صعود در کشور همسایه افغانستان مدتی بود ذهن ما را مشغول به خود کرده بود ،تا اینکه بعد از گذشت چند سال بالاخره چراغ سبزی در سال ۱۴۰۲ به ما نشان داد ،پس از هماهنگی های لازم و رایزنیها شدن و نشدنهای فراوان که قصهاش طولانیست بگذریم، دکتر بهلولی هماهنگی لازم را صورت داده و منتظر پنجره هوایی خوبی از سوی کارشناس هواشناسی استاد هاشم نژاد بودیم .برای صعود مدتی آب و هوا سر ناسازگاری با ما داشت تا اینکه قبل از اتمام ویزا و پایان زمستان ۴ روز پنجره هوایی نسبتا خوبی گزارش گردید، و ما هم فرصت را مغتنم شمردیم و به صورت ضرب الاجل بی معطلی به راه افتادیم اینکه چگونه به پای کار رسیدیم بماند در گزارشات بعدی .
پروسه رسیدن به پای کار که دست کمی از یک صعود نداشت خانهای رسیدن را با کمک و هماهنگی همنوردان افغانیمان ایمل ، شعیب ، حسن و علی یاور پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به پای دامنه کوه یعنی همان روستای برقه سو در ولایت بامیان روستا در ارتفاع ۳۲۰۰ و استارت برنامه از همان جا آغاز شد، برف کل منطقه را پوشانده بود، حجم کولهها برای یک برنامه چهار روزه با تجهیزات گشایش مسیر زیاد بود و قاطر نیز امکان تردد نداشت ،اهالی روستا نیز همگی روزه داشتند، بالاخره چند روستایی با زبان روزه مجاب شدن در انتقال تجهیزات ما را همراهی نمایند هر کداممان کوله ای حدود ۴۰ کیلو را بر دوش کشیدیم ،زمان ظهر آغازگر حرکتمان به سمت کمپ یک و تا قبل از غروب آفتاب به ارتفاع ۴۲۰۰ متر با برفکوبی وکولههای سنگین رسیدیم و کمپ یک را مستقر، و باربران را راهی روستا نمودیم.
هوای سردی حاکم بود حسن و شعیب کار پشتیبانی و مستندسازی برنامه را بر عهده داشتند همان شب اول با شدت سرما و تجربه کم مستندساز متاسفانه حسن به یکباره مریض میگردد و شعیب نیز تا صبح تیمارداری مینمود صبح بنا به تشخیص سرپرست تصمیم گرفته میشود حسن و شعیب به روستا بازگردند و علی و ایمل و بهنام با بر دوش کشیدن کولههای سنگین و جمع نمودن کمپ به سمت بالا حرکت نمایند ،حجم برف وکولهها سرعتمان را کند و کندتر مینمود ،در ارتفاع ۴۵۰۰ متری جایی روبروی یک قله و از بهمن در امان بود کمپ ۲ را برقرار کردیم، و مجدد به کمپ ۱ برای انتقال تجهیزات و ملزومات به جای گذاشته برگشتیم ، و کلیه لوازم را به کمپ ۲ انتقال دادیم .
تمام سعیمان این بود که مسیرهای بهمنی را دور زده و یا از بالاترین نقطه آن عبور نماییم تا ریسک و خطر ریزش بهمن را کاهش دهیم .کمپ ۲ را تقریباً در نزدیکی یخچال برپا نمودیم، البته با توجه به حجم برف و نزدیکی مان به کانون تغذیه یخچال و بارشهای اخیر بر حجم برف افزوده میشد که برای رسیدن به پای یخچال حداقل ۲ ساعت برفکوبی سنگین پیش رو داشتیم.
روز سوم با دو ساعت برف کوبی به محض رسیدن به پای یخچال و ارزیابی از وضعیت برف و یخ اقدام به صعود و گشایش مسیر یخچال منتهی به قله که طول آن تقریباً ۳۰۰ متر و ۶ طول طناب نیاز داشت به صورت سرطناب توسط علی افشاری و حمایتچی بهنام بهلولی و وسط طناب و عکاس ایمل هاشمی نمودیم، مسیر از شیب تقریبی ۷۵ درجه برخوردار بود، بخشی از مسیر یخچال با پوشش برف پودری که زیر آن یخ بلوری بود همراه بود و گامبرداری را همراه با لغزش می نمود برای کار گذاشتن میانی ها با کنار زدن برف پودری و رسیدن به یخ از پیچ یخ بهره بردیم ،چرا که اسنوتیوب و ابزارهای دیگر کارآمد نبود،از کنارههای یخچال به جهت جلوگیری از ریزش بهمن بهره جستیم و بعضا از کار ترکیبی سنگ و یخ استفاده نمودیم هرجا امکانپذیر بود از منقاریهای در طول مسیر به عنوان میانی و هرجا میسر بود از فرند و در اکثریت مواقع از پیچ یخ به صورت ترکیبی در میانی ها و کارگاه ها استفاده نمودیم.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
- دستکش وینداستاپر نورث فیس SPRINT ۴۷۲.۰۰۰ تومان
هرچی جلوتر میرفتیم برف کمتر و بلور یخ نمایانتر میشد، یخ یخچال از تراکم خوبی برخوردار بود و با زدن پیچ یخ که پیش بینی آن را از قبل نموده بودیم کار ما را راحتتر مینمود ،تا طول ۵ پیشروی نمودیم، مسیری که ما به عنوان مسیر ایمن در نظر گرفته بودیم در طول آخر آن شیب تقریباً عمود در نقطه منفی میگردید ، البته ترس واقعی از همین جا نمایان بود نقاب بالای سرمان خودنمایی میکرد و هر آن امکان ریزش داشت برف شکسته شده و فرو ریخته در مسیر یخچال و گذر از آن خطر شکست نقاب، ریزش بهمن را گوشزد میکرد. نفسها در سینه حبس شده بود، مسیر کناری منتهی به کلاهک سنگی که جنس سنگهای آن نیز ریزشی بود انتخاب مسیرمان بود تا از وسط یخچال و برف فرو ریخته و نقاب بالا سرمان.
قبل از کلاهک میانی فرندی در منتهی علیه سمت راست قرار دادیم و خوشبین از اینکه شاید زیر کلاهک بتوان میانی دیگری کار بگذاریم که سنگهای لغ و ریزشی ما را از کار گذاشتن میانی منصرف نمود باز هم دلخوش به میانی قبلی بودیم که اگر در احیانا هم امکان ریزش بهمن و نقاب بود با خالی شدن زیر پا حداقل پاندوله وار به سمت راست زیر کلاهک هدایت شویم .خوشبختانه با عبور احتیاط وار و تعادلی همانند مار حد فاصل بین سنگ و نقاب را با برش و کنار زدن برف از کراکس مسیر به انتهای یخچال نزدیک شدیم تقریباً به انتهای یخچال رسیده بودیم که متوجه اتمام طناب شدیم جایی نسبتا مناسب فقط در انتهای یخچال برای کارگاه زدن بود. حمایت چی قابل رویت نبود ،سر و صدا و تحرک اضافی ریسک خطر را بالا میبرد و با علامت دادن به وسیله طناب بهنام خود را به کارگاه نزدیکتر و خود حمایت خود را بلندتر نمود تا بالاخره در انتهای یخچال اجازه کارگاه پایانی تقریباً نیمه مطمئن را برای ما صادر نمود برای ایمن سازی و خروج از دلچرکی از کارگاه طبیعی منقاری ،فرند کیل و اسنوتیوب بهره جستیم تا خیالمان از همنوردان در حال صعود راحتتر گردد.
نفرات بعدی هم به سلامت از یخچال خارج شدند طول آخر تقریباً هوا در حال تغییر بود و پس از خارج شدن از یخچال شرایط جوی به هم ریخت ساعت ۱۳ بود، امکان صعود به قله در این تایم و با در نظر گرفتن شرایط جوی به وجود آمده میسر نبود.
یا میبایستی تصمیم به بازگشت میگرفتیم و یا با بی باک کردن بالای یخچال منتظر هوای مساعد برای فردا صبح میماندیم، با مشورت با یکدیگر و بررسی وضعیت و تجهیزات شبانی تصمیم بر بیباک کردن در ارتفاع ۴۸۵۰ متری بالای نقاب و یخچال با برپایی غار برفی تا وخیم تر نشدن اوضاع جوی گرفتیم و شب سوم را در همان مکان در غار برفی ایجاد شده سپری نمودیم .تجهیزات بی باک کردن همراهمان بود از جمله یک کپسول گاز و سرشلعه ،دو عدد پتوی نجات، و یک چادر بی باک با جوراب پر ،و خوراکی و تنقلات. شب را هر آنچه بود با روحیه دادن به خود گذراندیم. صبح خوشبختانه هوا مساعد بود فقط کمی شدت باد بیشتر میشد، از ایمل که در تابستان به این قله صعود نموده بود پرسیدیم مابقی مسیر نیاز به طناب دارد یا خیر اشاره داشت خیر وما نیز طناب و کارگاه آخر را به عنوان ثابت گذاری برای بازگشت باقی گذاشتیم و تصمیم به صعود گرفتیم تقریباً ۴ ساعت تا قله زمان میبرد، همان ابتدای حرکت گرده سنگی پیش رویمان بود و تراورسی برفی با شیب تند که اگر طناب میبود ایمنتر صعود مینمودیم .
تفاوت مسیر تابستان نسبت به مسیر زمستان کاملاً برای ایمل مشهود شد به هر حال طنابی نداشتیم و تقریباً سولو صعود نمودیم و تا حدودی ظهر به قله رسیدیم .بهنام از فراز قله در ارتفاع ۵۰۹۴ با موبایل خود صعود حاکی از خوشحالی و موفقیت را از چهره ایمل، علی و خود به ثبت رساند و شادمان از موفقیت سریعا اقدام به بازگشت گرفتیم ،علی به دوستان اشاره داشت این پایان کار نیست بلکه سختی مسیر همواره در هنگام برگشت و خطرات تشدید ترمیگردد و با احتیاط بایستی مسیر را برگشت و قبل از غروب یخچال را فرود رفت .
حدودای ساعت ۱۵ عصر به پای یخچال رسیدیم، ابتدا بهنام فرود رفت تا در نزدیکترین نقطه روی یخچال کارگاه پیچ یخی دایر نماید و پس از آن ایمل و در انتها علی اقدام به بازگشت نمود، مکرر علی تاکید مینمود مبادا خستگی منجر به از دست دادن ابزار شود به ویژه طناب و علی در انتهای کار کلیه ملزومات را جمع و در طول یخچال با ایجاد کارگاه آبالاکف اقدام به جمع نمودن طناب مینمود، تقریباً هوا تاریک شده بود که به انتهای یخچال نزدیک شدیم، هوا سردتر و سردتر میشد.
دستکشها تقریباً یخ زده بودند و با تعویض مکرر دستکش و لمس کردن سرمای شدید خود را به پایان یخچال رساندیم، خوشحال و مسرور از جستن خطر با برفکوبی و پر شدن جای پاها و تاریکی هوا روبرو شدیم .مسیر را با کمک از جی پی اس تا پای چادر با برفکوبی سنگین طی نمودیم، علی جلوتر از ما با مسیر خوانی و سرعت بیشتر به سمت کمپ دو حرکت نمود و بلافاصله تا رسیدن نفر آخر اقدام به آب نمودن برف و تهیه نوشیدنی گرم نمود تقریباً ۲۴ ساعت مایعات از دست داده بودیم و آب آشامیدنی نداشتیم و به انتهای رمقمان رسیده بودیم ، وقتی پای چادرها رسیدیم علی با یک نوشیدنی گرم که توسط جت بول آماده کرده بود پذیرای ما بود و ما نیز بلافاصله پس از درآوردن کرامپونها و تامین آب وخوردن غذا در کیسه خوابهایمان با وجود شدت باد در خواب عمیقی از فرط خستگی فرو رفتیم ،این خواب عمیق زیاد طول نکشید چرا که بر شدت باد افزوده میشد و سرعت شدت آن به بالای ۵۰ می رسید، هرچه به صبح زدیکتر میشدیم هوا خرابتر میشد و به وخامت آن افزوده میشد هوا روشن شده بود و در نهایت تصمیم گرفتیم در همان وضعیت آب و هوایی به پایین برگردیم ،چرا که طبق گزارشات هواشناسی هوا از ظهر به بعد به شدت خرابتر می شد و هیچ گریزی از پایین رفتن نبود در حین آماده شدن برای پایین رفتن سه تن از اهالی روستا با پیامکی که در بالای یخچال در روز قبل فرستاده بودیم و انتظار بالا آمدن آنها را در در هوای خراب نداشتیم به کمپ رسیدند و با کمک آنها با سرعت بالاتری در هوای خراب به روستا برگشتیم و در روستا با استخبارات طالبان که نگران و منتظر دریافت اطلاعات از ما بودند روبرو گردیدیم و قصه اولین صعود موفقیت آمیز زمستان شاه فولادی در سال ۱۴۰۲ با حضور ایمل هاشمی از افغانستان و علی افشاری و بهنام بهلولی از ایران و شعیب و حسن از افغانستان به کار خود پایان داد.
نفرات برنامه: بهنام بهلولی، علی افشاری
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.