کوه هاراموش برای اولین بار در سال 1947 توسط یک اکسپدیشن سوئیسی مورد توجه قرار گرفت و در سال 1955 یک تیم آلمانی مسیر شمال شرقی آنرا را بررسی کردند. اما رشته کوه فرعی راکاپوشی-هاراموش، که در قراقروم پنهان شده است، با چندین قله اصلی بدون صعود ناشناخته باقی ماند. باشگاه کوهنوردی دانشگاه آکسفورد برای تغییر این موضوع تصمیم گرفت تا در سال 1957 به هاراموش اول صعود کند.
فهرست مطالب
Toggleتیم
این تیم متشکل از پنج کوهنورد بود. تونی استریتر رهبر اکسپدیشن و مسنترین عضو تیم در 31 سالگی بود. استریتر که یک سرباز حرفهای از آکادمی نظامی سلطنتی بود و قبلاً رزومه طولانی کوهنوردی داشت. او یکی از اعضای اکسپدیشن آمریکایی K2 در سال 1953 بود، بخشی از تیمی که اولین صعود کانچن جونگا را در سال 1955 به پایان رساند، و اولین فردی بود که در بین سایر دستاوردهایش از دو قله بالاتر از 7600 متر صعود کرده بود.
بقیه اعضای تیم همگی 20 ساله بودند. برنارد جیلوت رئیس باشگاه کوهنوردی دانشگاه آکسفورد بود و نیروی محرکه این سفر به شمار می رفت. جان امری همنورد جیلوت و دانشجوی پزشکی بود. رائی کولبرت دانشجوی جنگلداری با بورسیه تحصیلی از نیوزلند بود و اسکات همیلتون یک صخرهنورد با بورسیه تحصیلی از ایالات متحده بود.
ورود به پاکستان
در پایان ماه جولای، گروه به گیلگیت رسید. در اینجا با باربران هونزایی خود ملاقات کرده و به سمت هاراموش حرکت کردند. برای مدتی این تیم سعی کرد تا از شمال و سپس غرب به کوه دسترسی پیدا کنند، اما در نهایت متوجه شدند که این مسیرها غیرممکن است.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کفش اسیکس سوپربلست ASICS Superblast
نمره 4.75 از 5۳.۱۲۹.۰۰۰ تومان
آنها به دره کوتوال حرکت کردند و خط الراس طولانی را در شمال شرقی دیدند که به بالای کوه منتهی می شد. برای رسیدن به قله، این مسیر ابتدا از هاراموش II گذشت، سپس حدود 600 متر به داخل شیارهایی که هاراموش II و هاراموش I را از هم جدا میکرد، فرود می آمد. اما گروه نتوانست فاصله را از پایین به خوبی ببیند. بخش از هاراموش دوم تا هاراموش اول طولانی، خسته کننده، پر از شکاف ها و دارای یک یخچال طبیعی خطرناک بود.
آنها به دلیل بدی آب و هوا مسیر را با سختی شروع کردند. برف ادامه داشت و دامنه ها پر شده بود. شش باربر هونزا به حمل غذا و وسایل به اردوگاه کمک کردند. سه باربر جوان در کنار سه باربر مسن تر، سر و صدای بهمن های اطراف آنها را محتاط کرده بود.
پیشرفت آهسته به سمت کمپ 4
دسترسی به کمپ 1 و کمپ 2 دشوار بود. رادیو پاکستان پیش بینی آب و هوای روز بعد را برای تیم ارائه می کرد، اما نمی توانست خبر خوبی ارائه دهد. کوهنوردان یک ماه و نیم بود که در کوه بودند و زمان کمی برای آنها باقی مانده بود.
همیلتون در کمپ 3 ماند و باربرها به کمپهای پایین رفتند. امری و کولبرت به کمپ 4 زیر هاراموش دوم، 300 متر زیر تاج خط الراس شمال شرقی رسیدند. جیلوت و استریتر کمی جلوتر رفتند اما سپس به کمپ 4 بازگشتند.
در 15 سپتامبر، استریتر، امری، جیلوت و کولبرت همگی در کمپ 4 بودند. آنها با هوای خوب از خواب بیدار شدند و در ساعت 11 صبح شروع به صعود کردند. استریتر اولین کسی بود که به تاج رسید. در بالا، او از زیبایی چشم انداز و وسعت ترسناکی که آنها را از قله های هرموش جدا می کرد، مبهوت بود.
همانطور که رالف بارکر در کتاب خود به نام آخرین کوه آبی توضیح می دهد: “چهار مرد با طلسم خیره شدند و هیچ یک از آنها برای مدت طولانی صحبت نکردند.”
باشگاه ورزشی موج
چند قدمی پایین آمدند و درست قبل از سرگیجه گرفتن در شیب، در مکانی امن قرار گرفتند. این آخرین روز آنها بود و می خواستند از آن نهایت استفاده را ببرند. اگرچه آنها می دانستند که نه فرصتی برای تکمیل مسیر دارند و نه برای رسیدن به قله هاراموش، اما بسیار خوشحال بودند که هدف اصلی خود را که کاوش در کوه بود برآورده کرده بودند.
تنها قدری بالاتر
جیلوت قبل از فرود میخواست کمی بالاتر و به سمت قلهای برود تا محیط اطراف و دره زیر آنها را بهتر ببیند. او از امری خواست که با او بیاید.
استریتر و کولبرت روی تاج ماندند و عکس گرفتند. ناگهان انفجار مهیبی رخ داد. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. برف زیر پای جیلوت و امری شروع به حرکت کرد و دو کوهنورد مانند عروسک ها از شیب به پایین سر خوردند. آنها به عمق 300 متری حوضچه برفی سقوط کردند.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کفش هوکا آناکاپا Hoka M Anacapa Low GTX
نمره 3.33 از 5۲.۹۷۳.۰۰۰ تومان
وقتی استریتر به پرتگاه نگاه کرد، از بدترین اتفاق می ترسید. با این حال، جیلوت و امری زنده بودند و توانستند خود را از بقایای بهمن بیرون بیاورند. اما آنها به دام افتاده بودند و اطراف آنان را دیوارهایی از یخ و برف احاطه کرده بود. در طول سقوط هر دو تبرهای یخی خود را از دست داده بودند. جیلوت یک دستکش را از دست داد، امری هر دو دستکش را از دست داده بود و همچنین دچار دررفتگی مفصل ران شده بود.
استریتر و کولبرت کوله پشتی با لباس گرم را به سمت آنها پرتاب کردند، اما کوله پشتی در شکاف دیگری افتاد. جیلوت و امری سعی کردند از آن بالا بروند اما نتوانستند. آنها برای گذراندن یک بیواک وحشتناک در حوضچه برفی همدیگر را در بر گرفتند.
استریتر و کولبرت به این نتیجه رسیدند که تنها گزینه آنها این است که سعی کنند به کوه نوردان آسیب دیده پایین بروند. فرود بسیار خطرناک بود. مسیر عملاً عمودی بود اما آنها توانستند به آرامی پایین بروند. در یک منطقه بسیار خطرناک، شیب محدب شد و برای ادامه باید تراورس انجام می دادند.
از بد به بدتر
وضعیت فقط بدتر شد. کولبرت یکی از کرامپون های خود را از دست داد. این دو امدادگر ناگهان در شرایط بسیار سختی قرار گرفتند.
سرانجام، در اواخر بعد از ظهر، این دو مرد به جیلوت و امری رسیدند. اما در این روند، استریتر تبر یخی خود را از دست داد. این دیدار احساسی بود اما آنها هنوز از گرفتاری بیرون نیامده بودند.
پیشنهاد ویژه موج کوه برای امروز!
-
کوله 18 لیتری مرل MERRELL کوهنوردی، شهری، دوچرخه
نمره 4.50 از 5۱.۰۸۵.۰۰۰ تومان
چهار نفر با طناب به هم متصل شدند و شروع به بالا رفتن از حوضه برفی کردند. این تنها راه فرار آنها بود. در یک نقطه، کولبرت که فقط یک کرامپون داشت، لیز خورد و افتاد و سه نفر دیگر را با خود کشید. آنها یک بار دیگر در ته حوضه برفی بودند.
یک فرود مرگبار
در تلاش بعدی آنها، همه چیز خوب پیش می رفت. استریتر که پیشرو بود به ابتدای تراورس رسید. ناگهان جیلوت لیز خورد. یک بار دیگر چهار نفر به ته حوضه برفی افتادند. اکنون تبرهای یخ گروه تمام شده بود و شب فرا رسید.
تعدادی از نفرات درگیر سرمازدگی شده بودند. وضعیت کولبرت به خصوص بد بود، امری قبلاً دستش سرمازدگی داشت و جیلوت دچار هذیان بود. آن چهار نفر زیر آسمان یخ زده همدیگر را در آغوش گرفتند.
صبح روز بعد دوباره تلاش کردند. دو روز بود که نه چیزی نخورده بودند و نه نوشیدنی. استریتر تصمیم گرفت این بار بدون طناب بهتر است. امری که پیشرو بود، موفق شد تبر یخ استریتر را از دیوار بیرون بیاورد و به تراورس رسیدند، این بحرانی ترین بخش مسیر بود. آنها فقط باید اندکی فرود می آمدند و سپس می توانستند به سمت کمپ های پایین تر ادامه دهند.
امری و استریتر موفق شدند، اما کولبرت یک نقص بزرگ داشت و تنها با یک کرامپون صعود کرد. استریتر به سمت کولبرت برگشت تا به او در طناب زدن کمک کند. اما کولبرت لیز خورد و استریتر را با خود برد و دوباره به داخل حوضچه برف رفت.
نقش ها معکوس شدند
اکنون، امدادگران و مجروحان جای خود را عوض کرده بودند. اما امری و جیلوت بسیار بیمار، کم آب و دست های یخ زده بودند. آنها در موقعیتی برای نجات نبودند. استریتر و کولبرت از سقوط جان سالم به در برده بودند اما باز هم شب فرا رسید.
امری و جیلوت به سمت کمپ 4 حرکت کردند. آنها می دانستند که قبل از بازگشت به حوضچه برای نجات استریتر و کولبرت باید به آنجا برسند، جایی که غذا و نوشیدنی وجود دارد، . جیلوت با تلو تلو تلو خوردن جلو رفت، اما امری که دچار هذیان شده بود، به سختی تلاش کرد تا ادامه دهد.
امری سعی کرد جای پای جیلوت را دنبال کند اما به نوعی شکاف باز افتاد. او تمام شب بیهوش بود و صبح روز بعد با سحر از خواب بیدار شد. او از شکاف بیرون آمد و گام های جیلوت را دید. او فهمید که جیلوت نیز باید در شکاف افتاده باشد، اما توانسته بود از آن خارج شود. امری دوباره روی ردپاها افتاد و به سرعت پایین آمد. اما ردپاها به کمپ 4 منتهی نشد.
به سوی خلا
ردپاها ناگهان ناپدید شد. امری با وحشت متوجه شد که جیلوت تقریباً 2000 متر در فضای خالی افتاده است. او چندین بار نامش را فریاد زد، اما هیچ پاسخی دریافت نکرد. جیلوت به وضوح مرده بود.
با وجود سرمازدگی شدید، امری در نهایت خود را به کمپ 4 رساند و درون کمپ فرو افتاد. در همین حال، استریتر و کولبرت متوجه شده بودند که نمی توانند یک شب دیگر را تحمل کنند. آنها سعی کردند از حوضه برفی خارج شوند و استریتر موفق شد، اما دوباره کولبرت سقوط کرد و به لگن او آسیب بیشتری وارد کرد. کولبرت به سختی می توانست حرکت کند.
استریتر مجبور شد به تنهایی به کمپ 4 ادامه دهد، جایی که او امری را نیمه هوشیار یافت. استریتر از ناپدید شدن جیلوت مطلع شد و به لبه شیب رفت تا نام جیلوت را صدا کند. او نمی توانست باور کند که جیلوت مرده است.
هر دو می خواستند برای نجات کولبرت برگردند. اما آنها نمی توانستند از دست خود استفاده کنند، آب بدنشان کم شده بود و هر دو دچار سرمازدگی شدید شده بودند.
تصمیمات سخت
استریتر می دانست که فقط می تواند امری را نجات دهد. او به اری کمک کرد تا به کمپ 3 فرود آید، جایی که آنها با همیلتون ملاقات کردند. همیلتون ابتدا فکر می کرد که هم تیمی هایش مسیر بهتری پیدا کرده اند، اما در روز سوم نگرانی او شروع به افزایش کرد. او نمی دانست باید چه کند و چیزی از کمپ 3 نمی دید. مدام برای همکارانش غذا و نوشیدنی تهیه می کرد که حاضر نمی شدند. وقتی فهمید که کولبرت و جیلوت مرده اند، شوک بزرگی به وی وارد شد.
همیلتون آن دو را به کمپ 1 برد، جایی که باربرها به تخلیه بازماندگان از کوه کمک کردند.
هاراموش یک برای اولین بار سال بعد توسط یک تیم اتریشی صعود شد. هاراموش دو اولین بار در سال 1995 توسط یک گروه بریتانیایی صعود شد، اما دو نفر از اعضای اکسپدیشن در هنگام فرود درگذشتند.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.