ماموریت نجات در قله ای خطرناک. کوهنوردان بی تجربه که به آن جا تعلق نداشتند. برف در گرمای روز نرم می شود و سپس ، حادثه!
نوشته شده توسط کنستانتین مارکوویچ
کمتر از شش ماه والیا میخایلوف را می شناختم. در پایان ماه مارس او برای من نامه نوشت و پیشنهاد کرد که ما با هم کاری انجام دهیم. هنوز برنامه ای برای فصل نداشتم و موافقت کردم.در ابتدا ، ما می خواستیم ترکیبی از مسیرهای فنی در ارتفاع را صعود کنیم، سپس تصمیم گرفتیم که این مورد هیچ فایده ای وجود ندارد و اگر قرار بود به کوه های بلند برویم ، باید سعی کنیم تا آنجا که ممکن است این کار را انجام دهیم. ما قصد داشتیم به قله لنین برویم ، سپس به خان تنگری و بعد پوبدا.
تمری کردیم و آماده شدیم. والیا دو یا سه بار در روز ورزش می کرد. در پایان ماه ژوئن ، او کارش را به عنوان مربی در اردوی آموزشی یک باشگاه کوهنور دی ترک کرد و به البروس رفت و در ارتفاع 5000 متری خوابید.در 14 ژوئیه ، ما یکدیگر را در اوش قرقیزستان ملاقات کردیم. در 25 جولای ، قله لنین 7134 متر را صعود کردیم. سپس به بیشکک پرواز کردیم و استراحت کردیم. در 1 اوت ، ما با هلیکوپتربه یخچال جنوبی اینیلچک در تیانشان رسیدیم. هوا در بیس کمپ عالی بود ،ابری در آسمان نبود. ما تصمیم گرفتیم که باید بلافاصله صعود کنیم ، مخصوصاً که پس از صعود لنین به خوبی هم هوا بودیم. ناهار بخوریم و شروع کنیم…
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
هارنس سنگنوردی و کوهنوردی سبک EDGE شرکت سیموند
نمره 4.25 از 5۶.۳۹۰.۰۰۰ تومان
فهرست مطالب
Toggleصعود نسبتا سریع روی خانتنگری
این طرح جواب داد و یک روز بعد هنگام ناهار ما در بالای خان تنگری بودیم!در 4 آگوست به بیس کمپ فرودآمدیم. احساس خوبی داشتم ، ولیا خسته بود. ما تصمیم گرفتیم چند روز قبل از تلاش برای پوبدا استراحت کنیم. و ناگهان من دوست قدیمی خود، ساشا ایوانف را دیدم. او اهل سن پترزبورگ است و ما اغلب در مکان های مختلف یکدیگر را می دیدیم، در کوهستان یا در مسابقات کوهنوردی.او به من گفت که مشکلاتی وجود دارد.
گروه دیگری از کوهنوردان روسی درپوبدا ارتباط خود را از دست داده اند. این افراد به سر پرستی ایگور ویسکوف بچه های باتجربه ای هستند. به احتمال زیاد ، آنها فقط واکی تاکی خود را از دست داده اند. معلوم شد که اینطور است، اما ما آن زمان این را نمی دانستیم. در مسیر صعود آن ها دیواره ای بزرگ و خطرناک وجودداشت، بنابراین ممکن بود هر اتفاقی بیفتد. حداقل لازم بود که به آنجا برویم و وضعیت را ارزیابی کنیم
امداد و نجات
اما گروهی کوهنورد کم تجربه از سن پترزبورگ به سرپرستی الکساندرا (ساشا) مروشکینا در مسیر آبالاکوف دچار مشکل شده بودند. آنها سقوط کردند و در حال لیز خوردن به پایین شیب بودند که شکافی به طرز معجزه آسایی جلوی آنها را گرفت. آنها از جراحات بسیار جدی صحبت کردند و در حالی که می توانستند به تنهایی راه بروند، از دوستان ما درخواست کمک کردند. سه دوست روسی ما در همان مسیر ، از جمله نیکولای توتمیانین و الکساندر دوشیکو موفق شدند آنها را از این شکاف بیرون بکشند و به آرامی آنها را پایین بیاورند.
من و والیا معتقد بودیم که کوهنوردان مجروح هنوز به کمک نیاز دارند. سه دوست ما برای کمک به آنها کافی نبودند. بنابراین هفت نفر از ما بالا رفتیم: ساشا ایوانف ، آرتور متینین ، ویتیا تریکوزوف ، نستیا پترووا ، نادیا موژیکینا ، والیا میخایلوف و من.
حتی این ممکن است کافی نباشد، اما ما می خواهیم به هر طریقی که می توانیم کمک کنیم. ما برنامه های خود را کنار گذاشتیم و در 7آگوست، صبح زود کمپ را ترک کردیم. ما حدود 400 متر طناب را با خود برده بودیم تا بخش های دشوار را تعمیر کنیم ، سرعت فرود حادثه دیدگان را افزایش دهیم و به انتقال غذا و دارو کمک کنیم.
در راه ، ما با گروه ایگور ویسکوف ملاقات کردیم. همانطور که شک کرده بودیم ، آنها رادیو خود را از دست داده بودند. بهمن پودری در شب به آنها برخورد کرده بود ، چادر آنها را کوبیده و گرد و غبار برف آن را پوشانده بود ، اما آنها خوب بودند. آنها به پایین برگشتند. حداقل یک نگرانی کمتر برای ما.عصر به بالای 5200 متر رسیدیم و برای شب در آنجا چادر زدیم.
باشگاه ورزشی موج
برنامه
برنامه ما به شرح زیر بود: در ساعت 5 صبح والیا میخایلوف ، تریکووزوف و من برای دیدن کوهنوردان مجروح بالا رفتیم. دارو و 150 متر طناب بردیم. ما در نظر داشتیم به آنها دارو بدهیم تا بیماری ارتفاع را کنترل کرده و کمک کنیم کوله پشتی های سنگین آنها را حمل کنیم.در همین حین ، ایوانوف و ماتینین به پایین رفتند تا قسمت های شیب دار را با طنابی که داشتند تعمیر کنند. در جایی که طناب کافی وجود نداشت ، آنها کارگاه فرود آماده کردند. نستیا پترووا و نادیا موژیکینا در کمپ منتظر ماندند.
صبح ، طبق برنامه حرکت کردیم و در امتداد یک میدان برفی و روی یال راه افتادیم. ابتدای مسیرملایم بود، سپس یک قسمت شیب دار وجود داشت. در قسمت بالای این بخش ، یک کیسه برف دفن کردیم ، یک کارگاه فرود درست کردیم و 100 متر طناب گذاشتیم.سپس نقاب آغاز شد. طول آن 100 متر بود و به دیواره ای سنگی ختم می شد که در زیر آن کوهنوردان مجروح را ملاقات می کردیم. ارتفاع در حال حاضر حدود 5650 متر بود. نقابها شیب دار بودند اما قابل اعتماد به نظر می رسید. شیب مسیر نسبتاً ملایم و در برخی نقاط تقریباً افقی بود.
ما مسیری را طی کردیم که سه گروه قبل از ما از آنجا عبور کرده بودند. ساشا دوشیکو از طریق بی سیم خواست طنابی روی دیواره فیکس شود. من واقعاً این درخواست را نفهمیدم ، زیرا آنها فقط نیاز به ایجاد کارگاه و پایین آمدن داشتند و ما نیاز به صعود داشتیم.والیا میخایلوف بالا رفت و با بیل خود کارگاه راپل را بیرون کشید و شروع به فرود کرد. یکی از کوهنوردان ، ناتاشا بیلیانکینا ، به کارگاه متصل شد. وقتی کارگاه شکست ، والیا به وسط دیوار رسید. به طور غریزی ، آنها در دو طرف خط الراس می لغزند. والیا به سمت ما خزید ، ناتاشا منتظر ماند تا نیکولای توتمیانین یک کارگاه امن ایجاد کند. سپس او نیز نزد ما آمد. بدیهی است که وضعیت کارگاه بد بود ، بنابراین از بین رفت. وضعیت خوبی نبود ، اما هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نداد.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کیسه خواب کلمبیا 800 مدل MUMMY
نمره 4.17 از 5۳.۹۹۶.۰۰۰ تومان
مطمئناً یک مبتدی در پوبدا نخواهد بود؟
بلیانکینا و توتمیانین فرود آمدند و به دنبال آن ها مجروحان فرود آمدند. ابتدا ایلیا سولوویف، عجیب به نظر می رسید ، انگار برای او اولین بار بود. اما این قله پوبدا بود. مطمئناً ممکن نبود که یک مبتدی اینجا باشد.من ناراحتی او را ناشی از آسیب ، شوک و خستگی می دانم. سپس ساشا موروشکینا ، و یک نفر دیگر. زیر این دیوار یک سکوی راحت وجود داشت. حتی به نظر می رسید که کسی می تواند شب را در آنجا بگذراند.والیا کوله پشتی موروشکینا را از او گرفت و کمی پایین تر با اسویاتوسلاو کورنف ، به کارگاهی که برای فرود زده بودیم، پایین رفت.دیگر هرگز والیا را ندیدم.
نقاب در گرمای روز فرو ریخت
کمی بالاتر منتظر یکی از کوهنوردان بودم که بدلیل ارتفاع زدگی به تزریق نیاز داشت. بقیه به هر حال از تزریق امتناع کردند. به طور کلی آنها بسیار بهتر از تصور ما بودند.شخصی گفت که نقاب فرو ریخت. در ابتدا ، من اهمیت زیادی به این موضوع نمی دادم. سپس متوجه شدم که یک بلوک عظیم دور افتاده است. اسویاتوسلاو کورنف در کارگاه فرود نشست. در ابتدا گیج شدم ، فکر کردم والیا در حال فرود است و طناب را مرتب می کند.اما وقتی به این کارگاه نزدیک شدم ، دیدم که طناب روی کوله پشتی است. والیا رفته بود. به جایی رفتم که نقاب شکسته شد و به پایین نگاه کردم. حجم زیادی از یخ و برف به داخل دهلیز فرو ریخته بود و 800 متر پایین رفت. هیچ کس نمی توانست از آن سقوط جان سالم به در ببرد.
یک حادثه عجیب دیگر
ما به فرود ادامه دادیم ، اما شک من به کوهنوردان پشتیبان ما بیشتر شد. در طول فرودماتینین و تریکوزوف ابتدای طناب کار کردند و من و ایوانف قسمت عقب را بستیم.
در یک مرحله ، ما مجبور شدیم طناب را از پایین رد کنیم. این مانور ایلیا سولوویف را ملزم کرد تا دوباره گره خود را ببندد. من انتهای طناب را از او گذراندم و … معلوم شد که او نمی داند چگونه یک گره شکل 8 را ببندد. در پوبدا در مسیری بسیار پیچیده!از آن لحظه ، من نمی توانم فکر کنم که صعود آنها نوعی کلاهبرداری احمقانه است و این شکست دور از تصادف است. شکست سولوویف حتی بیشتر از شکستن نقاب مرا شوکه کرد.با این حال ، ما به سرعت قربانیان را 800 متر دیگر پایین آوردیم ، به لطف ثابت گذاری خوب ایوانوف و ماتینین تا عصرهمه روی یخچال طبیعی بودند.
آیا طناب می توانست او را نجات دهد؟
در زمان سقوط والیا در طناب نبود. در طول 10 روز گذشته بارها در اینباره فکر کردم. احتمالا اگر او در طناب بود سایر نفرات را نیز با خود به پایین می کشید. به نظر من دلیل اصلی اتفاق ایستادن طولانی مدت روی نقاب به خصوص در زمان گرمای هوا بود. ما 3:30 ساعت آنجا بودیم.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
ست ظروف کمپینگ DS-200 هشت پارچه
نمره 4.00 از 5۶۹۱.۵۰۰ تومان
در روز حادثه گروهی از کوهنوردان روس اقدام به جستجوی والیا کردند. در 10 آگوست پروازی به جهت بررسی منطقه انجام گرفت. اما چیز بیشتری یافت نشد. تمام روز حادثه، ساشا در حال غر زدن بود که چرا کوله اش را که بر دوش والیا بود از دست داده است.
در اینجا می خواهم بگویم که ساشای عزیز والیا 43 سال سن همسر و دو فرزند و والدینی مسن داشت. او کوله پشتی شما را گرفت تا به شما کمک کند. اگر شما حد خود را می دانستید شاید والیا در بین ما بود.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.