محمد اوراز کوهنوردی ایرانی کرد تبار و دومین ایرانی که پس از هومن آپرین اورست را صعود کرد.
محمد اوراز در 25 شهریور 1348 در شهرستان نقده متولد شد. هنگام تولد وی پدرش احمد اوراز دوران حبس را در زندان فلک الافلاک سپری می کرد. اولین سالهای تولد وی به دلیل تبعید پدر به کاشمر و عوارض ناشی از آن به سختی گذشت. سال 1355 مصادف با شروع دوران تحصیل وی بود. محمد این دوره ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان نقده به پایان رسانید و سپس موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی شد. پس از پایان دوران سربازی در سال 1373 در رشته کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه ارومیه پذیرفته شد و در سال 1379 از این دانشگاه فارغ التحصیل گردید.
فهرست مطالب
Toggleمحمد اوراز و کوهنوردی
سال 1367 مصادف با اولین تجارب کوهنوردی وی بود. در این سال گروه کوهنوردی قندیل را بنا نهاد. شروع فعالیت های جدی محمد اوراز را اما باید سال 1373 دانست. او در این سال به همراه جمعی از دوستان گروه کانون کوهنوردان نقده را تاسیس کردند. سال 1376 برای اولین بار پس از فراخوان فدراسیون کوهنوردی در اردوهای آماده سازی تیم ملی جهت اعزام به قلل گاشربروم 2 و راکاپوشی شرکت نمود و نهایتا در تیم صعود قله راکاپوشی با ارتفاع 7788 قرار گرفت.
در همان سال این تیم توانست به قله دشوار راکاپوشی صعود کند. صعودی که قطعا یکی از بهترین صعودهای ایرانیان در برنامه های برون مرزی می باشد. محمد اوراز در سال 1377 توانست به همراه تیم ملی کوهنوردی ایران به قله اورست صعود کند.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کوله 18 لیتری مرل MERRELL کوهنوردی، شهری، دوچرخه
نمره 4.50 از 5۱.۲۱۹.۰۰۰ تومان
صعودهای شاخص محمد اوراز
- 1376: صعود راکاپوشی (7788 متر)، پاکستان
- 1377: صعود اورست
- 1379: صعود قله چوآیو (8201 متر)
- 1379: صعود قله شیشاپانگما (8036 متر)
- 1380: صعود قله ماکالو (8463 متر)
- 1380: صعود آرارات (5165 متر)
- 1381: صعود لوتسه (8511 متر)
- 1382: صعود تا ارتفاع 7900 متری گاشربروم یک
سایر افتخارات کوهنوردی
- 1378: اخذ مدرک مربی گری درجه یک از فدراسیون کوهنوردی
- 1378: شرکت در دوره صعودهای دشوار فرانسه
- 1378: شرکت در دوره بین المللی رهبری گروه، فرانسه
- 1380: مرد سال کوهنوردی ایران
- 1381: مرد سال کوهنوردی ایران
محمد اوراز به غیر از کوهنوردی در رشته های مختلف مانند بسکتبال و تنیس نیز فعالیت کرده بود. وی در مدت زمانی کوتاه شاگردان زیادی در رشته کوهنوردی تربیت کرد.
دست نوشته ای از محمد اوراز پیرامون صعود اورست
کسانی که قصد صعود قله را دارند بايستی مرگ را به تمسخر بگيرند…
کمپ اصلی در يک محوطه بسيار خشن مورنی و يخچالی قرار دارد. و دورتا دور آن با کوههای بلند و يخچالهای خشن بر روی آنها احاطه شده. کمپ اصلی در يک هلال بنبست قرار دارد، که دقيقا در ابتدای آبشار يخی و زير کوه پوموری ميباشد. تمام اطراف کمپ اصلی از مورنهای بیثبات و ريزشی تشکيل شدهاست. و پیدرپی از تپههای اطراف سنگهای ريز و درشت در حال ريزش به درهها ميباشند و سر و صدای وحشتناکی را ايجاد ميکنند. گهگاهی بهمنی يا بخشی از يخچالی فرو ميريزد و تمام منطقه را ميلرزاند. يخچالهايی بالای سرمان هستند که اگر فرو بريزند عواقب ناخوشايندی را بهبار خواهند آورد. زير پايمان دائما سر و صدا می آيد و انسان خيال ميکند همين حالا زمين دهان باز ميکند و میشکافد. در کاسه کمپ اصلی گويی ابرها گير افتادهاند و مانند ببری خشمگين خود را به در و ديوار قفس ميزنند. انسان با نگاه به اين منطقه تصور ميکند که شايد بمب اتم در اينجا منفجر شدهاست و گويی نظم ناظم براينجا حاکم نيست و نبودهاست.
هيچچيز در سر جای خود نيست و همه چيز به هم خورده. شخص وقتی به اينجا پا ميگذارد خيال ميکند که از هستی بريده و به نيستی قدم گذاشتهاست. در اينجا مرگ به خوبی احساس ميشود. اگر کسی جسارت شوخی با مرگ را نداشته باشد بهطور حتم اگر شکار طبيعت خشن نشود دقمرگ خواهد شد. کسانی که قصد صعود قله را دارند بايستی مرگ را به تمسخر بگيرند در غير اينصورت جريان برعکس خواهد شد…… ( از وبلاگ گروه کوهنوردی پارس خودرو)
پایان
در صعود سال 1382 در قله گاشربروم 1 پاکستان محمد اوراز و مقبل هنر پژوه بر اثر سقو بهمن سقوط کردند. مقبل هنر پژوه سالم ماند ولی محمد اوراز پس از انتقال به بیمارستان شفا در اسلام آباد پاکستان پس از 20 روز در 16 شهریور درگذشت.
رضا زارعی درباره آن حادثه این چنین می نویسد:
باشگاه ورزشی موج
بعد از صعود به اسپانتیک در کمپ اصلی منتظر باربرها بودیم تا به پائین برگردیم ، ” سامی” اومد پیشم وگفت چند شب پیش خواب بدی دیدم ولی بهتون نگفتم تا ناراحتتون نکنم ولی حالا که صعود تمام شده دوست دارم خودم را سبک کنم . میگفت: خواب دیدم همه بچه ها کنار چاهی جمع شدند و تلاش میکنن کسی را از داخل آن در بیاورند . می گفت پس از دقایقی اونها موفق شدند . اون شخص آقای اوراز بود ، زنده بود ولی خیلی خسته کنار چاه نشسته بود بعد از ظهر اون روز یکی از باربرها کپی نامه ای را با خودش آورد که از طرف فدراسیون کوهنوردی ارسال شده بود. تاریخ نامه مربوط به 30 مرداد بود و در آن آقای آقاجانی نوشته بود با توجه به فرا رسیدن زود هنگام بارشهای موسمی در صورت صلاحدید تیم را برگردانید . اون لحظه بیاد خواب سامی افتادم ولی باز توکل کردم به خداوند . توی ده ” آقا عباس” از کارمندان شرکت با فارسی دست و پا شکسته ای خبر از حادثه سقوط بهمن داد، و من باز به یاد خواب سامی افتادم . توی ” اسکاردو ” تلفنی با آقای آقاجانی صحبت میکردم ، وقتی حال محمد را پرسیدم ایشان با بغض گفت : هستش، و من بازبه یادخواب سامی افتادم . توی فرودگاه اسلام آباد بچه های تیم “گاشر بروم” با دسته گل به استقبالمون آمدند، وقتی از آقا اقبال احوال محمد را پرسیدم گریه اجازه پاسخ را بهش نداد و من موندو اون چاه . توی بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شفای پاکستان حسن من را با خودش به داخل بخش برد و من به کنار اون چاه رسیدم و شدم جزئی از خواب سامی، چاهی که محمد را خسته و کوفته بلعیده بود.
یادش همواره جاودان.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.