ماسیژ بربکا در سال 1988 می خواست از کی2 صعود کند اما شرایط آب و هوا با کوهنوردی لهستانی یار نبود. الک لووه و بربکا نمی خواستند دست خالی به خانه بازگردند. آنها سرپرست تیم آندره زوادا را متقاعد کردند تا به آنها اجازه دهد در نزدیکی کی2 صعودی سریع و آلپی روی برودپیک داشته باشند.
آنچه در برودپیک اتفاق افتاد، زندگی بربکا را برای همیشه رقم خواهد زد و جایگاه خود را در بین داستانهای زمستان هیمالیا به دست خواهد آورد. خبر خوب اینکه این فیلم از امروز در نتفلیکس پخش می شود که میلیون ها نفر با سرگذشت بربکا آشنا خواهند شد.
اتفاقی که حتی امروزه برای کوهنوردان آشناست. او با این باور که به قله رسیده است از کوه بالا رفت و به پایین بازگشت. اما مانند بسیاری دیگر، بربکا تنها به پیش قله صخره ای رسیده بود.
از دست دادن قله قلبش را شکست. اگرچه جراحات جسمی او به دلیل دو شبمانی در فضای آزاد التیام یافت، اما احساس شکست، سرخوردگی و خیانت به مدت 25 سال ادامه داشت. سپس در سال 2013، فرصت جدیدی برای به پایان رساندن کاری که شروع کرده بود به وجود آمد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کاپشن پر سبک نورث فیس مدل light trekker
نمره 4.00 از 5۱.۴۹۸.۰۰۰ تومان
فهرست مطالب
Toggleمبارزان یخ
«برود پیک» داستان بربکا و «صعود» زمستان 8000 متری هاست. این در مورد مبارزان یخ لهستانی است که در کوهنوردی زمستانی در ارتفاعات در دهه 1980 غالب بودند. همچنین زمانی را به تصویر می کشد که کوه ها وحشی بودند و کوهنوردان با رنج شدید و آگاهی خام از مرگ احتمالی دست و پنجه نرم می کردند. اما همچنین نگاهی تأمل برانگیز به از دست دادن و اشتیاق دارد، بحثی اخلاقی درباره دوستی و فریب و سرنوشت.
تماشای فیلم همچنین نیازمند تلاشی آگاهانه برای بازگشت به دهه 1980 است، دورانی نه چندان دور و در عین حال به ظاهر سالها از آن گذشته است. در اینجا وقایع بسیار کندتر اتفاق میافتند، کوهها در تنهایی صعود می شدند و یک سفر موازی و درونی در روح مردان رخ میداد.
پتینه مایل به آبی که این فیلم در آن مانند یک عکس قدیمی روشن شده است، این منظره دور را تداعی می کند. دیالوگ مختصر و اشارهای است و حتی یک کلمه هم زیاد نیست. معانی از طریق نگاه بیان می شوند تا کلمات یا حرکات. به اندازه کافی واقع بینانه، در یک کمپ زمستانی طوفانی، یا در قله ای که آبستن از پیشگویی و سرنوشت است.
مطابق با زمان
فضا مطابق با زمانه است: چادرها، تجهیزات، آنوراکهای قدیمی، کلاههای پشمی، و عینکهای اسکی… ما مردانی فرسوده را میبینیم که چهرههای نحیف، چشمهای فرو رفته، و ریشهای یخزده دارند. و با این حال هیچ هیستریونیک، هیچ منیت غلبه کننده، هیچ سخنرانی مصنوعی دراماتیکی در کار نیست.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.