منو
  • ارسال رایگان پستی برای خرید بیش از 500 هزار تومان
  • ارسال سریع با تیپاکس در روز خرید
  • ارسال با پیک در زمان مورد نظر مشتری برای تهران
  • 7 روز ضمانت تعویض و عودت
  • مشاوره تخصصی
کوهنوردی, کوهنوردان جهان

سسیلیا کوکوچکا ، او همچنان چشم به در است…

سسیلیا کوکوچکا ، او همچنان چشم به در است…

0
(0)

همه درباره قهرمانها حرف می زنند و از رشادت هایی که آنها در مسیرشان انجام می دهند می گویند. غافل از اینکه در پشت سر هر قهرمانی معمولا کسی یا کسانی هستند که انتظار می کشند، محروم می شوند و درد می کشند. سسیلیا کوکوچکا ، شوالیه تاریکی داستان بهترین کوهنوردیست که می شناسیم.

سسیلیا و یرزی در سال 1972 با هم آشنا شدند. این اتفاق به طور تصادفی رخ داد. جایی که سسیلیا به همراه دوستانش راهی کافه ای مشهور به نام کافه اسپورت در شهر کاتوویچ رفت و از قضای روزگاه همان روز هم یرزی به همراه دوستانش در کافه بود. آنها در حال جشن گرفتن تولد یرزی کوکوچکا بودند که چند خانم جوان و زیبا وارد شدند. یرزی به همراه دوستانش قصد رفتن داشتند که ورود این خانم ها باعث توقفشان شد. آنها نشستند، گپ زدند و نوشیدند. سپس یرزی بود که سسیلیا را تا درب خانه همراهی کرد.

cecylia kukuczka

این مرد جوان از نظر سسیلیا (بعضا با نام سلینا نیز شناخته می شود) مرد خوبی به نظر رسید. او آرام بود و چشمان رویایی داشت. یرزی درباره مسائل مربوط به زنان و مردان خجالتی بود و حتی دست گلی که برای سسیلیا تهیه کرده بود هم به خواهرش سپرد.

آنها پس از سه سال آشنایی در کلیسای کوچکی در شهر استبنا با یکدیگر ازدواج کردند. در آن زمان یرزی از یک سفر نه چندان موفق کوهنوردی در آلاسکا بازگشته بود و انگشتانش سرمازده شده بودند. شاید همین سرخوردگی هم باعث شد به دنبال ازدواج کردن باشد اما در آن روزها هم سسیلیا می توانست بفهمد که کوهنوردی و دنیای کوهستان چقدر برای وی اهمیت دارد. همین موضوع هم باعث شد هیچ وقت سد راه مسیر وی برای رفتن به کوه نشود. این مرد به نوعی درگیر کوه ها شده بود و نمی توانست از آنها دور بماند، حتی اگر می خواست وقت بیشتری را با خانواده باشد.

راه کوکوچکا اصلا آسان نبود ولی راه سسیلیا هم اصلا آسان نبود… او حس می کرد که یورک باید برود اما در طرف دیگر می دانست که سرنوشتش با تنهایی گره خورده است و نمی تواند روی دیگری حساب کند. شوهرش بعضا برای ماه ها خانه نبود و بنابراین باید یاد می گرفت همه کارها از جمله کارهای مردانه مانند درست کردن لامپ و تعمیر لوازم منزل را خودش انجام دهد.

Kukuczka1 1

زندگی برای چنین زنی هیچ وقت آسان نیست. او باید کار می کرد و همیشه امیدوار می ماند که یورک از کوه ها بازگردد تا یک روز دیگر با هم زندگی کنند. یک روز با هم باشند و یک روز بیاید که او کوهنوردی را کنار بگذارد. همانطور که می دانیم هیچ وقت چنین روزی فرا نرسید. با این حال سلینا می دانست که شوهرش، او و فرزندانش را دوست دارد و دلتنگ آنها می شود.

البته این کابوس گاه و بیگاه با رویاهای شیرین هر از گاه هم توامان می شد. زندگی آنها با بازگشت یورک از سفرهای کوهنوردی روزهای بهاری خود را سپری می کرد.

این خانواده ابتدا در شهر کاتوویچ زندگی می کرد و سپس یرزی یک خانه چوبی در ایستبنا از خانواده خود خرید. این تکه کوچک تبدیل به دنیا آنها شد و یک باغچه هم مانند بهشتی کوچک اما بی نهایت دوست داشتنی دور دنیای کوچکشان قرار داشت.

یرزی از شلوغی شهر فرار کرده بود و این مقر جدید تبدیل به مکانی برای برنامه ریزی صعودها و جاه طلبی های آینده شد.

یورک پدر خوبی بود. پسر بزرگش ماسیج در سال 1979، درست در آغاز دوره ماجراجویی های بزرگ و پسر دومش ویتک، در سال 1984 در بحبوحه صعود به 8000 متری ها به دنیا آمد و او از به دنیا آمدن آنها خوشحال بود با این حال انگار همیشه با یک عذاب وجدان دست و پنجه نرم می کرد. او برای جبران غیبتش سعی می کرد با دستان پر به خانه باز گردد. سوغات مختلف از جمله اسباب بازی برای بچه ها، لباس های رنگارنگ هندی و جواهرات که اغلب در آن روزگار لهستان نایاب بودند، کوله بار بازگشت به خانه یورک را تشکیل می داد. همسرش با خنده می گوید: او به ما رشوه می داد و حتی قرار بود از آخرین سفرش سنجاق سر، لباس و دمپایی بیاورد!!

jerzy kukuczk 20121031 1445619944

سسیلیا به یاد می آورد که شوهرش با سرعت زندگی می کرد و به محض بازگشت از کوه ها، برنامه ریزی برای صعود بعدی شروع می شد، که البته اصلا آسان نبود. چرا که در آن زمان لهستان کمبود همه چیز وجود داشت: هیچ حامی مالی نبود، بدون تجهیزات و حتی غذا برای کوهنوردی هم وجود نداشت و همه اینها به معنای آن بود که کوهنوردان می بایست با چنگ و دندان تلاش می کردند تا به سفر بعدی بروند. البته کار برای یرزی کوکوچکا قدری آسانتر پیش می رفت چرا که خانم های فروشنده در ایستبنا او را می شناختند و اغلب با پارتی بازی برایش قدری گوشت با کیفیت کنار می گذاشتند.

او علاوه بر تامین تدارکات برای اکسپدیشن های کوهنوردی، در آکادمی تربیت بدنی هم تحصیل می کرد و قرار بود مربی تیم های اعزامی کوهنوردی شود و البته زمانی هم با خانواده اش سپری می کرد. یورک امروز حامی مالی همان دانشگاه محسوب می شود.

اما با وجود تمام این عجله از زندگی لذت می برد و آهنگ ادیتا گپرت به نام “I love you, life.” یا “دوستت دارم زندگی” مورد علاقه اش بود. او این آهنگ را در فیلم بازگشت از چهاردهمین هشت هزار متری یعنی شیشاپانگما به یاد همسرش می خواند.

jerzy kukuczk 20121031 1025950211

کابوسی که تعبیر شد

24 اکتبر 1989 یک روز آفتابی زیبا بود. سسیلیا هم چیزی نمی دانست اما پسرش ویتک، خواب دیده بود که به همراه پدرش سوار یک آسانسور شده و نمی تواند توقف کند. در ادامه همان روز، رییس باشگاه کوهنوردی کاتویچ و همسرش جلوی آستانه در بودند و همین صحنه برای تشخیص دادن یک خبر بد کافی بود. یرزی از ارتفاع 8300 متری دیواره جنوبی لوتسه سقوط کرده بود. یک طناب پاره شد و … تمام.

celina kukuczka 1

یرزی به همراه ریزارد پاولوفسکی بود که طناب پاره شد و دو کیلومتر به درون دره سقوط کرد. پاولوفسکی اما توانست به چادر باز گردد. جسد کوکوچکا پیدا نشد اما آنها در گزارش حادثه اعلام کردند او مرده تا خانواده اش بتوانند بدون نیاز به پنج سال انتظار، غرامت فوت را دریافت کنند.

سسیلیا و شوهرش هرگز درباره مرگ صحبت نکرده بودند. اگر چه همواره از مرگ کوهنوردان ناراحت بودند اما یرزی قوی بود و برای هر چیزی آماده به نظر می رسید. او به دوستانش می گفت: پروردگارا ما را از مرگ در دره ها نجات بده.

آنها در زمان آخرین سفر به سرعت خداحافظی کرده بودند. جمعیت زیادی در ایستگاه قطار بود و راهی برای صحبت نبود. یورک به درون قطار پرید و این صحنه آخرین وداع را تشکیل داد.

0003LN6TPH8PYM9G C116 F4

هفت سال پس از مرگ او بود که همسرش اتاق یادبود کوکوچکا را در خانه شان در ایستبنا تاسیس کرد. او این کار را تحت تاثیر افرادی انجام داد که به دنبال عکس ها و نشانه های یرزی پرس و جو می کردند. امروز در آن خانه می توانید ردپای یکی از بزرگترین کوهنوردان تاریخ جهان را ببییند و یک شوالیه در تاریکی که به عنوان راهنما درباره خاطرات شوهرش حرف می زند.

pol pl 100155 100155 1 400x620 1
کتاب نامه هایی از دنیای عمودی، نوشته سسیلیا کوکوچکا. داستان عشق و اعتقاد به اینکه مرگ در کوه فقط برای دیگران اتفاق می افتد و حسرتی که نمی خواهد محو شود.

چقدر این پست مفید بود؟

ستاره چپ بیشترین امتیاز

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

مهدی جباریان

*مهدی جباریان : شروع فعالیت کوهنوردی 1376 برخی صعودهای شاخص: • گشایش مسیر در دیواره پاتخت ، زمستانی ، سبک آلپی • رکورد صعود چهارجبهه دماوند در 25 ساعت و سی دقیقه:شروع از گوسفندسرا، مسیرهای جنوبی، غربی، شمالی، شمال شرقی، پایان در گوسفندسرا • صعود سه جبهه دماوند در 21 ساعت: شروع از گوسفندسرا، مسیرهای جنوبی، شمالی و شمال شرقی • رکورد صعود آزاد انفرادی دهلیز مرکزی یخار از معدن تا انتهای یخچال در 12 ساعت • صعود زمستانی دماوند 10 مرتبه: گرده شرقی(تیغه های یخار)، جنوبی، شمالی، یکروزه... • صعود دماوند مجموعا 104 مرتبه در فصول مختلف یالهای گوناگون. • صعود زمستانی گرده شرقی سرکچال به خلنو • صعود زمستانی قلل شاخک و علم کوه از مسیر سیاسنگا • رکورد صعود سرعتی آزاد انفرادی گرده آلمانها از ونداربن تا تنگ گلو در 7 ساعت و سی و سه دقیقه • تلاش برای صعود زمستانی آلپی ترکیبی دیواره علم کوه مسیر هاری رست، صعود برتر سال 96 • صعود به گرده آلمانها چهارده مرتبه در فصل بهار و تابستان و پاییز – صعود یکروزه گرده آلمانها • صعود یکروزه دیواره علم کوه، مسیر هاری رست از ونداربن به ونداربن بدون بارگذاری 21:33 ساعت • صعود دو مسیر هاری رست و فرانسوی های دیواره علم کوه در یک روز • رکورد عبور از البرز، شروع دربند توچال تا آزادکوه کلاک ، 102 کیلومتر، 9000 متر صعود در 46 ساعت رکورد صعود سرعتی زمستانی گرده آلمانها از ونداربن به ونداربن در 67 ساعت • رکورد صعود سرعتی خط الراس دوبرار در 17 ساعت و نه دقیقه • صعود سرعتی از پل خواب توچال کلک چال جمشیدیه در 15 ساعت و 20 دقیقه • صعود یکروزه از دربند توچال تا سرکچال سپیدستان در 23 ساعت و 50 دقیقه ، 65 کیلومتر، • صعود قله خان تنگری 7010 متر • تلاش برای صعود قله ماناسلو 8163 متر • صعود یخچالهای شمالی سبلان، کسری، یخار • صعود و تمرین سنگنوردی در دیواره های شروین، پلخواب، بیستون.... • گشایش مسیر در دیواره های کاسونک، شروین، اوسون ترکیبی ... • مربی کوهپیمایی درجه سه سایر: کمربند مشکی جودو دان یک کارشناس مهندسی معماری، دکتری مدیریت بازرگانی

3 نظر در “سسیلیا کوکوچکا ، او همچنان چشم به در است…

  1. احسان ولی اللهی گفت:

    بسیار زیبا ، واقعا درک متقابل از علایق بزرگترین موهبتیه که میتوان تو زندگی مشترک داشت،یادش گرامی

  2. محمد گفت:

    روحش شاد😔

  3. ستاره درخشش گفت:

    بسیار زیبا بود . ممنون از شما جناب جباریان .
    لذت بردم . یرزی کوکوچکا واقعا یه نابغه بود ، قطعا پشت هر مرد موفق یه زن قوی هست . روحش در آرلمش⛺🗻 …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین مقالات

مقالات پیشین

سبد خرید
راهنمای خرید و ارسال
فروشگاه
وبلاگ
حساب من
0 مقايسه
0 مورد سبد خرید