در یک گفتگوی گسترده در آخر هفته گذشته، دنیس اوربکو نظر خود را در مورد وضعیت فعلی و آینده کوهنوردی در ارتفاعات بیان کرد.وی از جمله به تردیدهایش درباره صعود بدون اکسیژن نیرمال به کی2 در زمستان اشاره کرده است.
اوربکو در 49 سالگی حال و هوای مطمئن یک جنگجوی کهنه کار را دارد. در عین حال، او شکاف فزاینده بین ارزش های خود و ارزش های یک جهان در حال تغییر را تشخیص می دهد. با این حال، اوروبکو همچنان مایل است در آوردگاه انتخابی خود، دنیای صخره و یخ عمودی، مبارزه کند.
اوربکو بیپروا اما متفکر، در کنار فنجانهای چای سبز پاکستانی، در مورد جهان در حال تغییر کوهنوردی صحبت کرد. این مصاحبه از اکسپلورروب توسط موج کوه به فارسی بازگردانی شده است.
اکسپلورروب: در زمستان 2021-2022 رکورد شش تلاش به قله های 8000 متری انجام شد اما فقط یک تلاش به سبک آلپی انجام شد. سه اکسپدیشن به شدت به اکسیژن کمکی متکی بودند و دو اکسپدیشن شامل مشتریانی با تجربه کمی میشد. سرانجام، کوهنوردان زمان زیادی را در پایین کوه سپری کردند. آیا این تکامل منطقی کوهنوردی در ارتفاعات زمستانی است یا این رویکردها روحیه آن را می کشد؟
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کمل بک 2 لیتری کله گاوی با روکش شلنگ pekynew
نمره 5.00 از 5۵۶۹.۰۰۰ تومان
این یک سؤال کاملاً فلسفی است. پاسخ دادن به آن سخت خواهد بود، اما تمام تلاشم را می کنم.
اولاً، تکامل ممکن است به معنای پیشرفت یا پسرفت باشد. اگر فعالیتی نتایج خوبی داشته باشد، زنده می ماند. اگر نتایج بد باشد، فعالیت از بین می رود. اما نتایج مثبت ممکن است بلافاصله آشکار نباشد.
برخی افراد صرفاً به نفع خود در پروژه ها سرمایه گذاری زیادی می کنند که نتیجه آن موفقیت های ضعیف است. مشکل این است که رسانه ها نیز بخشی از تجارت هستند. مطبوعات غالباً به دلیل اینکه یک تکه به دردنخور را جای شکلات به مردم غالب می کنند.
بیشتر توضیح دهید
به عنوان مثال، سبک آلپی. واقعا چیست؟ سبک آلپی یک صعود خالص در مسیرهای ناشناخته، از پایین به بالای مسیر است. با این حال، اکثر کوهنوردان سبک آلپی در واقع چندین بار روی یک مسیر کار می کنند، برخی حتی طناب ها را تعمیر می کنند … سپس سفرهای خود را به عنوان دستاوردهای باورنکردنی تبلیغ می نمایند. و در واقع، ممکن است عالی باشند، اما باید به درستی ارزیابی شوند.
سبک خود را انتخاب کنید اما در مورد آن صادق باشید.
باشگاه ورزشی موج
برای همه دستاوردهای کوهنوردی، اعلام حقیقت ضروری است. دیدن کوهنوردانی که در ملاء عام تظاهر می کنند ناراحتم می کند. چگونه می توان پس از چندین بار تلاش و صعود نسبی یک مسیر، قدم به قدم ادعای سبک آلپی کرد؟
از داستان نیمس [نیرمال پورجا] و پروژه 14×8000 او چه می توانیم یاد بگیریم؟ هیچ چیز. اما رسانه ها، بازار و دنبال کنندگان رسانه های اجتماعی برای تایید موفقیت فشار می آورند. چیزی بوی گندیدگی در نحوه پیشرفت کوهنوردی ورزشی می دهد.
تنها چیزی که به دست می آوریم گزینه های فزاینده ای برای گردشگران در ارتفاعات بالاست. در نهایت، این بد یا خوب نیست، فقط متفاوت است.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
سویشرت رانینگ زیپ دار مردانه آندرآرمور
نمره 4.00 از 5۸۸۱.۰۰۰ تومان
خوشبختانه در تاریخ کوهنوردی نیز نمونه هایی از قدرت واقعی داریم. جورج مالوری و هرمان بول الهام بخش بودند. ویلیچکی و سیچی 40 سال پیش تاریخ زمستان را ثبت کردند. اولین اورست بدون اکسیژن کمکی توسط مسنر و هابلر و صعود آنها به سبک آلپی به قله برودپیک. خلاقیت کوکوچکا، مسنر روی رخ دیامیر نانگاپاربات، مسیری که من و سامویلوف در برود پیک باز کردیم، تلاش باورنکردنی اشتک در آناپورنا. این صعودها بسیار فراتر از ترکیب فعلی پول و ضعف هستند.
فهرست مطالب
Toggleکوهنوردان پیر، کوهنوردان جوان
و بله، کوهنوردان پیر مانند خوان اویارزابال و من اکنون به مسیرهای عادی برمی گردیم. ما قرار نیست چیزی به اکتشاف اضافه کنیم. زمان ما تمام شده است. این فقط یک ماجراجویی شخصی خواهد بود. اما کوهنوردان جوانتر؟ من احترام می گذارم که آنها ممکن است بخواهند از مسیرهای معمولی قلل 8000 متری را برای تمرین بالا بروند. اما سپس می توانند عیار واقعی خود را با صعودهای خالص و واقعی نشان دهند.
به جای اینکه بخواهند اولین کسی باشند که روی انگشتش را در سوراخ سمت چپ بینی اش فرو می کند، می توانند مسیرهایی مانند مسیر بانینگتون را باز کنند.
دوپینگ در ارتفاعات بالا
بنابراین، بهتر است در مورد استفاده از اکسیژن صحبت نکنیم…
اکسیژن مکمل در ارتفاع بالا دوپینگ است. ممکن است استفاده قبلی آن را در اولین صعودهای 8000 متری ببخشم، اما اکنون نه. برای من تکان دهنده است که مقامات ورزشی در حال مبارزه با دوپینگ در سایر ورزش ها هستند، در حالی که جامعه کوهنوردی ورزشکاران با دوپینگ اکسیژن کمکی را تحسین می کنند.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
چاقو جیبی بوسایدن
نمره 3.50 از 5۱۹۲.۰۰۰ تومان
همانطور که من می بینم، این غیراخلاقی است. اکسیژن مکمل در حال حاضر توسط افرادی استفاده می شود که برای اهدافی که تعیین کرده اند بسیار ضعیف هستند. آنها از کپسول برای شبیه سازی دستاوردها استفاده می کنند.
آیا فکر می کنید صعود زمستانی کی2 بدون استفاده کامل از اکسیژن کمکی هنوز هم ارزش دارد؟
بله حتما! این یک پروژه بسیار خوب برای کوهنوردان جوان است. زمستان کی2 با اکسیژن کمکی صعود شده است. بدون آن، هدف کاملاً متفاوتی خواهد بود. این مرحله بعدی است، مانند اورست. هیلاری و تنزینگ با اکسیژن به قله صعود کردند، سپس مسنر و هابلر این کار را بدون آن انجام دادند.
نیرمال پورجا ادعا می کند که بدون اکسیژن کمکی به قله در زمستان صعود کرده است…
خوب، این چیزی است که او گفت. اما من عکس ها و فیلم قله را دیدم. غیرممکن است که در قله کی2 بدون اکسیژن کمکی چنین باشیم. حداقل در مورد همگام شدن با سایر تیم که همگی از اکسیژن کمکی استفاده می کنند می توان این موضوع را در نظر گرفت. فیلم افرادی که در تابستان بدون اکسیژن کمکی به قله کی2 رسیدند را بررسی کنید.
نه ورزش یا هنر، بلکه شیرین کاری یا کسب و کار روابط عمومی
بنابراین اخیراً هیچ کار ارزشمندی در هیمالیا انجام نشده است؟
همه چیز برای کسانی که صعود می کردند ارزش داشت! ببینید، هر صعود تا زمانی معتبر است که فرد سالم به خانه بازگردد. گاهی اوقات خوشحال و راضی هستید، گاهی اوقات ناامید هستید و احساس می کنید بیشتر می خواهید. هر کوهنوردی معیارهایی دارد و من هم همینطور. طبق معیارهای شخصی خودم، کوهنوردی را ترکیبی از ماجراجویی، ورزش و هنر می دانم.
برای من، تعیین یک ضربالاجل زمستانی خاص که میتوانید هر زمان که بخواهید با هلیکوپتر از کاتماندو پرواز کنید، معنی ندارد. کوهنوردی در زمستان با استفاده از بسته های حرارتی شیمیایی در طول صعود چه فایده ای دارد؟ یا بدتر از آن، تکیه بر اکسیژن مکمل در قرن بیست و یکم؟ این نه یک ورزش واقعی و نه هنر است. این یک شبیه سازی، نمایش، شیرین کاری روابط عمومی، تجارت است…
اما اگر دیگران معیارهای متفاوتی را ترجیح می دهند و انتقال هوایی به تمدن را انتخاب می کنند، چرا که نه؟ شما حتی می توانید برای آن در طول هم هوایی استدلال بیاورید. به عنوان مثال، من و سیمون مورو، کوری ریچاردز، قبل از رفتن به زمستان گاشربروم دو، در ارتفاع 6000 متری باند کوشار هم هوایی را انجام دادیم. سپس برای استراحت در اسکاردو قبل از رفتن به بیس کمپ در گاشربروم عقب نشینی کردیم. اعتراف می کنم که استراحت پس از سازگاری کمک بزرگی هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از نظر روانی بود. یک منتقد جدی می تواند به خاطر آن از من انتقاد کند. همانطور که گفتم، مسئله این است که هر فردی قوانین خود را تعیین کند.
دنیس اوروبکو گفت: “بسیاری از چیزهایی که گفتم من مودبانه نیستند… اما من حقیقت خود را دنبال می کنم و سعی می کنم صادق باشم.” “گذشته من یک فانتزی نیست… در نکاتی که به اشتراک می گذارم اخلاقی وجود ندارد.”
اروبکو در مودر کتابهایی که نوشته بود سخن می گفت اما همچنان اشاره کرد که آنچه می گوید درباره این مصاحبه هم مصداق پیدا می کند. ما در مورد همنوردان خوب و بد، خاطرات تلخ و شیرین و این حقیقت دشوار صحبت کردیم که هیچ کس نمی تواند زمان را شکست دهد.
اهداف فعلی
ExplorersWeb: شما در آستانه شروع مرحله جدیدی در حرفه کوهنوردی خود هستید. اهداف شما چه هستند؟
در دو سال اخیر تقریبا هیچ کوهنوردی انجام ندادم. در عوض، روی گذراندن وقت با خانواده، شغلم و صخره نوردی تمرکز کرده ام.
این یک استراحت خوشایند بود، اما اهداف من برای این مرحله جدید حتی قبل از توقف مشخص بود: شکستن رکورد خوانیتو اورازابالی، با 26 صعود بالای 8000 متر، برای باز کردن یک مسیر جدید در یک هشت هزار متری به سبک آلپایی با یک صعود با یک زن به عنوان یک همطناب(که برای اولین بار است)، و برای تکمیل یک صعود زمستانی در 8000 متری ها
اینها دستاوردهای شخصی هستند که می خواهم دو تا سه سال آینده خود را به آنها اختصاص دهم.
من جوان تر نمی شوم، بنابراین خودم را برای معجزه تحت فشار قرار نمی دهم. فقط 4-5 بار صعود 8000 متری ها در مسیرهای کلاسیک کافی خواهد بود!
پاکستان مقابل نپال
امسال دوباره کوهنوردی زمستانی را در پاکستان شروع کردید. چرا؟
پاکستان مکان خوبی برای پروژه های بلندپروازانه کوهستانی است. دلیل اصلی این است که برخورد تهاجمی با کوهنوردان وجود ندارد. من می دانم که تروریسم گاهی در مناطق کوهستانی رخ داده است، اما دولت تمام تلاش خود را می کند تا از کوهنوردان محافظت کند.
خلبانان هلیکوپتر ارتش بسیار ماهر هستند و با اکتشافات کوهنوردی آشنایی زیادی دارند، همانطور که در بسیاری از عملیات های نجات ثابت کرده اند. تخلیه طولانی توماز همار توسط سرتیپ رشید الله و کمکی که از جنرال خلیل دریافت کردم را به یاد دارم. افسران رابط نیز واقعا کارآمد هستند.
اخذ مدارک سازماندهی یک اکسپدیشن در پاکستان نیز ارزان تر و آسان تر از نپال است. به علاوه، به اندازه شرپاها با مردم محلی بحث و دعوا نخواهید داشت. من هرگز با مردم پاکستان مشکلی نداشتم، اما تجربیات منفی زیادی در نپال داشتم.
[مشکلات] هنگام سفر نپالی ها به پاکستان نیز آشکار می شود. نگاهی به کمپ های کوهستانی بعد از اکسپدیشن بیندازید. از روی انبوه زباله هایی که می گذارند، می توان فهمید که نپالی ها کجا بودند. افسران رابط پاکستانی وظیفه شناس هستند، اما همتایان نپالی آنها حتی در کمپ اصلی حاضر نمی شوند.
به نظر می رسد قصد ندارید به این زودی ها از نپال دیدن کنید.
سعی می کنم از نپال هم دیدن کنم. برای دیدن کوه های جادویی و تلاش برای بهبود تجربیات گذشته ام. اما من دیده ام که برخی افراد در آنجا کارهایی انجام می دهند که در حد جنایت است. امیدوارم آنها بتوانند ذهنیت خود را برای بهتر شدن تغییر دهند. در حال حاضر ترجیح می دهم از پاکستان دیدن کنم.
از صعود به کشار گانگ رضایت دارید؟
این یک آزمایش بود. سخت ترین بخش، به دلیل محدودیت های کرونا، راه اندازی اکسپدیشن از اروپا به شمار می رفت.
گاشربروم ها
بعد چی؟
من احساس میکنم که آمادهام تا تابستان امسال به گاشربروم یک و گاشربروم دو بروم تا یک تلاش زمستانی در چوایو از چین و شاید اورست انجام دهم، چرا که نه؟
چالش های واقعی همه جا در انتظار ما هستند، به شرطی که از خلاقیت خود استفاده کنیم. به عنوان مثال، من چهار بار گاشربروم دوم را صعود کرده ام و همیشه متفاوت بوده است. یک بار رکورد سرعت [7.5 ساعت]، یک بار در زمستان، یک بار در مسیر آسان کلاسیک در تابستان، و یک بار از طریق یک مسیر جدید، انفرادی در 24 ساعت.
و سپس نانگا پاربات، یک عرصه جادویی برای ماجراجویی، ورزش و هنر وجود دارد.
همنوردان خوب و بد
آیا با دوستان کوهنوردی می کنید؟
تابستان امسال در مسیرهای کلاسیک 8000 متری، آماده صعود بدون همطناب هستم. من فقط باید مکانی را در یک سفر تجاری بخرم و خدمات بیس کمپ را با غریبه ها به اشتراک بگذارم.
اما چرا؟ شما باید تقریباً همه را در صحنه کوه نوردی هیمالیا بشناسید!
راستش از بی مسئولیتی برخی کوهنوردان دیگر خسته شده ام. برنامه ریزی یک پروژه مشترک به زمان و تلاش نیاز دارد. برای به دست آوردن بودجه و تقسیم هزینه ها، یافتن بهترین راه برای صعود با هم، و سپس دیدن اشتباهات همنوردان من، تمرکز نکردن بر صعود آنطور که باید، نداشتن نظم و انضباط کافی…
اما ممکن است نظرم را عوض کنم و با شخص دیگری صعود کنم. بیایید ببینیم آینده چه چیزی به ارمغان می آورد.
امداد
شما در بسیاری از امدادها شرکت کردهاید، هم برای همنوردان و هم افرادی که قبلاً آنها را ملاقات نکردهاید، گاهی به تنهایی، گاهی اوقات حتی بدون ایجاد وقفه در صعود خود. وقتی به گاشربروم ها برگردید، چندین اکسپدیشن دیگر وجود خواهد داشت و ممکن است کسی دوباره دچار مشکل شود. آیا مایل به کمک خواهید بود؟
پزشکان، بیمارستان ها، آتش نشانان و پلیس برای محافظت از ما در زندگی عادی آنجا هستند و برخی از ما در مواقع اضطراری حتی در کوهستان انتظار کمک آنها را داریم. اما من این کار را نمی کنم. من قبلاً از محدودیت های خود برای نجات عبور کرده ام. من نیز در سال های 1994-1995 برای همنوردان خود و بسیاری از افراد غریبه مشکلاتی ایجاد کردم. اما درس های خوبی هم یاد گرفتم.
بعد چه شد؟
من جوان و قوی بودم. در سال های 1991-1993 دستاوردهای خوبی داشتم و آنها من را بسیار بی پروا کردند. در سال 94-95 چهار تصادف بسیار بد در کوه و حتی در شهر داشتم. این یک معجزه بود که من زنده ماندم. من در بیمارستان بودم، زمان زیادی را در توانبخشی گذراندم.
در مورد احساس خود در ارتفاع بالا، به خصوص بدون اکسیژن مکمل صحبت کنید.
آه! بیش از 8000 متر، موزاییکی درخشان از احساسات قوی را احساس می کنید. مشکل این است که بدون اکسیژن، ذهن شما در نوعی ژل مایع غرق می شود. یک بار، من مردم. در سال 2009 در جبهه جنوبی چو اویو اتفاق افتاد. در نیمه های شب، من و بوریس ددشکو به حد خود رسیده بودیم. ما در ته سنگ بودیم، حتی بدون اینکه قدرت احساس چیزی را داشته باشیم. ما مطمئن بودیم که فرصتی برای بازگشت نداریم. هوای بد، ریزش بهمن، بدون سوخت، بی غذا، خستگی، تاریکی ما را در هم کوبیده بود. بعد و آنجا مردم.
در نهایت با رعایت قوانین و خوش شانسی زنده ماندیم. مسیر را از قله به سمت پایین دنبال کردیم و پیچ را از یال به سمت جنوب کشف کردیم. ما از میان بهمنها عبور کردیم و پیچها، میخ ها ، میانی های کافی برای فرود آمدن از قسمت های پرشیب و سخت داشتیم. همه اینها بدون آب و غذا ویک آسیب که در سرم داشتم. باور نکردنی بود که بالاخره از مسیر بیرون آمدیم. ما احساس شادی یا غم نداشتیم، فقط دوباره متولد شدیم.
تجربه دیگری که معجزه زندگی 8000 متری را نشان می دهد در برود پیک در سال 2003 رخ داد. پس از کمک به نجات [ژان کریستف] لافایل، یک صعود بسیار سریع انجام دادم. با وجود احساس تنهایی، پر از قدرت بودم. موج عظیم انرژی مثبت من را قدم به قدم از ارتفاع 4800 متری به قله رساند. احساسات آنقدر قدرتمند بودند که از خوشحالی فریاد می زدم!
تجربیات دیگری هم از این دست داشته ام. هر اکسپدیشن موفقی به من رضایتی می دهد که یک استاد شطرنج باز باید احساس کند. شما از ابتدا تا انتها یک بازی می سازید، برنده می شوید، و همچنین حق آرامش را به دست آورده اید تا به آینده ای روشن نگاه کنید. کوهنوردی در ارتفاعات آن دنیای منحصر به فردی است که ریسک، شانس، توانایی شخصی و برادری را در ترکیبی از شادی ترکیب می کند.
کار ناتمام
آیا صعودی وجود دارد که دوست داشته باشید انجام دهید اما بدانید که هرگز انجام نخواهید داد؟
بله! رخ شمالی کی2. من در سال 2007 [با سرگئی سامویلوف] در سبک آلپی تلاش کردم. اما در حین تلاش قله ما خیلی دیر شد و مجبور شدیم به عقب برگردیم وگرنه از کوه برنمی گشتیم.
و البته جبهه شمالی کانگچن جونگا! یک خط جادویی وجود دارد که می تواند امکان پذیر باشد. این نیز یک مسیر رویایی برای باز کردن خواهد بود.
اما هر زمان که بخواهید می توانید به آنجا بروید!
نه من به خاطر سنم خیلی ضعیف هستم. من دیگر جوان نیستم و بعد از این همه سال کوهنوردی خسته شده ام.
پانزده تا بیست سال پیش، من خیلی قوی بودم. میتونستم با سرم یک دیوار را بشکنم! اما حالا من آدم دیگری هستم. بسیار خوب، شاید بتوانم [آن صعودها را کامل کنم] اگر همه چیز عالی پیش برود. شاید کسی بتواند یک میلیون یورو به من بدهد تا بتوانم به طور کامل روی یک هدف کوهنوردی عالی تمرکز کنم. اما معجزه در زندگی اتفاق نمی افتد. در زندگی من نیست.
واقعیت واقعیت است. من ممکن است در نظر داشته باشم که مسیری با سختی کمتر در 8000 متری آسانتر، مانند شیشاپانگما، باز کنم، اما نه چیزی به بلندی کانگچنجوگا.
بازگشت به آوردگاه
شما چیزی برای اثبات ندارید و صعود زنجیره ای 8000 متری ها چیز جدیدی نیست. پس واقعاً چه چیزی شما را به مبدان می کشاند و چه انتظاراتی دارید؟
برای من، جهان در ارتفاع بالا موسیقی خلأ و ژرفای خودکاوی است، چیزی که مرا از زندگی روزمره بالاتر می برد. وقتی ستاره ها را با نوک انگشتانم بر فراز قراقورام و هیمالیا لمس می کنم، احساس جوانی می کنم. سپس بعداً در خانه، بیشتر از گنجینه های تمدن قدردانی خواهم کرد. شادی یک تخت گرم و لبخند بچه هایم را دوباره کشف می کنم. یا وقتی که سنگنوردی ورزشی را تمرین می کنم، از احساس سفت شدن تاندون هایم در شرایط کاملاً ایمن لذت ببرم.
اعتراف می کنم که از اهداف ورزشی، مانند باز کردن مسیرهای جدید یا رکورد زدن در 8000 متری ها لذت می برم. اما این هدف واقعی نیست. این فقط یک انگیزه است، شاید یک بهانه، برای دیدن دوباره کوه های عظیم، افق های باز. برای احساس تپش خون و محدودیت های تنفس در ارتفاع 8000 متری.
من می خواهم دوباره به میدان نبرد خود بازگردم.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.