اولغ موزتاغ: حماسه ۱۹۸۵ در قلب کوههای فراموششده
وقتی نام هیمالیا یا قراقروم به میان میآید، همه ما به قلههای پرهیاهویی مثل اورست، کی۲ یا آناپورنا فکر میکنیم. اما در دل فلات مرتفع و خشک تبت، جایی میان کوههای ناشناخته و سرزمینهایی که کمتر انسانی قدم در آن گذاشته، کوهی قرار دارد که سالها تنها در افسانهها و گمانهزنیهای جغرافیدانان زنده بود: اولغ موزتاغ (Ulugh Muztagh).
این کوه ۶۹۷۳ متری که در زبان ترکی محلی به معنای «کوه بزرگ یخی» است، برای نزدیک به یک قرن همچون معمایی در نقشهها باقی مانده بود. کوهی که نه تنها ارتفاعش ناشناخته بود، بلکه حتی دسترسی به آن هم مثل عبور از مرزهای یک سرزمین افسانهای به نظر میرسید.
اما در پاییز ۱۹۸۵، تیمی متشکل از کوهنوردان آمریکایی و چینی توانستند برای نخستین بار این کوه را صعود کنند. داستان صعود آنها، تنها یک روایت ورزشی نیست؛ بلکه روایتی است از رویاهای محققنشده، از دیپلماسی در روزهای جنگ سرد، از ماجراجویانی که در دهه هفتم زندگی هنوز به دنبال قلههای ناشناخته میدویدند و از همدلی انسانها در سختترین شرایط.
فهرست مطالب
Toggleجرقه یک رویا در دل طوفان
سال ۱۹۶۶، در جایی بهظاهر بیربط به تبت، دو کوهنورد افسانهای در آلاسکا گرفتار طوفان بودند. رابرت هَسکِل بیتس (Robert H. Bates)، همان مردی که پیشتر روی کی۲ ماجراهای بزرگی را پشت سر گذاشته بود، به همراه اریک شیپتون (Eric Shipton)، کاشف و کوهنورد انگلیسی، در چادری کوچک روی کوه راسل (Mount Russell) گیر افتاده بودند.
دستهبندیهای محبوب موجکوه
برای گذراندن وقت، بیتس از شیپتون پرسید:
– «اگر میتوانستی دوباره شروع کنی، چه کاری را متفاوت انجام میدادی؟»
شیپتون، کسی که سالها عمرش را روی دیوارههای اورست گذاشته بود، مکثی کرد و گفت:
– «دیگر شش سال وقتم را روی اورست نمیگذاشتم. یک کوه دیگر بود که همیشه در ذهنم بود… اولغ موزتاغ. هیچکس نمیدانست چقدر بلند است، فقط میدانستیم در قرن نوزدهم یک انگلیسی از کنارش گذشته.»
او ادامه داد:
– «این کوه از قطب جنوب هم دستنیافتنیتر است. هیچ انسانی در اطرافش زندگی نمیکند. من و بیل تیلمن بارها آرزو داشتیم سراغش برویم، اما سیاست و سختی راه مانع شد.»
همانجا، در میان صدای بادهای آلاسکا، بذر یک رویا در ذهن بیتس کاشته شد.
👤 مقاله مرتبط
اگر از ماجراهای اولغ موزتاغ لذت بردی، زندگی و ماجراجوییهای اریک شیپتون رو هم از دست نده.
میراث ماجراجویان قرن نوزدهم
اولین بار که نام اولغ موزتاغ وارد ادبیات جغرافیایی شد، به سفرهای جرج لیتلدیل (George Littledale) و همسرش ترزا در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۵ بازمیگردد. این زوج بریتانیایی از ماجراجویان افسانهای عصر ویکتوریایی بودند؛ مردمی که برای نخستین بار نقشههای بخشهای ناشناخته آسیا را ترسیم میکردند.
آنها در سفر سومشان به تبت، وقتی در سال ۱۸۹۵ از کنار این قله عبور کردند، با حیرت به کوهی یخپوش و عظیم نگاه کردند. جرج در یادداشتهایش تخمین زد که ارتفاع آن باید چیزی در حدود ۷۷۲۳ متر باشد! تخمینی که هیچگاه تأیید نشد، اما کافی بود تا برای دههها، اولغ موزتاغ همچون «کوهی افسانهای» در ذهن کوهنوردان باقی بماند.
از نگاه آنها، این کوه میتوانست بزرگترین راز آسیای مرکزی باشد؛ قلهای که نه تنها از دید دانشمندان پنهان مانده، بلکه دسترسی به آن هم مستلزم عبور از بیابانهای خشک، دریاچههای یخزده و رشتهکوههای بیانتها بود.
زمینشناسی مرموز
اولغ موزتاغ تنها از نظر جغرافیایی خاص نیست، بلکه زمینشناسان نیز آن را «بیگانه» توصیف کردهاند. این کوه حاصل برخورد قدیمی صفحات قارهای است که رشتهکوههای هیمالیا و کونلون را پدید آوردند. اما پایهی آن برخلاف دیگر کوهها از ماگمای سختشده تشکیل شده؛ گویی در دل بیابان یک دژ سنگی بنا شده باشد.
برای سالها، این ویژگی باعث شد دانشمندان گمان کنند شاید با یک آتشفشان خاموش طرف باشند. تنها در جریان صعود ۱۹۸۵ بود که مشخص شد کوه فعال نیست، اما استخوانبندیاش همچون برج آهنین در برابر فرسایش طبیعی ایستادگی کرده است.
از رویا تا عمل؛ دههها تلاش برای مجوز
بعد از آن گفتوگوی آلاسکا، بیتس و نیک کلینچ (Nick Clinch) ــ کسی که در سال ۱۹۵۸ نخستین صعود به «گاشربروم I» یا همان Hidden Peak را رهبری کرده بود ــ تصمیم گرفتند رویا را عملی کنند.
اما مانع اصلی، نه یخچالهای پنهان و نه سرمای کشنده، بلکه دیوار سیاست بود. منطقه اولغ موزتاغ در غرب چین، بخشی از استان سینکیانگ، از دهه ۱۹۵۰ به روی خارجیها بسته شده بود. بیتس و کلینچ بارها نامه نوشتند، درخواست دادند، حتی ایده یک برنامه مشترک با پاکستان را مطرح کردند. هیچکدام جواب نداد.
در سال ۱۹۷۹، بیتس شخصاً به پکن رفت. پاسخی که گرفت، ناامیدکننده بود: «این منطقه هنوز برای خارجیها بسته است.»
اما او و کلینچ دست برنداشتند. بارها و بارها تلاش کردند، تا اینکه در ژانویه ۱۹۸۵ خبر رسید گروهی توانستهاند مجوز بگیرند. کلینچ همان روز بلیت گرفت و به چین پرواز کرد. بعد از چندین دیدار رسمی و سفرهای پیاپی، سرانجام در ۳۰ مه ۱۹۸۵ چراغ سبز نشان داده شد: نخستین اکسپدیشن مشترک آمریکا-چین به اولغ موزتاغ.
به تجهیزات درست برای قلهنوردی فکر کردی؟
از کرامپون و کلنگ یخ تا پوشاک فنی—در فروشگاه موجکوه همه را با ضمانت اصالت و مشاوره تخصصی پیدا میکنی.
«یک تیم کهنسال، اما لعنتی خیلی خوبه!»
وقتی کلینچ تیم آمریکایی را جمع کرد، با خنده گفت:
– «یک تیم کهنسال داریم، اما لعنتی خیلی خوبه!»
ترکیب واقعاً چشمگیر بود:
- رابرت ه. بیتس (۷۴ ساله): مسئول نقشهبرداری و اندازهگیری ارتفاع.
- نیک کلینچ: رهبر سازمانی تیم.
- پیت شوئنینگ: اسطورهای که در سال ۱۹۵۳ جان شش کوهنورد را روی کی۲ نجات داد. مسئول تجهیزات.
- تام هورنباین: دکتر و رهبر فنی صعود، معروف به صعود مسیر غربی اورست در ۱۹۶۳.
- جف فوت و دنیس هنک: باربرهای قوی و آماده برای تیم حمله.
- پیتر مولنار و کلارک برچفیل: زمینشناسانی که برای مطالعه علمی همراه شدند.
در سوی دیگر، چین ۱۶ کوهنورد و ۲۷ نیروی پشتیبانی به میدان فرستاد. رهبران لجستیک «وانگ ژنگ هوا» و «لو مینگ» بودند، و کوهنوردانی همچون هو فنگ لینگ و ژانگ بائوهاوا در ترکیب دیده میشدند.
⛰ اثری از شجاعت تاریخی!
ماجرای نجات شش کوهنورد در ارتفاعات کی₂ با یک کلنگ پر از شجاعت رو اینجا بخون .
این نخستین بار در سه دهه بود که خارجیها اجازه ورود به جنوب سینکیانگ را پیدا میکردند؛ اتفاقی که به خودی خود تاریخی محسوب میشد.
سفر به سوی کوه فراموششده
سفر ۱۰ روزه در دل بیابان
۱۱ سپتامبر ۱۹۸۵، هشت کوهنورد آمریکایی با ۸۷ بسته تجهیزات از سانفرانسیسکو به پکن پرواز کردند. داخل بارشان همهچیز پیدا میشد: از ابزارهای نقشهبرداری پیشرفته مثل «ماهوارهسنج داپلر»، «Uniranger» و «تئودولیت Kern T-2» گرفته تا طنابها، چادرها و حتی دوربینهای فیلمبرداری.
اما رسیدن به مقصد مثل رفتن به یک شهر کوهستانی نبود. ۱۱۰۰ کیلومتر سفر زمینی در انتظارشان بود؛ سفری که ده روز طول کشید.
هفت کامیون ارتشی، سه لندرور و دو جیپ از بیابانها و کوهها گذشتند. در مسیر از کورلا (شهری با ۱۲۰ هزار نفر جمعیت) گذشتند؛ جایی که کارخانهها و بیمارستانهای مدرنش مثل یک جزیره تمدن در دل برهوت بود. سپس از رو-جِنگ گذشتند، همان شهری که قرنها قبل مارکوپولو هم از آن عبور کرده بود.
آنها از رشتهکوه آلتین تاگ گذشتند، از معدنهای آزبست رد شدند و به نزدیکی دریاچه یخزده آچیکول رسیدند؛ جایی که یاکها، آهوها، خرسها و حتی گرگها آزادانه میگشتند.
هر کیلومتر از این مسیر مثل بازگشت به دوران ماقبل تاریخ بود.
برپایی بیسکمپ
۲ اکتبر، بعد از ده روز حرکت، بالاخره تیم به پای کوه رسید. در ارتفاع ۵۳۰۰ متری روی یال شرقی، بیسکمپ ساخته شد. اما درست از همان روز اول، یک مشکل بزرگ پیش آمد: آنتن ماهوارهسنج داپلر گم شده بود!
این دستگاه قلب پروژه نقشهبرداری بیتس بود. بدون آن، هیچ اندازهگیری دقیقی از ارتفاع ممکن نبود. چینیها که اهمیت موضوع را فهمیده بودند، یک تیم جیپسوار از انجمن کوهنوردی چین را فرستادند تا آنتن جایگزین را با سرعت به بیسکمپ برسانند.
در همان روزها، بارش برف و بادهای یخزده نشان دادند که صعود این کوه فقط یک ماجراجویی علمی نیست؛ بلکه مبارزهای با طبیعت وحشی و خشن است.
تقسیم کار میان آمریکا و چین
برنامه اولیه این بود که چند روزی در بیسکمپ تمرین و همهوایی کنند. اما «وانگ ژنگهوا»، رهبر چینیها، عجله داشت. او مسیر را همانند تلاش ناموفق سال ۱۹۸۴ انتخاب کرد و تیمها زود دست به کار شدند.
- کمپ ۱ در لبه یخچال ساخته شد.
- سپس بارها و تجهیزات تا کمپ ۲ در حدود ۱۰ کیلومتر بالاتر روی یخچال حمل شد.
بیتس که در ۷۴ سالگی دیگر توان باربری نداشت، در بیسکمپ ماند تا کار نقشهبرداری را هدایت کند. زمینشناسان (مولنار و برچفیل) به همراه فوت، هنک و هورنباین بارها را بالا کشیدند.
در همین حال، شوئنینگ و کلینچ بیمار شدند و پیشروی کند شد. اما هورنباین با دقت نقشه مسیرها و محل انبار آذوقه را برنامهریزی کرد تا تیم جلوتر از مشکلات احتمالی باشد.
نقشهبرداری در باد و برف
اندازهگیری ارتفاع، بخشی حیاتی از این سفر بود. تیم باید یک خط مبنای ۱۰٬۴۶۰ متری را در بیابان مشخص میکرد تا بتوانند با دستگاه ماهوارهای، ارتفاع واقعی قله را بسنجند.
باد شدید و سرمای استخوانسوز کار را سخت میکرد، اما بیتس و تیمش کوتاه نیامدند. ماهوارهسنج سیگنالها را ثبت کرد و پس از محاسبات دقیق، پیتر مولنار ارتفاع قله را ۶۹۸۷ متر ± ۱۰ متر اعلام کرد.
این عدد هرچند کمتر از حدس لیتلدیل (۷۷۲۳ متر) بود، اما همچنان نشان میداد اولغ موزتاغ یکی از بلندترین و دورافتادهترین کوههای جهان است.
آغاز صعود واقعی
اکنون که اندازهگیری به پایان رسیده بود، نوبت صعود فرا رسیده بود. اما کوه، چهره واقعیاش را نشان داد.
یخچالها پر از شکافهای پنهان بودند، برف شُل هر لحظه خطر بهمن داشت و دیوارههای یخی عمودی مثل حصارهای غیرقابل عبور بودند.
در میانه اکتبر، طوفانهای سنگین آغاز شدند. کمپ ۲ زیر برف دفن شد و خطر بهمن همه را تهدید میکرد.
۱۳ اکتبر، تیم شوئنینگ و هورنباین برای ساخت کمپ ۳ یخپیچ نصب کردند، اما باد و برف آنها را عقب راند.
کلینچ که سرماخورده بود، مجبور شد به بیسکمپ برگردد. فوت و هنک نیز به دلیل سوءتفاهمی در مورد رهبری تیم چینی، از ادامه حمله بازگشتند.
اما هورنباین و شوئنینگ همچنان بارها را تا ارتفاع ۶۲۰۰ متر بالا بردند و آنجا ذخیره کردند. امید به قله هنوز زنده بود.
🛌 راحت بخواب، قویتر صعود کن
انتخاب یک کیسه خواب مناسب میتونه تفاوت بین یک شب سرد و یک استراحت پرانرژی باشه. در فروشگاه موجکوه انواع کیسه خوابهای حرفهای برای کوهنوردی، کمپینگ و سفر در دسترسه.
مشاهده کیسه خوابهالحظه تصمیم
۲۰ اکتبر، هوای خوب برگشت. پنج کوهنورد چینی به کمپ ۴ نزدیک قله رسیدند. آمریکاییها به دلیل خستگی و بیماری عقبتر بودند.
۲۱ اکتبر، درست هنگام غروب، هو فنگ لینگ، ژانگ بائوهاوا، اردکسی، ماموتی و وو چیانگشینگ بر فراز اولغ موزتاغ ایستادند. ساعت ۷:۲۸ شب بود. اولین پرچمها روی قلهای که یک قرن در هاله ابهام مانده بود، برافراشته شد.
اما شادی دیری نپایید…
تراژدی در راه بازگشت
صعودی در تاریکی
وقتی پنج کوهنورد چینی غروب ۲۱ اکتبر ۱۹۸۵ روی قله ایستادند، آسمان کاملاً تاریک شده بود. آنها پس از یک روز طولانی و طاقتفرسا موفق شدند به رویای دیرینه دست یابند، اما تاریکی و بادهای یخی بازگشت را به کابوسی واقعی تبدیل کرد.
مسیر فرود آنها با برف نرم و شکافهای پنهان پوشیده شده بود. در یکی از شیبها، هو فنگ لینگ و یکی دیگر از همنوردانش سر خوردند و بیش از ۵۰۰ متر سقوط کردند.
فداکاری آمریکاییها
صبح روز بعد، تیم آمریکایی از کمپ ۲ با دوربین صحنهای تکاندهنده دیدند: یکی از کوهنوردان روی برف بیحرکت افتاده بود و دیگری با زحمت تلاش میکرد کمک برساند.
شاونینگ، هورنباین و برچفیل بلافاصله تصمیم گرفتند برنامه صعود خودشان را کنار بگذارند و به عملیات نجات بپیوندند. در همان حال، کلینچ که از کمپ ۲ به پایین برمیگشت، به گروه کمک کرد.
وقتی به مصدومان رسیدند، دیدند هو فنگ لینگ دچار یخزدگی شدید در پاها و کوفتگیهای سنگین شده است. همنورد دیگرش هم مجروح بود. آمریکاییها از جان و دل مداوا را آغاز کردند.
در کمپ ۲، هورنباین و هنک نقش پزشک و پرستار را بر عهده گرفتند. آنها با پتو و دارو تلاش کردند از گسترش یخزدگی جلوگیری کنند. در همین لحظه، مترجم تیم چینی، «گوئو»، با چشمانی پر از اشک گفت:
– «آمریکاییها مهربانترین مردم دنیا هستند.»
این جمله شاید ساده به نظر برسد، اما در فضای جنگ سرد دهه ۸۰، معنایی عمیقتر از یک تشکر ساده داشت.
پایان ماجرا
دیگر فرصتی برای صعود دوباره باقی نمانده بود. کوه پیروز شده بود. ۲۳ اکتبر، همه اعضا تصمیم گرفتند عقبنشینی کنند. اما بازگشت هم به همان اندازه دشوار بود.
حمل مصدومان روی برانکاردهای ابتدایی در مسیر پر از برف و یخ، ساعتها زمان میبرد. هر قدم به سختی برداشته میشد. تنها در ۲۴ اکتبر، تیم توانست دوباره به بیسکمپ برسد.
آنجا، با بدنی خسته و آذوقهای که رو به پایان بود، بارها را جمع کردند و سفر بازگشت آغاز شد. سرمای استخوانسوز و گرسنگی، آخرین امتحان طبیعت بود.
اما همینکه به شهر رو-جِنگ رسیدند، همهچیز تغییر کرد. مردمان محلی با رقص و موسیقی از آنها استقبال کردند. در کورلا هزاران نفر به خیابانها آمدند، با آتشبازی و گل و شیرینی. در اورومچی، یک جشن رسمی در «سالن بزرگ خلق» برپا شد؛ جایی که مهمترین نماد دوستی چین و آمریکا روی میز قرار گرفت: گوسفند بریان کامل.
میراث اولغ موزتاغ
صعود ۱۹۸۵ هرچند قله را به دست آورد، اما معنای واقعیاش فراتر از یک پیروزی ورزشی بود:
- این نخستین بار در سه دهه بود که خارجیها اجازه ورود به جنوب سینکیانگ را یافتند.
- نخستین همکاری جدی کوهنوردان آمریکایی و چینی در تاریخ رقم خورد.
- و مهمتر از همه، نشان داد که در اوج رقابتهای سیاسی، میتوان با همکاری و فداکاری، انسانیترین ارزشها را زنده نگه داشت.
برای رابرت بیتس و نیک کلینچ، این صعود هدیهای بود به روح اریک شیپتون؛ همان مردی که سالها پیش در چادر طوفانزده آلاسکا گفته بود:
– «اگر دوباره شروع میکردم، به سراغ اولغ موزتاغ میرفتم.»
ادامه داستان؛ قلهای همچنان ناشناخته
پس از ۱۹۸۵، تنها چند تیم معدود سراغ این کوه رفتند. یکی از مهمترینشان، تیم فنلاندی در سال ۲۰۰۳ بود که توانست برای نخستین بار قله فرعی اولغ موزتاغ II (۶۹۲۵ متر) را صعود کند.
امروز، اولغ موزتاغ همچنان یکی از دورافتادهترین و کمتر صعودشدهترین قلههای جهان باقی مانده است. نه چون سختترین قله است، بلکه چون راه رسیدن به آن بیشتر شبیه عبور از یک جهان فراموششده است.
جمعبندی: کوهی برای رویاپردازان
اولغ موزتاغ، با برفهای خاموش و یخچالهای پنهانش، به ما یادآوری میکند که هنوز گوشههایی از زمین وجود دارد که رازآلود باقی ماندهاند.
صعود ۱۹۸۵، ترکیبی بود از علم، ماجراجویی، سیاست و فداکاری. قلهای که شاید هرگز شهرت اورست یا کی۲ را به دست نیاورد، اما در تاریخ کوهنوردی جایگاهی ویژه دارد: نمادی از همدلی انسانها، حتی در سختترین شرایط.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 8
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.