دختر سنگنورد؛ فیلمی متفاوت در دنیای مردانه الکپیتان(2025)
وقتی نام «الیکپیتان» به گوش میرسد، تصویر دیوارهای عظیم و بیانتها در پارک یوسمیتی امریکا جلوی چشم نقش میبندد؛ صخرهای که برای بسیاری از کوهنوردان و سنگنوردان، قلهای در رویا و نمادی از غیرممکنهاست. تا همین چند سال پیش، قهرمانان این دیواره اغلب مردانی بودند با نامهایی آشنا چون تامی کالدول یا الکس هانولد. اما مستندی تازه با عنوان «دختر صخرهنورد (یا سنگنورد)– Girl Climber» داستانی متفاوت را روایت میکند؛ داستانی که محور آن زنی استوار و الهامبخش به نام امیلی هرینگتون.
این فیلم ۸۳ دقیقهای به کارگردانی جان گلسبرگ، تنها یک مستند از تلاشهای ورزشی نیست، بلکه سفری عمیق به زندگی، شکستها، امیدها و پیروزیهای زنی است که میخواست نخستین زن تاریخ باشد که مسیر Golden Gate (5.13b) را در یک روز آزاد صعود میکند. سفری پر از طوفان، سقوط، زخم و اشک؛ اما در نهایت پر از ایمان و ایستادگی.
فهرست مطالب
Toggleچرا این فیلم متفاوت است؟
گلسبرگ که پیشتر دهها فیلم کوتاه از صعودهای ورزشی ساخته بود، در این نخستین تجربه بلند خود نخواسته یک «فیلم آموزشی بتا» بسازد. او نزدیک به ده سال تصویر و روایت از زندگی هرینگتون را در اختیار داشت؛ از صعود اورست گرفته تا سفرهای ماجراجویانه در میانمار. همین آرشیو غنی به او اجازه داد مستندی بسازد که صرفاً به یک پروژه ختم نشود، بلکه تصویری جامع از زندگی و شخصیت قهرمانش ارائه کند.
فیلم تنها به لحظات هیجانانگیز روی دیواره بسنده نمیکند؛ بلکه روابط انسانی را وارد متن ماجرا میسازد. رابطه شاگرد و استادی او با هیلاری نلسون (کوهنورد نامداری که در سال ۲۰۲۲ درگذشت)، دوستی صمیمانهاش با الکس هانولد و همراهی همیشگی همسرش آدریان بالینگر، هر سه در فیلم نقشی حیاتی دارند. تماشاگر حس میکند که این روابط بخش مهمی از نیرویی بودهاند که هرینگتون را در لحظات سخت روی پا نگه داشتهاند.
دستهبندیهای محبوب موجکوه
شکستها و بازگشتهای دوباره
یکی از صحنههای بهیادماندنی فیلم زمانی است که امیلی در چهارمین تلاش خود سقوط میکند و سرش بیمحافظ به صخره برخورد میکند. او خسته، مضطرب و اشکریزان به دیواره نگاه میکند و زیر لب میگوید: «روزی این مسیر را صعود خواهم کرد.» در همان لحظه، بالینگر آرام اما قاطع پاسخ میدهد: «نه… تو همین امروز این کار را میکنی.» همین لحظه کوچک، عصارهای از روحیه و حمایتی است که این فیلم به زیبایی منتقل میکند.
در روایت فیلم، شکستها نه پایان راه که بخشی از فرآیند رسیدن به هدف هستند. هر بار سقوط، با اشکها و تردیدها همراه است، اما هر بار دوباره از دل آن نیرویی تازه زاده میشود. همین است که بارها و بارها تماشاگر را به لبه صندلی میکشاند.
برای خواندن شرح زندگی و حرفهای دقیقتر امیلی هرینگتون، مقاله «بیوگرافی و حرفهای امیلی هرینگتون» در موجکوه را از دست ندهید.
زن بودن در دنیای مردانه صخرهها
عنوان فیلم «دختر صخرهنورد» از همان ابتدا بحثبرانگیز بود. بسیاری از زنان سنگنورد، و حتی خود امیلی، معتقد بودند این عنوان سادهانگارانه و شاید حتی تحقیرآمیز است. چرا باید یکی از برترین ورزشکاران نسل خود با چنین برچسبی معرفی شود؟ آیا ما هرگز فیلمی با نام «پسر صخرهنورد» برای مردان دیدهایم؟
با این حال، گلسبرگ و تیم تولید استدلال میکنند که این انتخاب، تلاشی برای تغییر معناست؛ برای آنکه عبارت «دختر صخرهنورد» که گاه در دنیای مردسالارانه ورزشی رنگی از تمسخر دارد، در اینجا به نمادی از قدرت و جسارت تبدیل شود. امیلی نیز پس از بحثهای طولانی پذیرفت که اگر این عنوان باعث شود میلیونها نفر در سراسر جهان برای نخستین بار یک زن صخرهنورد را در این سطح ببینند، شاید ارزشش را داشته باشد.
بخشی از جهان «الکپ»
فیلم در کنار روایت شخصی، به سنت سینمایی صخرهنوردی نیز میپیوندد. از «Valley Uprising» گرفته تا «The Dawn Wall» و «Free Solo»، هر کدام بخشی از تاریخ الکپ را ثبت کردهاند. حالا «Girl Climber» داستان امیلی هرینگتون را به این مجموعه اضافه میکند؛ داستانی که نشان میدهد جای زنان نیز در این تاریخچه باید پررنگتر باشد.
در فیلم، اشاراتی به اسطورههایی چون تامی کالدول و لین هیل وجود دارد. حضور کوتاه هانولد نیز، هرچند در حاشیه، به جذابیت کار میافزاید. اما مهمتر از همه، این بار روایت اصلی متعلق به زنی است که میخواهد ثابت کند قدرت، اراده و مهارت جنسیت نمیشناسد.
جزئیات روزمرهای که الهام میبخشند
یکی از زیباترین بخشهای فیلم نه صحنههای سقوط و نه اوجگیریهای دراماتیک، بلکه لحظات سادهای است که امیلی با هانولد درباره تجهیزات و جزئیات صعود صحبت میکند. او در برابر قهرمان معروف دنیا کوتاه نمیآید؛ روی نیازهای خود پافشاری میکند، حتی اگر دیگران آن را «زیادهروی» بدانند. این پیام مهمی است برای همه زنان و مردانی که گاه تحت فشار قرار میگیرند خواستههایشان را نادیده بگیرند.
امیلی با صراحت میگوید: راحتی و امنیت من اولویت دارد، حتی اگر بار کوله سنگینتر شود. همین نگاه ساده اما قاطع، درسی است که فراتر از دیواره به زندگی روزمره هم تعمیم مییابد.
احساسی که تا پایان حفظ میشود
فیلم با ریتمی هوشمندانه هیجان را حفظ میکند. موسیقی در لحظات حساس همزمان با صعود یا سقوط تغییر میکند و بیننده، با وجود آنکه پایان ماجرا را میداند، همچنان نفسگیر به تماشا ادامه میدهد.
این راز موفقیت فیلم است: نه فقط روایت یک پیروزی ورزشی، بلکه نمایش مسیری پر از آسیبپذیری، رنج و امید.
عنوانی که بحثبرانگیز شد
انتخاب نام «Girl Climber» یا همان «دختر صخرهنورد» همچنان یکی از نقاط بحثبرانگیز این مستند است. بسیاری از زنان سنگنورد، از جمله خود امیلی، معتقد بودند این عنوان رنگ و بوی تقلیلگرایانه دارد. چرا باید موفقیتهای بینظیر یک ورزشکار حرفهای در قالب برچسبی کلیشهای خلاصه شود؟
امیلی در مصاحبهای میگوید: «اولین بار که نام فیلم را شنیدم، متنفر شدم. فکر کردم کوچککننده است.» با این حال، کارگردان او را قانع کرد که هدف، تغییر معنای این عبارت است. او میخواست به مخاطب غیرورزشی نشان دهد که زنان هم میتوانند در این سطح قهرمانی ظاهر شوند. درست است که بخش زیادی از مخاطبان حرفهای با این انتخاب مخالف بودند، اما در مقابل، بینندگان عمومی از این عنوان استقبال کردند.
این تضاد نشان میدهد که فیلم نهتنها یک روایت ورزشی، بلکه آیینهای از شکاف فرهنگی نیز هست؛ جایی که جامعه عمومی هنوز با حضور گسترده زنان در ماجراجوییها غریبه است و برای دیده شدن، گاهی باید از واژگانی ساده و حتی بحثبرانگیز استفاده کرد.
رسانهها و تصویر «دختر در خطر»
یکی از معدود لحظات فیلم که به جنسیت امیلی پرداخته میشود، بازنمایی رسانهها پس از حادثه سقوط سال ۲۰۱۹ است. او هنگام صعود سوییسی (صعود همزمان) دچار حادثه شد، اما خوشبختانه زنده ماند. رسانههای جریان اصلی مثل Good Morning America ماجرا را طوری روایت کردند که گویی او «دوشیزهای بیدفاع» بوده که هانولد قهرمانانه جانش را نجات داده است.
این تصویر کلیشهای، هم نادیده گرفتن تجربه حرفهای امیلی بود و هم بزرگنمایی شخصیت هانولد. فیلم بهخوبی نشان میدهد که چنین روایتهایی هنوز چگونه زنان ماجراجو را با عینک جنسیت میسنجند. با این حال، گلسبرگ بهعمد بیش از حد روی این موضوع مکث نمیکند. او نمیخواهد فیلمش تنها حول تبعیض جنسیتی بچرخد، بلکه میخواهد دستاورد واقعی امیلی، یعنی صعود آزاد یک مسیر تاریخی در الکپ، در مرکز روایت بماند.
تجربه تماشای فیلم برای خود امیلی
چه حسی دارد اگر سالها بعد، زندگی و تلاشهایت را روی پرده بزرگ ببینی؟ امیلی در گفتوگویی صادقانه اعتراف میکند که این تجربه برایش دشوار و حتی استرسزا بوده است. او میگوید: «من حتی صدای ضبطشده خودم را دوست ندارم. حالا تصور کنید باید صحنهصحنه زندگیتان را تماشا کنید و دوباره با لحظات ضعف و ترس روبهرو شوید.»
با این حال، او معتقد است این روند فرصتی برای بازاندیشی بوده است. در این سالها، او مادر شده، تغییرات بزرگی را در زندگی تجربه کرده و همین باعث شده نگاه تازهای به آن روزها پیدا کند. تماشای فیلم نهتنها یادآور سختیها، بلکه یادآور رشد و بلوغ شخصی او نیز بوده است.
نقش روانشناسی ورزشی
یکی از نکات مهمی که فیلم و مصاحبهها بر آن تاکید دارند، نقش ذهنآگاهی و مشاوره روانشناسی ورزشی در مسیر موفقیت امیلی است. او از سال ۲۰۱۹ بهطور مداوم با یک مربی ذهنی کار کرده و جلسات منظمی برای پردازش ترس، شکست و اضطراب داشته است.
امیلی میگوید: «خیلی وقتها ما ورزشکارها فقط روی بدن تمرکز میکنیم. اما ذهن هم مثل یک عضله است و باید آن را تمرین داد.» او یاد گرفته که به احساساتش گوش دهد، آنها را سرکوب نکند و با پذیرش ترس، راهی برای عبور از آن پیدا کند. این همان عاملی است که پس از سقوط جدیاش، دوباره توانست به دیواره بازگردد و قویتر از قبل ظاهر شود.
پیام او برای همه ورزشکاران این است: تمرین ذهنی همانقدر اهمیت دارد که تمرین بدنی. بدون آرامش و تمرکز، هیچ قدرت جسمانی نمیتواند شما را به قله برساند.
امیلی امروز؛ مادر و همچنان صخرهنورد
پنج سال پس از صعود تاریخی Golden Gate، زندگی امیلی تغییر کرده است. او اکنون مادر است و تجربه بزرگکردن فرزند، نگرش تازهای به ورزش و زندگی داده. در عین حال، همچنان با قدرت تمرین میکند و هدفهای تازهای دارد.
امیلی سال گذشته برای صعود مسیرهای سخت اسپانیا تمرین کرد. هرچند هدف اصلیاش یعنی 5.14c محقق نشد، اما توانست یک مسیر 5.14a را صعود کند و آن را یکی از موفقیتهای بزرگ شخصیاش بداند. او این بار در کنار مسئولیت مادری و شرایط سفر، توانست بین خانواده و ورزش تعادل برقرار کند؛ و همین تعادل، خودش نوعی پیروزی بود.
او میگوید: «مادر شدن باعث شده در انتخابهایم دقیقتر و متمرکزتر باشم. حالا برای هر صعود، با دقت بیشتری برنامهریزی میکنم و انگیزهام دوچندان شده است.»
چرا این فیلم برای ما الهامبخش است؟
شاید بپرسیم این داستان برای ما در ایران، یا برای کوهنوردان و ماجراجویان عادی چه معنایی دارد؟ واقعیت این است که الهامبخشی جهانی است.
امیلی هرینگتون نشان میدهد که مسیر موفقیت پر از شکست، سقوط و ترس است. او به ما یادآوری میکند که میتوان آسیبپذیر بود و در عین حال قوی ماند.
برای زنان ماجراجوی ایرانی، دیدن چنین الگویی بسیار ارزشمند است. در جامعهای که هنوز ورزشهای سخت اغلب مردانه تصور میشوند، داستان امیلی میتواند اعتمادبهنفس ایجاد کند و نشان دهد که جسارت و پشتکار مرز نمیشناسند.
برای مردان نیز این فیلم درسی دارد: حمایت، همدلی و احترام به انتخابهای زنان، بخشی از مسیر پیشرفت آنهاست. همانطور که آدریان بالینگر با آرامش و ایمان در کنار امیلی ایستاد، ما هم میتوانیم در کنار همراهانمان بایستیم.
جمعبندی نهایی
«دختر صخرهنورد» بیش از آنکه یک فیلم ورزشی باشد، روایتی انسانی است. روایتی از امید و شکست، از ترس و شهامت، از عشق و رفاقت. عنوان فیلم ممکن است بحثبرانگیز باشد، اما محتوای آن بیتردید الهامبخش است.
امیلی هرینگتون با صعود Golden Gate در یک روز، نهتنها نام خود را در تاریخ صخرهنوردی ثبت کرد، بلکه ثابت کرد زنان هم میتوانند در سختترین میدانهای ورزشی تاریخساز شوند.
برای ماجراجویان ، تماشای این فیلم فرصتی است تا دوباره یادمان بیاید: هیچ سقفی برای رویاهای ما وجود ندارد. دیوارههای بلند، چه در یوسمیتی باشند و چه در زندگی روزمره، با صبر، تمرین و ایمان فتح میشوند.
چقدر این پست مفید بود؟
ستاره چپ بیشترین امتیاز
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.