در این مطلب گزارش گشایش مسیر در جبهه جنوبی کی2 به قلم یرزی کوکوچکا و با همراه تادوژ پیوتروسکی را خواهید خواند. این مسیر پس از اولین صعود خود دیگر هرگز تکرار نشد. با موج کوه همراه باشید:
همراه با تادوژ پیوتروسکی، به عنوان عضوی از یک اکسپدیشن بزرگ بین المللی، که توسط کارل ماریا هرلیخ کوفر از مونیخ سازماندهی شده بود، خود رادر زیر سایه دیدم. برای من دعوت به شرکت در این اکسپدیشن مایه خوشحالی بود. نه تنها می توانستم برای صعود به دومین قله مرتفع جهان تلاش کنم، بلکه از کار طاقت فرسای سازماندهی اکسپدیشن نیز راحت شده بودم. مجوز صعود برودپیک و جبهه جنوبی K2 را داشتیم. متأسفانه، اکثر اعضا روحیه کافی برای تلاش حتی مسیر عادی کی2 از خود نشان ندادند، چه رسد به یک مسیر جدید!. من نمی توانستم این را باور کنم زیرا در برنامه های لهستانی ما همیشه سعی می کنیم چیز متفاوتی را امتحان کنیم.
ما به دو گروه با دو بیس کمپ جداگانه تقسیم شدیم. یکی از دو بیس کمپ برای برود پیک بود. بیس کمپ ما برای کی2 در 7 ژوئن و در ارتفاع 5070 متری راه اندازی شد. جمعیت زیادی از کوهنوردان در آنجا حضور داشتند، چرا که روی کوه به طور همزمان توسط ایتالیایی ها، فرانسوی ها، آمریکایی ها، انگلیسی ها، لهستانی ها، اتریشی ها و کره ای ها تلاش می شد.
تصمیم گرفتیم به مرکز جبهه جنوبی حمله کنیم. با قسمت اول این مسیر از تلاش قبلی در سال 1982 با ویتک کورتیکا آشنا بودم. ما در آن سال به سبک آلپی تلاشی روی این مسیر داشتیم. امسال سه کوهنورد سوییسی و تونی فرویدیگ آلمانی همراه ما بودند که قرار بود با تادوژ پیوتروسکی و من صعود کنند. آنها می خواستند از خط الراس آبروزی بالا بروند، اما دکتر کوفر به آنها اجازه نداد و طرف ما را گرفت. و به این ترتیب، در 9 ژوئن روی رخ جنوبی شروع به حرکت کردیم و به 6000 متر رسیدیم.در این جا که کمپ یک راه اندازی شد. از آنجا به بعد، مشکلات واقعی مسیر شروع میشدند. دو کوهنورد سوئیسی به نامهای بدا فوستر و رولف زمپ به پایین بازگشتند. روز بعد چهار نفر از ما بر روی یال تیز و برفی ثابت کشی کردیم و تجهیزات را در ارتفاع 6200 متری قرار دادیم. در این مرحله سومین سوئیسی، دیگو ویلیگ، نیز عقب نشینی کرد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
جلیقه رانینگ و اسکای رانینگ APRIN
نمره 4.57 از 5۱.۰۰۰.۰۰۰ تومان
در 19 ژوئن، فقط سه نفر از بیس کمپ حرکت کردیم که هر کدام 25 کیلو کوله به همراه داشت. در زیر اولین سراک در ارتفاع 6400 متری به محل کمپ 2 رسیدیم و روز بعد طناب و غذا را حمل کردیم. متوجه شدیم که میتوانیم از اطراف سراک بالا برویم و در کنار آن از یک یال شیبدار صعود کنیم. در 21 ژوئن 500 متر طناب روی خط الراس ثابت کردیم. متأسفانه در این مرحله تونی فرویدیگ نیز تسلیم شد. الان فقط دو نفر بودیم. در 22 ژوئن، با حمل مواد غذایی دو روزه و وسایل بیواک، طناب های ثابت نصب شد. تا ظهر به قسمت های یخی پر از برف رسیده بودیم. آنها یک شکنجه مطلق برای صعود به حساب می آمدند. ما در 6950 متر بیواک کرده و روز بعد به 7400 متر رسیدیم که محل بیواک بعدیمان در آنجا قرار داشت. در 24 ژوئن هوای عالی شروع به خراب شدن کرد و ابرهای سیاه جمع شدند. در ظهر تجهیزات خود را از میخ ها آویزان کردیم و در یک طوفان شدید برفی به بیس کمپ بازگشتیم.
فهرست مطالب
Toggleدیواره در 8200 متری!
هوای بد ما را یک هفته در بیس کمپ نگه داشت. مصمم بودیم در تلاش بعدی به قله برسیم. وقتی خورشید در 3 ژوئن طلوع کرد، ما دو نفر دوباره به راه افتادیم. بدون مشکل به کمپ دوم رسیدیم و روز بعد به مکانی در ارتفاع 7400 متری ادامه دادیم که وسایل خود را در آنجا ذخیره کرده بودیم. صعود 1000 متری در آن ارتفاع ما را خسته کرده بود. در روز پنجم ما در قسمت های یخی پوشیده از برف بودیم که به یک دهلیز عظیم منتهی می شد. به دلیل شکل آن، ما به این قسمت عنوان “چوب هاکی” نامیدیم. پس از یک بیواک در ارتفاع 7800 متری، از دهلیز صعود کرده و با یک دیواره شیب دار روبرو شدیم که از پایین قابل مشاهده نبود. بیواک بعدی خود را در ارتفاع 8200 متری انجام شد، به این امید که مسیری بر روی این مانع پیدا کنیم. جایی که دیواره حدود 100 متر ارتفاع داشت، منطقی ترین مکان برای صعود به نظر می رسید. 30 متر اول دشوارترین قسمت این دیواره بود.
در 7 جولای صعود روز را با این ایده آغاز کردیم که از این مانع دشوار عبور کرده و همان روز به قله برسیم. امیدهای ما به سرعت بر باد رفت. سختی این قسمت از نظر ما V + بود. اگر در تاترای لهستانی (کوههای لهستان)به قدرت و تمرکز نیاز دارید، تصور کنید که در 8000 متر چه قدر توان نیاز خواهید داشت! علاوه بر این، برای صرفه جویی در وزن، تنها چهار میخ و یک طناب 30 متری با خود برده بودیم. تمام روز طول کشید تا فقط این فقط این قسمت را صعود کرده و مجبور شدیم برای بار دوم در ارتفاع 8200 متری بیواک کنیم. آن روز عصر، بنزینی که با آن برف را ذوب کنیم، تمام شد. در اثر بی احتیاطی چند ساعت قبل یک کپسول گاز از دست داده بودیم. صبح روز بعد مجبور شدیم هر کدام را با یک فنجان کوچک آب که روی یک شمع ذوب شده بود صعود کنیم!
قله و بیواک
با تمام این مشکلات، واضح بود که ما با کولههای کامل نتوانستیم به قله برسیم و چادر، کیسه خواب، زیرانداز، غذا و همه چیز را پشت سر گذاشتیم. فقط با کیسه های بیواک و دوربین، به سمت بالا شروع کردیم. از آنجایی که بخشی را که روز قبل صعود کرده بودیم با مسیر با چهل متر صعود آسانتر دنبال شد. ظهر به خط الراس آبروزی در ارتفاع 8300 متری رسیدیم، در نقطهای که واندا روتکیویچ و همراهان فرانسویاش در ماه ژوئن در آنجا بیواک کرده بودند. اگرچه مسیر در حال حاضر راحت تر بود، اما با برف شل پوشیده شده بود و پیشرفت ما را کند می کرد. حدود ساعت شش بعد از ظهر فکر می کردم آیا ما هرگز به قله خواهیم رسید؟ آن آخرین فرصت بود. هوا داشت تغییر می کرد و مه همه چیز را پنهان کرده بود. زیر یک سراک مقداری زباله، از جمله بسته های خالی سوپ فرانسوی پیدا کردیم. آیا این یکی دیگر از کمپ های آنها بود؟ همانطور که در اطراف سراک حرکت کردم، دیدم زمین شروع به صاف شدن کرد. در ساعت 6:25 بالاخره به قله دست یافتیم! از کوله ام دو روسری کوچکی که پسرانم به من داده بودند برداشتم و همراه با پرچم قرمز و سفید لهستان به تبر یخ ام آویزان کردم. چند تا عکس گرفتم درست در همان لحظه تادوژ ظاهر شد. ما به هم تبریک گفتیم و چند عکس دیگر گرفتیم. ما هر دو به وجد آمده بودیم، من، چون رویای من برای صعود به رخ جنوبی کی2، دوازدهمین 8000 متری من، محقق شده بود، و تادوژ، در اولین صعود خود به یک هشت هزار متری، سختترین آنها را از یک مسیر جدید صعود کرده بود.
در 8300 متری بودیم که خورشید غروب کرد. چراغ قوه ام را در آوردم و ادامه دادیم. ناگهان لامپ سوخت و ما در تاریکی فرو رفتیم. در برف چالهای کندیم و در کیسه بیواک خود را فرو رفتیم، در حالی تا صبح از سرما میلرزیدیم.
بازگشت و تراژدی
با اولین نور شروع به فرود کردیم. برف سنگین به شکل بهمن های کوچک فرو می ریخت. اغلب نمیتوانستیم راه خود را پیدا کنیم، خود را در قسمت های بسیار سختی میدیدیم که مجبور بودیم فرود برویم. در طول روز موفق شدیم فقط 400 متر پایین بیاییم. با تاریک شدن هوا، به قسمت آسان تری رسیدیم. بیواک ما حتی بدتر از شب قبل بود. دو روز بود که حتی یک قطره آب هم نخورده بودیم و کیسه های بیواکمان فرسوده و پر از سوراخ شده بود. شب شکنجه مطلق بود، چرا که در سرمای کشنده می لرزیدیم و برف ازهر گوشه و کناری نفوذ می کرد. فقط چند لحظه خوابیدیم.
باشگاه ورزشی موج
صبح هوا کمی صاف شده بود و توانستیم مسیر به پایین را تشخیص دهیم. نگران این بودم که استراحت هوا موقتی باشد، سریع آماده شدم و به راه افتادم، اما تادوژ معطل کرد. به زودی توانستم ببینم که ما در مسیر هستیم. من می توانستم چادرهای کره ای را در ارتفاع 7300 متری پایینتر تشخیص دهم. منتظر تادوژ بودم و بالاخره به من ملحق شد. ساعت حدود ده و نیم بود. بلافاصله زیر ما یک شیب بسیار تند قرار داشت. این نقطه ای بود که در سال 1953 آرت گیلکی در آن درگذشت. وقتی از تادوژ طناب را خواستم، متوجه شدم که او فراموش کرده طناب را با خود بیاورد. من جلوتر در حالی که تادوژ پشت سرم بود شروع کردم. یخ سخت تر از حد معمول بود. درست بعد از اینکه به تادوژ هشدار دادم که کمی به سمت چپ من برود، دیدم یکی از کرامپون هایش لیز خورد. وقتی سعی کرد پای دیگرش را به داخل یخ بکوبد، کرامپون دیگرش را نیز از دست داد. من دقیقا زیر او بودم. با تمام قدرت روی من افتاد. فشار دادم و به سختی میتوانستم پایم را نگه دارم، اما کاملاً نتوانستم او را بگیرم و از لبه به پایین پرت شد.
من خیلی آهسته پایین آمدم و پنج ساعت و نیم طول کشید تا 200 متر را تا کمپ کره طی کنم. در توهم عجیبی بودم که به نوعی ممکن است تادوژ را در آنجا زنده ببینم. یک بی سیم در یکی از چادرها پیدا کردم اما مرده بود. یه اجاق گاز کوچک نیز در آنجا بود و شروع به نوشیدن آب و غذا خوردن کردم. سپس به خواب عمیقی فرو رفتم و بعد از ظهر روز بعد از خواب بیدار شدم. 20 ساعت بود که خوابیده بودم. درست بعد از ساعت چهار بعد از ظهر، به سمت پایین ادامه داده و در مسیر با دو کره ای ملاقات کردم که به سمت بالا صعود می کرندند. در کمپ بعدی کره ای در ارتفاع 6800 متری توقف کردم، جایی که یک کوهنوردی کره ای از من استقبال کرد. از آنجا بالاخره توانستم با بیس کمپ ارتباط برقرار کنم. ماجرای سقوط تادوژ را به بیس کمپ اطلاع دادم، اما قبلا از طریق کره ای ها در جریان قرار گرفته بودند. کوفر به من گفت که دو تیم نجات به قسمتی که گمان میرفت تادوژ به آنجا سقوط کرده اند، اعزام شدند، هر چند که بیهوده بود..
روز بعد به بیس کمپ برگشتم. جایی که تبریک و تسلیت جمعیت زیاد کوهنوردان با هم در آمیخته بود. همه به من خیلی لطف داشتند. پزشک ایتالیایی ما وضعیت جسمی من را جویا شد، یکی سعی کرد از من فیلم بگیرد و دیگری داستان مرا روی نوار ضبط کرد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
اسکارف کوهنوردی زمستانی با لایه داخلی پلار
نمره 3.60 از 5۸۹.۰۰۰ تومان
چهار روز بعد با هلیکوپتر به اسکاردو پرواز کردم. آخرین نگاهم بر کی2 افتاد، اما از صعود جبهه جنوبی با شکوه آن، فقط دو نفر، تا حدی به سبک آلپی، و بدون اکسیژن اضافی، احساس خوشحالی ایجاد نمی کرد. تجربیات من در آن کوه بسیار غم انگیز و بهایی که برای پیروزی پرداختیم بسیار بالا بود.
خلاصه
- منطقه: بالتورو قراقورام، پاکستان.
- مسیر جدید: K2، 8611 متر یا 28250 فوت، از طریق جبهه جنوبی. قله رسید
- در 8 ژوئیه 1986 (یرزی کوکوچکا، تادئوش پیوتروسکی). پیوتروسکی سقوط کرد و درگذشت
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 1 / 5. تعداد آرا: 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.