چه کسی برای اولین بار به قله اورست رسید؟ راز سر به مهر که هنوز هم پاسخ دقیقی ندارد، هر چند که همه منابع رسمی ادموند هیلاری و تنزینگ نورگی را به عنوان اولین کوهنوردان فاتح بام جهان می شناسند. اما واقعیت ماجرای جرج مالوری چه بود؟ آیا او توانست به قله برسد یا…
مالوری مدت ها پیش از اینکه ادموند و تنزینگ به اورست بروند، آنجا بود و آنجا ماند. او در سال 1924 برای صعود به اورست تلاش جانانه ای کرد و مفقود شد و تنها 75 سال بعد بود که توانستند جسدش را پیدا کنند. در حالی که همچنان قصه صعودش مبهم است.
در ادامه این نوشته به بررسی زندگی و صعود سرنوشت ساز مالوری در 1924 خواهیم پرداخت و در نهایت نظریات کارشناسی بررسی شده در طول دهها سال را مرور می کنیم.
در آخر هم خودتان احتمالا می توانید حدس بزنید که مالوری و ایروین به اورست رسیده بودند یا خیر. البته نیاز به قدری تجربه و دانش لازم است.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
تیشرت بیس ترکینگ آستین بلند TECTOP
نمره 4.00 از 5۵۸۷.۰۰۰ تومان
فهرست مطالب
Toggleاولین سالهای زندگی جرج مالوری
جورج هربرت لی مالوری در 18 ژوئن 1886 در موبرلی، چشایر، انگلستان، در خانواده یک کشیش و همسرش به دنیا آمد. به عنوان یک کودک خردسال که در اطراف کلیساهای مختلف بزرگ می شد، شروع به بالا رفتن از دیوارهای سنگی آنها کرد.
به گزارش نیویورک تایمز، خواهرش به یاد می آورد: «او از هر چیزی که اصولا امکان صعود وجود داشت بالا می رفت. “خیلی زود هم فهمیدیم که این کار جرج خطرناک است و نمی شود از هر چیزی صعود کرد اما گوش او شنوا نبود”
در دهه 1890، مالوری به مدارس شبانه روزی مختلف فرستاده شد و در آنجا در ورزش و ریاضیات عالی بود. مالوری در حین تحصیل در مدرسه ای در وینچستر، کوهنوردی به نام گراهام ایروینگ، یکی از اعضای باشگاه آلپاین را ملاقات کرد. از طریق این ارتباط هم اولین سفر خود را در کوه های آلپ در سن 18 سالگی تجربه نمود.
اشتیاق او به کوهنوردی حتی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه کمبریج و ادامه شغل به عنوان مدیر مدرسه در طول زندگی اش ادامه داشت. در سال 1914، مالوری با زنی به نام روث ترنر ازدواج کرد و بعداً صاحب سه فرزند شد. با شروع جنگ جهانی اول هم در جبهه فرانسه خدمت کرد.
پس از پایان جنگ، توجه مالوری بار دیگر در سال 1921 هنگامی که به اکسپدیشن شناسایی کوه اورست بریتانیا پیوست، معطوف به کوهنوردی شد. از آن نقطه به بعد، کوهنوردی به مهمترین چیز در زندگی مالوری تبدیل گردید.
به سوی بلندترین کوه
جورج مالوری برای اولین بار به عنوان بخشی از اکتشاف اکتشافی کوه اورست بریتانیا در سال 1921 به کوه اورست سفر کرد. این سفر که قرار بود در دسترس ترین مسیرها به قله کوه را پیدا کند، با موفقیت جزئی همراه بود.
باشگاه ورزشی موج
تیم واقعاً یک مسیر بالقوه برای رسیدن به قله را شناسایی کرد، اما بسیاری از اعضا از خستگی و بیماری ارتفاع رنج می بردند. همین هم مانع از تلاش بیشتر شد.
تنها یک سال بعد، مالوری با هدف رسیدن به قله کوه به اکسپدیشن بریتانیایی کوه اورست در سال 1922 پیوست. این اکسپدیشن نیز با شکست مواجه شد، زیرا مالوری و بقیه نفرات نتوانستند به قله برسند و حتی در طی تلاش های متعدد خود با بهمن مواجه شدند. در طی این تلاش 7 نفر از شرپاها به دلیل بهمن جان باختند. این حادثه، اولین مرگ و میر گزارش شده در اورست به شمار می رود.
در همین سال رکورد بیشترین ارتفاع صعود شده توسط بشر تا آن روز هم ثبت شد. جرج مالوری در تلاش بدون اکسیژن به همراه دو نفر دیگر تا ارتفاع 8230 متری پیش رفت. در تلاش بعدی هم که با اکسیژن کمکی انجام گرفت آنها توانستند تا ارتفاع 8330 متری صعود کنند. مالوری در تلاش سوم سعی کرد به قله دست یابد اما به دلیل ورود ناگهانی جبهه های بارشی موسمی مجبور به عقب نشینی شد. بعضی از اعضای تیم هم از تصمیم گیری وی انتقاد کردند. با این حال او یکی از اعضای نخبه جامعه کوهنوردی بریتانیا باقی ماند و در تلاش بعدی هم حضور داشت.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
- ننو مسافرتی و کمپینگ (180×80 سانتیمتر) ۴۸۵.۰۰۰ تومان
با وجود این مشکلات، مالوری سعی کرد دوباره در سال 1924 به قله برسد. مالوری در 37 سالگی می ترسید که اگر بیشتر صبر کند صعود به قله اورست به یک شاهکار غیرممکن تبدیل شود. در حقیقت او میترسید که سنش بیشتر شود و دیگر توان راهی شدن نداشته باشد.
اکسپدیشن 1924
تا اینجای کار اندکی درباره سرگذشت جرج مالوری صحبت کردیم. در این قسمت به اکسپدیشن اورست سال 1924 به طور مفصل تر خواهیم پرداخت.
دو برنامه قبلی از طریق جبهه شمالی و سمت تبت به اورست نزدیک شده بودند چرا که در آن روزگار نپال برای غربی ها “کشور ممنوعه” بود. رفتن به سمت شمال هم از نظر سیاسی پیچیدگی داشت و نیاز به دخالت دولتی بود تا حکومت دالایی لاما به کوهنوردان مجوز ورود بدهد.
یک نقص بزرگ رسیدن به شمال اورست در آن سال ها نیاز به عبور از گذرگاه های پربرف بود که زمان زیادی می گرفت و همین هم باعث می شد فرصت تلاش کردن روی قله محدود شود. بنابراین تنها شش تا هشت هفته فرصت برای هم هوایی و صعود وجود داشت.
مانند دو برنامه قبلی، برنامه سال 1924 هم توسط انجمن جغرافیایی سلطنتی، آلپاین کلاب و همچنین کمک بزرگ کاپیتان جان نوئل، برنامه ریزی، حمایت مالی و سازماندهی شد. کمیته کوه اورست که آنها تشکیل داده بودند از استراتژی های نظامی با تعدادی پرسنل نظامی استفاده کرد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
ست کیل (استاپر) سنگنوردی بلک دیاموند 4-13
نمره 5.00 از 5۹.۶۶۳.۰۰۰ تومان
یکی از پیشرفت های این برنامه نسبت به برنامه های قبلی هم این بود که بریتانیایی ها فهمیده بودند شرپاها راه و رسم کوهنوردی را به سرعت فرا می گیرند و به بیان دیگر کوهنوردی در خونشان است. همین هم مشارکت این گروه را در صعود افزایش داد که بعدها به حضور گسترده شرپاها در صعودهای مختلف ختم شد.
برنامه 1924 دومین برنامه ای بود که از اکسیژن کمکی استفاده می کرد، هر چند که سیستم های اکسیژن هنوز هم قابل اطمینان نبودند. این هم شروع بحثی طولانی شد که هنوز ادامه دارد. “آیا صعود با اکسیژن اخلاقیست یا خیر؟”
نفرات تیم
سرپرست این برنامه همان سرپرست برنامه سال 1922 یعنی ژنرال چارلز جی بروس بود. او مسئولیت مدیریت تجهیزات، لوازم، استخدام باربران و انتخاب مسیر را بر عهده داشت. تعیین نفرات صعود آسان نبود چرا که بسیاری از مردان جوان و قوی در طول جنگ کشته شده بودند. مالوری، ادوراد نورتن، هوارد سامرول و جفری بروس بخشی از تیم بودند. اعضای جدید دیگر نیز از جمله نوئل اودل، بنتلی بیتام و جان دو وارس هازارد را شامل می شد. یک نفر دیگر هم به عنوان عضو آزمایشی به این تیم اضافه شد که اندرو ایروین نام داشت و نهایتا با مالوری در مسیر قله قرار گرفت.
برای عضویت در تیم نه تنها تجربه کوهنوردی بلکه شرایط خانوادگی، شرکت در ارتش و سایر چیزها هم لحاظ شده بود. این تیم 60 باربر هم به همراه داشت که بعدا تعداد باربرها بیشتر شدند. نفرات تیم به صورت فهرست وار به شرح زیر بودند:
- چارلز بروس
- ادوارد نورتن
- جرج مالوری
- بنتلی بیتام
- جفری بروس
- جان وارس هزارد
- هینگستون : پزشک
- جان نوئل
- نوئل اودل
- ای شیبر
- تی هوارد ساموئل: پزشک
چارلز، جفری، نورتن و شیبر در پایان فوریه 1924 به دارجلینگ رسیده و در آنجا باربرها را از بین تبتی ها و شرپاها انتخاب کردند. در پایان مارس هم همه اعضای تیم جمع شدند و سفر به کوه اورست آغاز شد. آنها مسیرهای سال 1921 و 1922 را دنبال کردند. در همین مرحله هم بروس به دلیل بیماری مالاریا فلج شد و مجبور شد نقش سرپرستی را به ادوارد نورتن واگذار کند. تیم در تاریخ 29 آوریل به محل کمپ اصلی در انتهای یخچال رونگبوک رسید. شرایط آب و هوایی در حین پیمایش تا بیس کمپ خوب بود اما در زمان رسیدن نفرات شرایط جوی به هم ریخت.
در آن سال ها امکان تلاش روی اورست فقط از سمت شمال ممکن بود و مسیر یخچال رونگبوک نیز به گردنه شمالی می رسید. از آنجا یک مسیر با امکان صعود وجود داشت اما یک مانع بزرگ در ارتفاع 8600 متری قرار گرفته بود که بعدا به پله دوم چینی ها شهرت یافت. البته دو صخره دیگر هم با عناوین پله اول و سوم وجود دارد اما پله دوم از همه سختتر است. هیچ کس نمی دانست این صخره بزرگ چقدر سخت است. پس از آن نقطه مسیر یال با شیب تند 45 درجه به قله منتهی می شد.
اولین صعود مسیر شمالی در سال 1960 توسط کوهنوردان چینی انجام گرفت. با این حال بریتانیایی ها در سال 1922 بخش زیادی از جبهه شمالی را به سمت دهلیز بزرگ که دهلیز نورتون هم نامیده می شود، طی نمودند. البته آنها نتوانستند صعودشان را تکمیل کنند و نهایتا رینهولد مسنر در سال 1980 اولین صعود این مسیر را به صورت انفرادی و بدون اکسیژن انجام داد. گزارش صعود انفرادی مسنر را در موج کوه بخوانید.
برپایی کمپ ها
کمپ یک مسیر سال 1924 در ارتفاع 5400 متری، کمپ 2 در ارتفاع 6000 متری و کمپ 3 هم به عنوان یک بیس کمپ پیشرفته در ارتفاع 6400 متری برپا شد.
تدارکات توسط حدود 150 باربر از کمپ اصلی به کمپ اصلی پیشرفته منتقل شدند. سپس به دلیل طوفان فعالیت ها متوقف شد. با شروع بهبود هوا، نورتون، مالوری، سامرول و اودل در 19 می به کمپ 3 رسیدند. آنها یک روز بعد توانستند مسیر کمپ 4 را ثابت گذاری کنند و کمپ 4 در ارتفاع 7000 متری در تاریخ 21 می بر پا شد.
تلاش های قله
این تیم مجموعا سه بار روی قله تلاش کرد که دو تلاش اول بدون اکسیژن کمکی انجام شد. در اولین تلاش به تاریخ 1 ژوئن 1924 مالوری به همراه بروس حرکت خود را از گردنه شمالی با پشتیبانی 9 شرپای قوی که با نام ببر خوانده می شدند، شروع کردند. آنها کمپ 5 را در ارتفاع 7681 متری برپا کردند در حالی که 4 شرپا بارهای خود را زمین گذاشتند و به سمت پایین عقب نشینی نمودند. روز بعد هم سه شرپای دیگر با بالا رفتن مخالفت کردند که باعث شد این تلاش بدون برپا کردن کمپ شش در ارتفاع 8170 متری متوقف شود.
تلاش دوم در 2 ژوئن توسط نورتون و سامرول با حمایت شش شرپا شروع شد. در همین زمان هم سه شرپای دیگر لوازم مورد نیاز کمپ 6 را به بالا حمل کرده و به کمپ گردنه شمالی بازگشتند. نورتون و سامرول در 4 ژوئن ساعت 6:40 دقیقه حرکت خود به سمت قله را از کمپ آخر شروع کردند که قدری دیرتر از زمان برنامه ریزی شده بود. دلیل این تاخیر هم طول کشیدن زمان درست کردن آب و ذوب برف عنوان شده است. آنها بدون اکسیژن کمکی بالا می رفتند و همین هم به نفرات فشار زیادی وارد کرده بود. حدود ساعت 12 ظهر، سامرول دیگر قادر به صعود نبود.
نورتون به تنهایی ادامه داد و وارد دهلیز بزرگی شد که به قله منتهی می شد. در طی این صعود انفرادی، سامرول یکی از قابل توجه ترین عکس های تاریخ کوهنوردی را گرفت. این عکس نورتون را نشان می دهد که در نزدیکی ارتفاع 8572 متری سعی دارد از قسمت های یخ زده و شیب دار بالا برود. این رکورد ارتفاع تایید شده تا 28 سال بعد دست نخورده باقی ماند.
قله تنها 280 متر بالاتر از نورتون بود اما او تصمیم گرفت به دلیل سختی فزاینده مسیر، زمان ناکافی و تردید در مورد توان خود به پایین باز گردد. او در ساعت 2 بعد از ظهر به سامرول رسید و آنان توانستند در ساعت 9:30 دقیقه شب به کمپ 4 برسند. در همان شب هم نورتون دچار برف کوری شد و شصت ساعت به همان صورت ماند. همانطور که گفتیم این مسیر بعدها توسط مسنر صعود شد.
سومین تلاش: مالوری و ایروین
در زمانی که نورتون و سامرول در حال صعود بودند، مالوری و بروس به کمپ سه بازگشتند و به همراه اکسیژن به کمپ 4 در گردنه شمالی صعود کردند. مالوری و ایروین در تاریخ 5 ژوئن در کمپ چهار بودند. ایروین کوهنورد کم تجربه ای بود اما مالوری تصمیم گرفت با او صعود کند. نورتون هم درگیر برف کوری بود و مالوری را تحت فشار قرار نداد. دلیل انتخاب ایروین هم تجربه و توان کوهنوردیش نبود بلکه وی بهتر از دیگران با سیستم اکسیژن کار می کرد. مالوری و ایروین زمان زیادی هم در کشتی با هم گذرانده بودند و روابط دوستانه ای بینشان ایجاد شده بود. مالوری عقیده داشت که ایروین مانند یک گاو قوی است!
مالوری و ایروین در 5 ژوئن به همراه هشت باربر به سمت کمپ پنج به راه افتادند. اودل در همان زمان عکسی از دو نفر گرفت که آخرین عکس نزدیک آنها می باشد. آنروز عصر، در ساعت 5 بعد از ظهر چند نفر از شرپاها با یک یادداشت از مالوری به پایین بازگشتند. در یادداشت نوشته شده بود: اینجا هوا خوب است و هیچ بادی نمی وزد.
در تاریخ 7 ژوئن، اودل و یکی از باربرها برای حمایت از تیم قله راهی کمپ پنج شدند. اودل در سفر به کمپ پنج یک دستگاه اکسیژن برداشت که توسط ایروین روی خط الراس رها شده بود. او متوجه شد که دهانه سیستم اکسیژن وجود ندارد و آنرا با این امید به کمپ پنج برد که بقیه سیستم را آنجا بیابد. در همین زمان چهار باربر که به مالوری و ایروین کمک کرده بودند هم از کمپ شش به پایین بازگشتند و حامل یک پیام از سوی مالوری بودند. پیام به شرح زیر بود:
ما متاسفیم که همه چیز را به حالت آشفته رها کردیم. امیدواریم که فردا قبل از تاریک شدن هوا به کمپ شش باز گردیم. من یک قطب نما در چادر جاگذاشتم که حواستان باشد گم نشود. ما با دو سیلندر اکسیژن ادامه می دهیم اما فشار صعود زیاد خواهد بود. هوا هم برای صعود عالیست.
پیام دیگری هم توسط باربرها حمل شده بود. در پیام بعدی مالوری نوشته بود که صبح زودهنگام حرکتشان را شروع خواهند کرد. “در ساعت 8 بعد از ظهر، پایین نوار سنگی منتظر ما باشید.”
اینطور به نظر رسید که مالوری به هشت صبح اشاره کرده بود، نه هشت عصر. یکی از باربرها هم در حال بیمار شدن بود و بنابراین، اودل این باربر بیمار را به همراه چهار باربر دیگر همراه با نامه ای به کمپ 4 و نزد هازارد فرستاد.
نامه را جان نوئل دریافت کرد و او می دانست که محل مورد نظر مالوری را می شد با دوربین زیرنظر گرفت. در ساعت 8 ژوئن، جان نوئل و دو باربر در ساعت 8 صبح در نقطه دیده بانی بالای کمپ سه بودند و با تلسکوپ نوبتی نظاره می کردند. آنها نتوانستند کسی را ببینند تا اینکه در ساعت 10 صبح بود که هوا ابری شد و یال قله دیگر قابل دیدن نبود.
در همان روز اودل هم در ارتفاع 7900 متری بود و سعی کرد قدری بالاتر برود تا دید بهتری از مسیر داشته باشد. در ساعت 12 و 50 دقیقه بود که ابرها کنار رفتند و اودل توانست برای لحظاتی مالوری و ایروین را روی خط الراس نزدیک به پایه هرم نهایی قله ببیند. او یک نقطه سیاه دیده بود که از زیر تاج برفی کوچکی در زیر پله سنگی (پله دوم چینی ها) روی خط الراس حرکت می کرد. نقطه سیاه دوم به سمت نقطه اول در حال حرکت بود. اولین نقطه به تاج خط الراس رسید. اما او نمی توانست مطمئن باشد که نقطه دوم هم همین مسیر را رفته یا خیر؟
نظر اولیه اودل این بود که مالوری و ایروین به پای پله دوم چینی ها رسیده اند. اما نگران بود زیرا آنها پنج ساعت از برنامه شان عقب بودند. پس از دیدن این رخدادها بود که اودل به کمپ شش ادامه داد. ساعت 2 بعد از ظهر هم بارش شدید برف شروع شد. اودل به امید اینکه به دو کوهنورد علامت بدهد از چادر بیرون رفت و فریاد زد اما سرمای هوا باعث شد به کمپ بازگردد.
از آنجایی که کمپ شش فقط برای 2 نفر جا داشت، مالوری توصیه کرده بود که اودل به کمپ 4 بازگردد. اودل هم ساعت 4:30 دقیقه عصر کمپ شش را ترک کرده و در ساعت 7 شب به کمپ چهار رسید. در طول شب هم خبری از مالوری و ایروین نبود پس اودل مجددا فردای آنروز به همراه دو باربر راهی کمپ های بالایی شد و در ساعت 3:30 دقیقه عصر به کمپ پنج رسید. روز بعد هم به تنهایی عازم کمپ شش شد اما نتوانست اثری از مالوری و ایروین بیابد و حتی تا ارتفاع 8200 متری هم پیش رفت.
آنها قطع امید کردند و راهی کمپ های پایینی شدند. چند روز بعد هم کل کوه تخلیه شد.
آیا مالوری و ایروین به قله رسیده بودند
بحث درباره نقطه نظرات اودل
پس از این صعود بحث های زیادی مطرح شد که تا با امروز هم ادامه دارد. قسمتی از این بحث ها هم درباره دیده های اودل است. بسیاری فکر می کنند که پله دوم چینی ها، “آنطور که اودل به آن اشاره کرده بود” با توانمندی آنروز قابل صعود نبود و حتی اگر کوهنوردان توان صعود از آن را داشتند، پنج دقیقه زمان بسیار کمی برای صعود از این بخش محسوب می شود.
اکنون بیشتر افراد بر این باورند که اودل دو کوهنورد را در حین بالا رفتن از پله اول چینی ها “که آسانتر است” دیده بود. گزارش اودل درباره آب و هوا هم با تناقضاتی همراه بود. وی اندکی قبل از مرگش در سال 1987 اذعان کرد که در سال 1924 مکان دقیق نقاطی که روی خط الراس دید، را تشخیص نداده بود.
یکی از نظریات اخیر می گوید که این دو کوهنورد قبل از عقب نشینی به بالای پله اول رسیده بودند. آنها از شیبی کوچک بالا رفتند تا از بقیه مسیر عکس بگیرند. از نظر کنراد انکر(کسی که جسد مالوری را یافت) احتمال سقوط آنها از پله اول یا دوم هم کم است چرا که مالوری و ایروین در سمت شرق نوار صخره ای پیدا شدند.
در تصویر بالا اطلاعات زیادی مشخص است:
- خط سبز: مسیر مالوری در سال 1924
- خط قرمز: دهلیز بزرگ یا دهلیز نورتون
- †1 محل پیدا شدن مالوری در سال 1999
- ? پله دوم با درجه سختی 5.9 یا 5.10
- a نقطه در حدود 8321 متر که بلندترین نقطه جورج اینگل فینچ با اکسیژن بود، 1922
- b نقطه ای در ارتفاع 8572.8 متری در مرز غربی دهلیز که ادوارد فلیکس نورتون در سال 1924 بدون اکسیژن اضافی به آن رسید.
علاوه بر اینها اودل در بین کمپ پنج و شش چیزهایی کشف کرده بود که می تواند نشان دهنده مشکل در سیستم اکسیژن مالوری و ایروین باشد. همین مشکل هم احتمالا باعث تاخیر در شروع حرکت شده بود.
در سال 1933 هم تبر یخ ایروین در حدود 230 متری شرق پله اول و زیر خط الراس پیدا شد. کوهنوردانی که این کلنگ را پیدا کردند عقیده داشتند که دلیلی برای قراردادن تبر در آن نقطه وجود داشته که شاید برای حمایت کردن یا چنین چیزی بوده است.
در دومین صعود چینی ها به اورست در سال 1975، وانگ هونگبائو خبر از دیدن یک جسد در ارتفاع 8100 متری داد. این خبر به طور رسمی توسط انجمن کوهنوردی چین تکذیب شد اما باعث شد یک کوهنورد ژاپنی در سال 1986 راهی اولین اکسپدیشن تحقیقاتی پیرامون مالوری و ایروین شود. این اکسپدیشن به دلیل آب و هوا ناموفق ماند.
در سال 1999 یک برنامه جستجوی جدید توسط یوخن هملب، محقق آلمانی اورست و به سرپرستی اریک سیمونسون تشکیل شد. سیمونسون در اولین صعود خود به قله در سال 1991 تعدادی بطری اکسیژن بسیار قدیمی در نزدیکی پله اول دیده بود. یکی از این بطری ها دوباره در سال 1999 پیدا شد که متعلق به ایروین و مالوری بودند. بنابراین حداقل ثابت شده که آنها تا پایین پله اول صعود کردند. این اکسپدیشن همچنین سعی کرد موقعیت اودل را از نظر دید بررسی کند و به این نتیجه رسید که اودل می توانسته هر سه پله را از نقطه ای که قرار داشته ببیند.
مهمترین یافته سال 1999 هم جسد مالوری در ارتفاع 8159 متری بود. فقدان صدمات شدید نشان می داد که او میزان زیادی سقوط نکرده است. روی کمر مالوری آثار فشار طناب مشاهده می شد که نشان می داد آن دو نفر در هنگام سقوط با طناب به هم متصل شده بودند. صدمات مالوری به حدی بود که راه رفتن به سمت پایین را غیرممکن می نمود. پای راست او تقریبا شکسته بود و زخمی به اندازه یک توپ گلف، پیشانیش را سوراخ کرده بود. هیچ آثاری هم از تجهیزات اکسیژن در نزدیکی جسد یافت نشد. مالوری عینک برفی به چشم نداشت، با این حال یک عینک یدکی در جیبش بود که نشان می دهد احتمالا در طول شب در حال بازگشت بوده است. تصویر همسرش، روت هم یافت نشد. مالوری قصد داشت عکس همسرش را روی قله بگذارد و همین هم می توانست نشانه ای از امکان صعود باشد. به غیر از این چیز دیگری درباره صعود وجود نداشت.
حدس و گمان
از سال 1924 همواره ادعاها و شایعاتی درباره موفقیت ایروین و مالوری در اورست وجود دارد. منتقدان زیادی هم هستند که این نظریه را رد می کنند. از جمله این ها می توان به کیفیت لباس دو کوهنورد از پشم گوسفند اشاره کرد. برخی هم به بررسی لباس پرداختند. از جمله مرکز تحقیقات پوشاک در دانشگاه لیدز به این نتیجه رسید که مالوری می توانسته با این لباس به اورست صعود کند، به شرط اینکه حرکت می کرده و مجبور به بیواک نباشد. به نظر جورج هاونیت هم این لباس می توانست تا دمای منفی 30 درجه، البته بدون باد را تحمل کند.
یک بحث دیگر درباره نقاط سیاه بود. به نظر برخی اودل پرنده ها را با کوهنوردان اشتباه گرفته بود. مثل همین اشتباه در سال 1933 برای اریک شیپتون هم رخ داد.
مهم تر از همه بحث صعود از پله دوم مطرح شد. اسکار کادیاک اولین کسی بود که در سال 1985 از پله دوم چینی ها به روش طبیعی صعود کرد و به آن درجه سختی V+ داد. (پله دوم چینی ها معمولا با نردبان گذاری صعود می شود) در سال 1999 هم کنراد انکر همین بخش را امتحان کرد و به آن درجه 5.10 داد. انکر در سال 2007 هم به همراه هولدینگ مجددا این قسمت را طبیعی صعود کردند و هولدینگ درجه 5.9 داد که درست در حد توانایی های مالوری تخمین زده می شود.
یک بحث دیگر هم درباره فاصله طولانی از کمپ آخر تا قله است. رسیدن به قله قبل از تاریکی با وجود شروع در نور روز به طور معمول امکان پذیر نیست. تنها در سال 1990 بود که اد ویسترز توانست از فاصله ای معادل طبق برنامه ریزی مالوری و ایروین به قله برسد. البته ویسترز از کل مسیر شناخت داشت اما مالوری و ایروین چیزی از مسیر پیش رو نمی دانستند و پیدا کردن مسیر هم زمان بر است. از طرف دیگر ایروین هم یک کوهنورد باتجربه نبود و بعید به نظر می رسد که می توانسته همپای مالوری صعود کند.
با وجود کشف جسد مالوری در سال 1999، هنوز مشخص نیست که این دو کوهنورد دقیقاً چگونه و کجا جان خود را از دست دادند.
کوهنوردان مدرنی که مسیر بسیار مشابهی را در جبهه شمالی اورست طی می کنند، صعود به قله خود را از کمپ آخ در ارتفاع 8300 متری (27230 فوت) در حوالی نیمه شب آغاز می کنند تا از خطر برخورد با شب دوم در هنگام فرود یا یک بیواک بسیار پرخطر بدون وجود چادر جلوگیری کنند. آنها همچنین از چراغ های جلو در تاریکی استفاده می کنند، فناوری که توسط کوهنوردان اولیه انگلیسی استفاده نمی شد.
در پایان می توان گفت که امکان صعود اورست توسط مالوری و ایروین کم است اما آنها بخشی از فرآیندی بودند که نهایتا به صعود اورست ختم شد.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 3.8 / 5. تعداد آرا: 11
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.