادند.
یک ساعت بعد یک گروه از سربازها و کودکان به همراه عده ای از بزرگسالان تبتی از جلوی چادرم عبور کردند. یک سرباز یک مرد تبتی را روی زمین می کشید. اما سپس با باتون کوهنوردی روی پا حرکت کرد در حالی که به پایش تیر خورده بود. “پس آنها به افراد شلیک می کردند.” من سعی کردم مخفیانه فیلم تهیه کنم. یک تنش در بیس کمپ گسترده شده بود. بیشتر افراد در چادرها پنهان شده بودند. ما هم روی بارهای فردا تمرکز کردیم.
در عصر ، کمپ به نظر مجددا آرام شده بود. بیشتر افراد به چادرهایشان رفته بودند، و برای کوه آماده میشدند. ما در حال بازی بودیم که یکی از نفرات گفت یک نفر روی یخچال افتاده است. یک نفر روی نانگپالا به فاصله 500 متری ما افتاده بود. امیل شروع به صحبت با سربازها کرد تا شاید چیزی تغییر کند. سپس متوقف و ساکت شد. نهایتا از طریق یک آشپز در کمپ اطلاعاتی گرفتیم. یک گروه از مردم تبت که قصد فرار از چین داشتند و سربازان دو نفر رو با گلوله زده و یک دختر فوت شده هم روی یخچال افتاده بود…

“می توانی دوباره تکرار کنی؟” من خواستم از او فیلم بگیرم. او موافقت کرد، اگرچه در ابتدا مردد بود. سپس شروع به صحبت درباره یک جای خطرناک برای تبتی ها کرد. سعی می کرد محتاطانه صحبت کند. او نمی خواست خود و خانواده اش را به خطر بیاندازد.
هم تیم های من در حال چای خوردن در چادر بودند. چیزی برای گفتن نداشتیم. هیچ کس سوالی نداشت. یکی یکی درون چادرهایمان خزیدیم.
در صبح اولین نگاهم به نانگپالا بود. جسد هنوز آنجا بود: یک نقطه سیاه در گذرگاه. چرا هیچ کس آنرا تکان نداده بود؟ آیا سربازان آنرا به عنوان یک هشدار رها کرده بودند. من یک عکس گرفتم و حافظه دوربین را درون بشکه بارم مخفی کردم. برای صعود از یک کارت حافظه دیگر استفاده کردم. من نمی خواستم صعود و آدم کشی یک جا باشد. برای چند روز این منظره از پیش چشمم کنار نمیرفت.
اما من حسی مانند ترک برنامه نداشتم. حس می کردم که باید ادامه بدم، نوعی حس لجبازی و مقاومت که من را به حرکت وا می داشت. آیا ترک برنامه می توانست کمکی بکند؟نه، هم تیمی هایم هم حسی مانند من داشتند. هیچ بحثی بین ما نبود: آنها فقط آخرین وسایل را جمع کردند، و اماده حرکت شدند. به نظر داشتیم از آن کمپ فرار می کردیم. تنها در کوه و داشتن زمان برای فکر کردن جدا از ازدحام…
ما کمپ جدیدمان را بالای یخچال برقرار کردیم، حدود 4 ساعت دورتر از بیس کمپ پیشرفته چوآیو. از درون کیسه خوابهای گرم به رنگ طلایی جبهه جنوب غربی نگاه می کردم که در آرامی در حال سرخ شدن بود و سپس در سیاهی فرو رفت. ماه از ماواری نانگپا گوسوم بیرون آمد و دوباره نور بود.
در روزهای سخت صعود من معمولا قبل از زنگ زدن ساعت از خواب بیدار می شوم، و قبل از مارجان ، اروش ، امیل و آلجاژ که می خواستند روی سمت جنوب کوه کار کنند. مارجان و امیل هنوز تصمیم نگرفته بودند که روی چه مسیری کار کنند در حالیه که اروش و آلجاژ مسیر کورتیکا-تریولت-لورتان را در قسمت مرکزی جبهه کوه انتخاب کرده بودند. تنها دو مسیر در این سمت کوه هستند که توسط بزرگترین کوهنوردان صعود شدند. چقدر نسبت به سمت نرمال کوه متفاوت بود. من آرزوی موفقیت برای هم تیمی ها کردم و به تنهایی راه افتادم.
شروع صعود نهایی
شب گرمی برای هیمالیا بود و به زودی مجبور به باز کردن زیپها شدم. حتی کت پرم را هم در کوله گذاشتم. بادگیر کافی بود. اگر می خواستم در یک روز به قله برسم ، باید مثل یک دونده ماراتن عمل می کردم. و درست مانند یک ماراتن آخرین گامها در اینجا هم سختترین گامها بود.
پس از یک و نیم ساعت به قسمتهای سنگی رسیدیم. حافظه من از دیواره کامل نبود، و احتمالا زودتر از موعد به سمت چپ منحرف شده بودم. ماه رفت و نور هدلامپ هم فقط چند متر جلوتر را روشن میکند. سپس یک شیب برفی من را به بالا راهنمایی کرد. مسیر باز بود، و در زیر چتر شب حسی از امنیت داشتم. هیچ کس نمی توانست کوچکی من نسبت به عظمت کوه را ببیند.
اصلا نمی دانستم چقدر صعود کرده ام تا اینکه پشت سرم را نگاه کردم. حس می کردم که سرعت خوب بود به طوری که بالای فیس بودم. چهار نور در پشت من معلوم بودند که دو تا به راست رفته و دو تا به دنبالم می آمدند. پس امیل و مارجان تصمیم گرفته بودند که که همین مسیر را دنبال کنند. من انتظارش را داشتم و از این همکاری دورادور خوشحال شدم. کرامپونها در یخ فرو می رفتند و تنفس هوای یخ زده در کوهی رازآلود به دور از ضعفهای زندگی روزمره را میشد حس کرد.
چند ساعتی بعد، نانگپای گوسوم، یک کوه در افق جنوبی ، به رنگ آبی متالیک ، سپس نارنجی و سپس سفید درآمد. یک روز آفتابی دیگر در راه بود ، آنطوری که من نیاز داشتم. جایی که زاویه برف خوب بود یک سکو کندم تا استراحت کنم. نوشیدنی زیادی خورده بودم. مطمئن بودم که بیش از سه لیتر نوشیدنی در فلاسکهای من برای صعود به قله و بازگشت به کمپهای مسیر اصلی کافی است. الان زمان یک انرژی ژل دیگر بود. ارتباط من با انواع بار به مدتها قبل باز میگشت. یکی را نمی توانستم فراموش کنم، درست در زیر قله اورست..در زیر لباسهایم اینبار شش انرژی ژل ، دست کش ، یک کیسه بیواک و یک دوربین بود. سبکی کلید سریع بودن است.
با نگاه به بالا، هنوز هم نمی توانستم خروج از جبهه کوه را ببینم. من تنها امید داشتم که یک مسیر به سمت مسیر غربی پیدا کنم. از چادرمان در پایین کوه، این قسمت همیشه در سایه بود، اما به نظر می آمد که پرشیب باشد. حالا یک شیب برفی گسترده تبدیل به یک حوزه باریک با دیواره های معلق در هر دو طرف شده بود. چیزی مانند یک آبشار یخی در پایان دهلیز به چشم می آمد. با نزدیک شدن یک دیواره یخی عمودی مشخص شد. 10 متر بیشتر نبود اما در 7200 متری اما من نگران بودم که در قسمت بالایش جایی برای تبر و کرامپون نباشد.

سنگ سمت راست به نظر مطمئن تر بود. اما دهلیز زیرپا کاملا پرشیب بود. “اگر می افتادم..”نه ، در هیمالیا تو سقوط نمی کنی، یخ می زنی ، ادم ریوی یا بهمن…اما سقوط نمی کنی!
به دنبال گیره در سنگ بودم که توسط بهمن ها به مرور زمان صیقل خورده بود. زمانی که لازم بود می توانستم روی یک موضوع تمرکز کنم. در یک لبه باریک ، یک گیره برای یک نیش کرامپون بود. گام به گام بالا می رفتم، حالا دیگر رقیق بودن هوا را هم فراموش کرده بودم. دمای هوا منفی 20 درجه بود اما احساس گرمی در انگشتانم داشتم. به دقت گرانیتهای سمت چپ را دنبال کردم. کرامپونها روی سنگ خش خش می کرد.. سه متر بیشتر و حالا از سنگ رد شده بودم. قسمتی یخی در پشت سرم بود. مسیر بیشتری در جلو باز شده بود. با رسیدن به مسیر غربی ، منظره مسیر نرمال و کمپ یک مشخص بود. یک منطقه شلوغ از چادرهای رنگی که دنیای دیگری غیر از این تنهایی داشت. 900 متر ارتفاعی دیگر تا قله باقی بود. یک گام بر می داشتم و تا زانو در برف فرو می رفتم. به دنبال جای پای بهتر بودم. تنها آخرین طوفان قدری مسیر را پایدار کرده بود. در واقع در حال خزیدن بودم. برای اولین بار در طول صعود فکر می کردم که شاید نتوانم به پایان برنامه برسم. در حدود 7800 متری مسیر غربی به مسیر نرمال رسید. اما این قسمت آسان هم به واسطه فرو رفتن در برف عمیق به معضل تبدیل شده بود.
یک ژل دیگر، یک فلاسک دیگر هم تمام شد. در طول یک استراحت کوتاه یک رویا دیدم: یک چمنزار سبز، دوستان، غروب،..صبر کن!جایی برای رویا نیست. دوباره به برف عمیق بازگشتم. حالا بالاتر از کمپ سه و به مسیر نرمال رسیدم. حالا فردی را می دیدم که در زیر ماسکهای اکسیژن و با طناب ثابت در حرکت بود. مانند یک ربات. دو شرپاهم به او کمک می کردند. شاید هم از کند بودن او عصبی بودند. به ساعت نگاه کردم ، هنوز وقت کافی برای صعود داشتم، افراد دیگر را هم در مسیر دیدم، این طرف کوه همه چیز فرق داشت. انگار من از کوه دیگری آمده بودم.
قله چوآیو
اواخر عصر بود که به فلات قله رسیدم. در روی برف سخت دوباره احساس قدرت می کردم. در نهایت یک پرچم کوچک به چشم رسید، یک کپسول اکسیژن خالی هم روی قله رها شده بود. یک کوهنورد دیگر در نزدیکی من بود. انگشتانم هم دیگر به سمت بی حسی میرفت…
پس از دقایقی روی قله به سمت پایین سرازیر شدم. این دنیایی بود که در آن حس تکامل می کردم.
پس از دو روز همه ما در بیس کمپ پیشرفته بودیم. آلجاژ، امیل، مارجان، اروش همه یک شب را در کمپ مسیر نرمال به قله گذرانیده و فردا به قله رفته بودند. البته همه تیم از مسیری که من صعود کردم به قله رسیدند و دو نفر هم تیمی ما هم با تراورس به همین مسیر برگشته بودند.
پس از بازگشت به خانه عکسهایم از اتفاق نانگپالا را به رسانه ها فرستادم و فهمیدم که هیچ کس دیگری این کار را نکرده بود. با اینکه افراد زیادی آنجا بودند.

خلاصه : مسیر جدید در رخ جنوب غربی چوآیو . پاول کوزچک مسیر جدید را در 14.5 ساعت و به صورت انفرادی از بیس کمپ پیشرفته صعود کرد و چهار نفر از هم تیمی ها هم در روز بعد از همان مسیر به قله رسیدند.
درجه سختی : (Slovenian Route, V 50°-60°, 1,100 meters plus 900 meters of the 1986 Polish Route)
درباره حادثه نانگپا لا : در 30 سپتامبر 2006 حدود 75 تبتی تلاش کردند که از طریق نانگپالا وارد نپال شوند. یک زن به نام کلسانگ نامتسو 17 ساله توسط گلوله سربازان چینی کشته شد. یک مرد 23 ساله به شدت زخمی شده و بعدا فوت کرد. حدود 40 تبتی با موفقیت از مرز گذشتند. اخبار چین اعلام کردند که سربازان برای دفاع از خود اقدام به شلیک کرده اند.
مطالب بیشتر:
- راهنمای تمرینات دو نیمهاستقامت؛ ترکیب سرعت، دوام و رنج مثبت5 (6) اگر ماراتن نماد استقامت و دوی ۱۰۰ متر نماد انفجار سرعت باشد، دوهای نیمهاستقامت جایی میان این دو
- ددلیفت با Trap Bar؛ افزایش جادویی قدرت پا بدون کمردرد5 (5) ددلیفت همیشه یکی از پایهایترین و پرقدرتترین تمرینها در دنیای بدنسازی و فیتنس بوده است. حرکتی که تقریباً
- سیرابی و ورزشکاران: غذای فراموششده با خواص شگفتانگیز4.9 (11) غذایی سنتی با پتانسیل ورزشی بالا سیرابی یا همان معدهی گاو و گوسفند، یکی از غذاهای سنتی ایرانی
- گفتوگو با بنجمن ودرینس؛ از ژانو شرقی تا آینده آلپینیسم مدرن5 (10) وقتی بنجمن ودرینس از نپال به فرانسه برگشت، هنوز عضلاتش از صعود بیسابقهی ژانو شرقی درد میکرد، اما
- تأثیر کفش دویدن بر زانو و کمر؛ افسانه یا واقعیت؟5 (10) درد زانو و کمر یکی از شایعترین دغدغههای دوندگان در تمام سطوح است؛ از مبتدیهایی که تازه ۵
باشگاه ورزشی موج / دکتر مهدی جباریان
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مهدی جباریان
کفش دوپوش کوهنوردی Scarpa مدل Phantom 6000
- کفش دوپوش کوهنوردی مدل فانتوم ۶۰۰۰ از برند اسکارپا (Scarpa)
- کیفیت ساخت بالا و طراحی حرفهای
- مقاوم در برابر شرایط سخت آب و هوایی
- راحتی و پشتیبانی برای صعود و فرود در کوهستان
- سیستم ایزولاسیون حرارتی در بخش بالایی کفش
- ساخت در ایتالیا با کیفیت و تجربه معتبر در صنعت کفش
- مناسب برای کوهنوردان حرفهای و ماجراجویان کوهستانی
- مناسب برای صعودهای زمستانی چند روزه، صعود به قلل 7000 متری و برنامه های حرفه ای
- تولید سال 2022
چاقوی تاشو MR-1 Chaos Folder (قرمز–مشکی)
- مدل: MR-1 Chaos Folder
- جنس تیغه: فولاد ضدزنگ AUS-8 با پوشش مشکی مات
- جنس بدنه: آلومینیوم هواپیمایی 420J2 با جزئیات قرمز آندایز
- نوع قفل: Frame Lock (قفل فریم مقاوم)
- نوع باز شدن: سیستم شستی (Thumb Stud)
- طول باز: ۱۵ سانتیمتر
- طول بسته: ۹–۱۰ سانتیمتر
- طول تیغه: ۶٫۵ سانتیمتر
- وزن: حدود ۶۷–۷۰ گرم
- دارای کلیپ کمربند فلزی
- طراحی سوراخدار برای کاهش وزن و تهویه
- مناسب برای کمپ، کوهنوردی و استفاده روزمره
- رنگ: مشکی با جزئیات قرمز آندایز
- تولید چین
عینک جولبو اسپرت مدل Rudy
- برند: جولبو اسپرت (Julbo Sport)
- مدل: Rudy
- کاربرد: محافظت از چشمها در فعالیتهای ورزشی و فضای باز
- ویژگیها:
- محافظت از اشعه خورشید:
- دارای استاندارد UV400 برای محافظت کامل از چشمها در برابر اشعههای مضر.
- وضوح دید بالا:
- ارائه دید شفاف در شرایط نوری مختلف.
- بادگیرهای جانبی:
- محافظت از چشمها در برابر باد، گرد و غبار، و عوامل محیطی.
- طراحی ارگونومیک:
- بیس مناسب که پوشش کاملی برای اطراف چشمها فراهم میکند.
- کیفیت ساخت:
- ساختهشده با مواد با دوام و مقاوم در برابر شرایط سخت.
حلقه تقویت پنجه با شمارهانداز دیجیتال Wpsagek
- حلقه تقویت پنجه با شمارنده دیجیتال LED داخلی
- فشار تمرینی حدود ۵ تا ۷ کیلوگرم (مناسب برای تمرین متوسط)
- طراحی ارگونومیک، مناسب برای انواع سایز دست
- بدنه از سیلیکون نرم، انعطافپذیر و بدون بو
- ضد لغزش و مقاوم در برابر تعریق
- قابلیت ثبت تعداد دفعات فشردن برای پیگیری تمرین
- شارژ آسان از طریق درگاه USB (کابل در بستهبندی نیست)
- ابعاد جمعوجور: ۸.۸ × ۸.۶ × ۳ سانتیمتر
- وزن سبک حدود ۱۰۴ گرم؛ قابل حمل در هر مکان
- مناسب برای فیزیوتراپی، کاهش استرس، تقویت انگشتان
- قابل استفاده برای کودکان، بزرگسالان و سالمندان
- برند Wpsagek؛ کیفیت ساخت بالا و طراحی کاربردی
هارنس سنگنوردی CORAX LT پتزل
- هارنس کوراکس ال تی مناسب سنگنوردی و کوهنوردی آلپی
- دارای حلقه بالاکشی
- چهار حلقه ابزار: دو حلقه سخت در جلو و دو حلقه نرم در پشت
- دارای یک سگک کمربند برای تنظیم دور کمر
- جنس: فوم متراکم و پلی استر
- استاندارد : CE EN 12277 type C, UIAA
- قابلیت استفاده با کری تول برای حمل ابزار یخنوردی
- توزیع بار ایده آل روی کمربند و حلقه های پا برای راحتی بیشتر
- حلقه های پای کشسان برای حداکثر تحرک و فعالیت
- تولید و طراحی شرکت پتزل
کوله simond مدل ALPINISM ظرفیت 40+10 لیتر
- دو حلقه تبر یخ.
- سیستم حلقه اسکی جلو قابل تنظیم و محفظه ذخیره سازی.
- تسمه های فشاری جانبی، می توانند برای حمل اسکی، تشک خواب و غیره استفاده شوند. همچنین می توان آنها را در قسمت جلوی بسته برای حمل اسنوبرد یا کفش های برفی به هم متصل کرد.
- سازگار با کمل بک: قلاب آویزان، سوراخ لوله آبخوری روی بند شانه.
- دستگیره
- حلقه ابزار روی ران
- حامل کلاه ایمنی مشبک
- نگهدارنده الاستیک در جیب جلویی برای بیل برفی
- پشت فوم ترموفرم شده با روکش مش، راحتی حمل و نقل و تنفس خوب را تضمین می کند.
- تسمه های شانه ای قابل تنظیم ارگونومیک با بالشتک و مشبک با تسمه های تنظیم بار قابل تنظیم.
- بند سینه قابل تنظیم
- کمربند ران ارگونومیک با بالشتک و مشبک برای راحتی حمل و نقل
- دو حلقه ابزار روی تسمه های شانه
- یک جیب با دسترسی سریع در بالای درب قابل جابجایی بالایی، 30 سانتی متر در 22 سانتی متر با زیپ دو طرفه.
- یک جیب توری داخلی در قسمت داخلی درب قابل جابجایی بالایی به ابعاد 30 سانتی متر در 22 سانتی متر با قلاب کلید.
- یک جیب زیپی روی کمربند ران، 17 سانتی متر در 5 سانتی متر.
- یک جیب توری داخلی در پشت 22 سانتی متر در 20 سانتی متر.
- قسمت بالای کوله با دو درب بند (یکی برای محفظه اصلی و یکی برای اکستنشن) بسته می شود.
- دارای زیپ دو طرفه بزرگ در پشت برای دسترسی سریع و آسان به محفظه اصلی.
- درب بالایی قابل جدا شدن
- ابعاد: 63×29×23 سانتیمتر
- این کوله حرفه ای می باشد و برای تازه کارها مناسب نیست.
- پارچه اصلی: ریپ استاپ 420 / پلی آمید
- تولید فرانسه
جدیدترین مقالات
مقالات پیشین
گتر سنگین مُتال ARAL طرح جدید
- گتر کوهنوردی بلند برای جلوگیری از ورود برف، رطوبت، شن ... به درون کفش
- پارچه ضدخش در قسمت پایین گتر
- پارچه تنفسی و ضدآب در قسمت بالای گتر
- زیر گتر به صورت تسمه در پایین کفش فیکس می شود.
- در سه سایز M و L و XL
- دارای نقاب چسبدار جهت پوشش زیپ
- فیکس بالای تر به صورت ترکیب کش و تسمه
- دارای زیپ و چسب
- تولید ایران - شرکت مُتال
- وزن: 300 گرم
- دارای کیف حمل
کاپشن NORTHFACE الیاف 98113
- بهترین استفاده به عنوان یک کاپشن چند منظوره برای کوهنوردی، شهری، اسکی، موتورسواری و...
- جنس: 100% پلیاستر با دوام و ضدآب.
- فناوری پارچه: Storm Shield برای مقاومت در برابر باد و باران.
- عایق داخلی: الیاف پریمالافت، گرم و سبک.
- طراحی: برش سهبعدی با تنخور راحت و شیک.
- کلاه: جداشونده با سگک جمعکننده.
- جیبها: دو جیب زیپدار بیرونی و یک جیب داخلی بدون زیپ.
- زیپها: بادوام و مجهز به آویزهای کششی.
- سرآستینها: کشی برای جلوگیری از نفوذ سرما.
- سایزبندی: 4 سایز استاندارد.
- رنگبندی: دو رنگ جذاب و کاربردی.
شلوار کوهنوردی وینداستاپر دولایه ماموت MT707
- وینداستاپر
- دارای قابلیت آبگریزی
- تنفس پذیری
- رویه بیرونی: %92 پلی استر/ %8 اسپاندکس
- رویه داخلی: میکرو پلار با کیفیت
- زیپ های بادوام و مجهز به آویز های کششی
- فناوری پارچه با تکنولوژی پیشرفته Storm Breath
- برش سه بعدی (تن خور راحت و شیک)
- دارای 2 عدد جیب
- دارای کمربند
- پارچه ضد خش
- آنتی استاتیک
- دارای پارچه ضد خش بر روی زانو ها
- دارای کمربند
- پارچه دارای کشسانی می باشد.
- رنگ مشکی
- تولید چین با کیفیت مطلوب
دستکش پلار-بیس جک ولفاسکین TrailFlex
- قابل استفاده بهعنوان دستکش پلار یا دستکش بیس (زیر دستکش ضدآب)
- تک سایز، مناسب دستهایی با عرض ۹ تا ۱۰ سانتیمتر
- قابلیت استفاده با صفحات لمسی (تاچ گوشی)
- کف دست چند لایه برای جلوگیری از آسیب
- کفه دست مقاوم در برابر سایش
- کش پهن دور مچ برای فیکس بهتر و جلوگیری از ورود سرما
- رویه: پلار
- لایه داخلی: میکرو پلار گرم و لطیف
- وزن: حدود ۹۰ گرم
- محل تولید: چین
- قابل استفاده برای کوهنوردی، دوچرخه، دویدن و شهری
- تک سایز. مناسب عرض دست 9 تا 10 سانتیمتر





