اولین صعود مسیر شمال شرقی کی۲ و سومین صعود کوه در سال ۱۹۷۸ به قلم جیمز ویکوایر بازگردان موج کوه
قله کی۲ در میان رشته کوههای قراقوروم ایستاده است. با ارتفاع ۸۶۱۱ متری هر چند به دلیل قدری ارتفاع کمتر نسبت به اورست ، اما به دلیل شکل خاص ، شیب های رعب آور و سختی ادامه دار در واقع یکی از سختترین ها در جهان می باشد. اولین تلاش در ۱۹۰۲ و اولین صعود آن در ۱۹۵۴ انجام گرفت.
مرتبط : کی۲ ، مسیرهای کی۲ ، بلندترین کوههای جهان
اولین تلاش ما
یک اکسپدیشن امریکایی ، به رهبری جیم ویتاکر ، اولین امریکایی که اورست را صعود کرده بود ، تلاش کرد که مجوز دولت پاکستان را در سال ۱۹۷۳ به دست آورد. این تیم که من به عنوان سرپرست ذخیره آن انتخاب شده بودم تنها از هشت کوهنورد تشکیل شده بود. بسیار کمتری از تعدادی که برای مسیر قصد شده لازم بود: مسیر تلاش نشده شمال غربی کی۲ بالای گذرگاه ساویور. اعتراضات بارابران ، هوای نامناسب ، بیماری تیم و در نهایت سختی کار باعث شده که صعود در ۶۶۰۰ متری به پایان برسد.
ما با نا امیدی به خانه بازگشتیم تا به فکر تلاش مجدد باشیم. اما مجبور بودیم صبر کنیم. لهستانی مجوز سال ۱۹۷۶ را داشتند ، ژاپنی ها برای سال بعد آن مجوز گرفته بودند. ما به امید سال ۱۹۷۸ صبر کردیم ، و مجددا با سرپرستی ویتاکر ، یک درخواست ارسال گردید. در زمانی که متوجه شدیم کریس بانینگتون انگلیسی به دنبال صعود در آن سال است امیدها هم کمرنگ شدند.
تیم لهستانی به سرپرستی ژانوس کورزاب ، تقریبا بر شمال شرقی کوه فایق شد. یک تیم ۱۸ نفری از بهترین کوهنوردان لهستانی در حال پیروزی بر این مسیر دشوار در این کوه صعب بودند. دو کوهنورد ، ایگوناس چروباک و ویکتور وروژ ، راه خود را از میان یخ پرشیب تا حدود ۸۲۰۰ متری باز کردند ، اما آنها به دلیل تاریکی ، طوفان و نقص سیستمهای اکسیژن مجبور به بازگشت شدند. در مسیر آبروزی و در سال بعد ، کوهنوردان ژاپنی توانستند هفت کوهنوردشان را به قله برسانند ، که شامل اشرف امان پاکستانی هم میشد. این اکسپدیشن از نظر سایز بسیار بزرگ بود و تعداد کوهنوردان به حدود ۵۰ نفر می رسید.
سیاست و کوهنوردی
در شب سال نو ، ۳۱ دسامبر ۱۹۷۶ ، ما یک نامه حیرت انگیز از سفارت پاکستان دریافت کردیم که مجوز ما به عنوان یک مورد خاص برای تلاش روی کی۲ در سال ۱۹۷۸ قبول شده بود. کمک دوست نزدیک جیم ویتاکر ، سناتور ادوارد ام.کندی تاثیر مهمی بر تغییر تصمیم دولت پاکستان گذاشته بود. البته ما در خط دوم پس از تیم انگلیسی که در مسیر غربی بودند قرار گرفتیم. هدف ما صعود روی شمال شرقی کی۲ بود.
با قصد اجتناب از مسائل مرتبط با نیروی کم در تلاش قبلی ، ویتاکر تیم را بزرگتر کرد. به علاوه دکتر رابرت شایلر ، دیان روبرتز ، همسر ویتاکر و عکاس برنامه و من ، و همه نفرات قبلی ، درتیم ۱۹۷۵ ، او جان روسکلی ، لوییس ریچاردت ، ریکی ریدجوی ، دکتر چندلر ، ویلیام سامنر ، دکتر آلبرت ادموندز ، کریگ اندرسون ، ترنس بیچ و چری بیچ را هم به تیم افزود. همه ما تجارب قبلی در هیمالیا داشتیم. لیف پترسون ، یک عضو تیم ۷۵ ، دوسان جاگرسکی و الن گیولر می خواستند همراه ما باشند که هر سه در حوادث کوهنوردی جان خود را از دست داده بودند. با احترام به آنها جای آنها در تیم باز شده بود. بیوه جاگرسکی ، دیانا ، به اکسپدیشن پیوست تا به عنوان آشپز و سازماندهنده بیس کمپ فعالیت کند ، اما بعدا نقش مهمی در کمپهای بالا هم ایفا نمود.
شروع حرکت به سمت شمال شرقی کی۲
در ۱۳ ژوئن ما عازم راولپندی شدیم. بر خلاف سال ۱۹۷۵ ، زمانی که ما تاخیرهای زیادی را در مسیر تجربه کرده بودیم ، اینبار هم بسیار کارمان راحت شده بود. یک دلیل اصلی برای این موضوع هم سلیم محمد خان افسر تیم بود. قبل از ترک اسکاردو ، خبر مرگ نیک استکورت در گرده غربی کی۲ بر اثر بهمن شوک بدی به تیم آورد. این حادثه به تعطیلی تلاش تیم انگلیسی انجامیده بود.
بیس کمپ
پس از ۱۳ روز حرکت ، به کمپ آشنای مسیر آبروزی در پای قسمت های جنوبی رسیدیم. ما یک تعداد از باربران را متقاعد کردیم که بارها را به بیس شمال شرقی کی۲ حمل کنند ، جایی حدود ۱۴ کیلومتر جلو تر و با ششصد متر ارتفاع بیشتر . پس از چند روز ۹ تن بار ما به این کمپ جدید که بعدا بیس کمپ اصلی می شد منتقل گردید.
در ۱۳-۱۴ جولای ، ریچاردت ، ریجوی ، چندلر و ادموند مسیر به سمت گرده شمالی مسیر در کمپ دو در ارتفاع ۶۱۰۰ متری را آماده سازی کردند. مسیر بین این دو کمپ در معرض ریزش سنگ قرار داشت که خوشایند نبود.
بالای کمپ دو در ۱۷ جولای ویتاکر و من مسیر را به سمت کی استون ، یک مشخصه برجسته در ۶۸۰۰ متری باز کردیم . ریچاردت در روز دوم به ما پیوست و به همراه همدیگر به کمپ سه زیر یک دیواره یخی رسیدیم. فرآیند به طور شگفت انگیزی به سرعت پیش می رفت اما قسمت فنی مسیر هنوز پیش روی ما بود ، یک لبه چاقویی به طول ۸۰۰ متر که از نقابهای بزرگ و پیچیده و چند برج سخت تشکیل شده بود. به نوعی اینجا کراکس شمال غربی کی۲ خواهدبود. قبل از آنکه ادامه دهیم ، هوای خوب خراب شد و باید به کمپ یک یا همان بیس کمپ در پای مسیر باز می گشتیم.
در ۲۹ جولای ، ریدجوی ، روسکلی ، سامنر و من به زودی متوجه خطایمان در نگه نداشتن نفرات در کمپهای بالا برای حفظ آنها در طوفان شدیم. تقریبا یک روز خسته کننده صرف احیای کمپ سه شد. سامنر و من تصمیم داشتیم به کمپ ۲ بازگردیم که به دلیل دیر رسیدن آن شب را پیش روسکلی و ریجوی ماندیم. آنها برای رد کردن قسمت سخت پیش رو تا کمپ ۴ انتخاب شده بودند و من و سامنر باید بارها را از کمپ ۲ به بالا می آوردیم.
کراکس مسیر
با اینکه در بعضی قسمت ها از طناب ثابت لهستانی استفاده کرده بودند اما ریدجوی و روسکلی در طول دو روز تقریبا از بیشتر قسمت های فنی مسیر به خوبی رد شدند. سامنر و من در روز سوم این تیغه باریک شمال غربی کی۲ را تقریبا تا آخر رفتیم. در روز ۲ آگوست در حالی که سامنر در کمپ ماند ، من و روسکلی و ریدج وی کمپ ۴ را در روز تاج برفی باریکی ایجاد نمودیم. بالاتر مسیر وسعت می یافت و ما نسبت به تمام کردن مسیر در ۱۰ روز یا کمتر خوشبین شده بودیم.
در طول سه هفته آینده تیم با مشکلاتی برخورد کرد که دلیل آن طوفان نبود بلکه ناهماهنگی ها در تیم به آن دامن زد. ویتاکر من ، ریچاردت ، روسکلی و ریدج وی را به عنوان تیم اول تلاش روی قله انتخاب کرد که باعث برخی منازعه ها در گروه شد. کمبود مشورت با دیگر نفرات تیم را شاید دلیل این مساله میشد به حساب آورد. ما به دو دسته تقسیم شده بودیم.
با وجود این اشتباهات ، ریجوی ، ریچاردت ، چندلر و روسکلی ، در یک روز طولانی با حمل بار کمپ ۵ را در حدود ۷۷۰۰ متری برقرار کردند. اما یک طوفان دیگر آنها را مجبور به بازگشت کرد. منابع رو به پایان بود و به نظر ما تنها یکی دو شانس دیگر برای قله داشتیم.
در شش آگوست تمام تیم به کوه بازگشت. تنها شالر Schaller ، که از ناحیه زانو آسیب دیده بود در کمپ ماند. ما یک شکل کلیدی برای ایجاد هارمونی بین فعالیت ها گرفته بودیم. در یک روز ، ریچاردت ، اندرسون ، ویتاکر ، روبرت و من از کمپ ۱ به کمپ ۴ رفتیم و به روسکلی و ریدجوی که از آخرین طوفان آنجا منتظر بودند پیوستیم. یک باد تند از سمت چین می آمد و عبور از مسیر را سخت کرده بود. ویتاکر و روبرتز پس از تاریکی رسیدند ، در حالی که گویی در مراحل اولیه هیپوترمی بودند. دیگران در کمپ سه منتظر شدند و این خودش منجر به برخی بحث ها بین دو کمپ شد.
کمپ ۵ در ۲۸ آگوست توسط ما هفت نفر مجددا ایجاد گردید ، اما امید ما به نظر در حال کم شدن بود چرا که گویی طوفان دیگری در حال نزدیک شدن بود. در یک هوای نه چندان مناسب من و ریچاردت ۳۰۰ متر دیگر را صعود کردیم تا کپسولهای اکسیژن ، تجهیزات ، اجاق ، سوخت و طناب را بارگذاری کنیم. ما به ارتفاع ۸۰۰۰ متری رسیده بودیم ، اما هنوز قله بسیار بالاتر بود. شمال غربی کی۲ واقعا طولانی بود.
مطالب بیشتر
- بیست و یکمین دوره مسابقات سنگنوردي قهرماني کشور
- ۷ تمرین موثر برای از بین بردن پهلو
- ۷ درس از الیود کیپچوگه برای دونده ها
- آیا خوردن ویتامین باعث لاغری میشود؟
- جاذبه های طبیعت گردی در رامسر (بهشت برین همین جاست!)
با بازگشت به کمپ ۴ که در طوفان منتظر بود ، ما هم درگیر بحث های استراتژی قله و موقعیت تیم شدیم. روسکلی و ریدج وی متعهد به پایان رسانیدن مستقیم مسیر هرم قله مانند آنچه که لهستانی ها تلاش کرده بودند هستند. بچ ها که به ما پیوسته بودند ، ریچاردت ، و من به دنبال یک تراورس جدید به سمت مسیر آبروزی بودیم. مسیر از نظر فنی سخت نبود اما در زیر یک صخره یخی قرار داشت که آنرا در معرض بهمن قرار میداد.
کش و قوس بحث ادامه داشت تا اینکه نهایتا تصمیم گرفته شد. ما به دو تلاش مجزا تقسیم شدیم: روسکلی و ریدج وی در مسیر مستقیم لهستانی ها در قسمت آخر و ریچاردت و من به همراه بچ ها به عنوان پشتیبان برای یک تراورس جدید به سمت مسیر موجود قله
اگرچه اکسپدیشن متدهای کلاسیک طناب ثابت را در پیش گرفته بود ، اما کمبود منابع و وقت کافی ، برای رسیدن به قله ، باعث شد که ما در این قسمت به سبک آلپی تغییر رویه بدهیم. اگر هوا اجازه میداد ما میتوانستیم به این تلاش چهل ساله امریکایی ها پایان ببخشیم.
در ۲ سپتامبر مجددا به کمپ ۵ بازگشتیم. بچ ها عقب مانده بودند . پس از تاریکی لازم بود تا پایین برویم و به آنها کمک کنیم که بالا بیایند. به خصوص چری وضعیت خوبی نداشت و چندین ساعت از آن مراقبت کردیم. ما یک روز استراحت را در هوای خراب گذراندیم و وضعیت حال چری هم ضعیفتر می شد. چند صد متر بالای کمپ ۵ چری دیگر ادامه نداد، او به حد کافی تلاش کرده بود و حالا باید باز می گشت.
همسر وی ، تری ، ریچارد و من ساعت ها تلاش کردیم که مسیر جدید را از تراورس باز کنیم اما نهایتا به دلیل شرایط بد برف تسلیم شدیم. ردیج وی و روسکلی هم تقریبا تمام روز را وقت صرف کردند که به محل کمپ شش برسند. آنها مشکلات زیادی هم برای پیدا کردن بارگزاری هفته قبل داشتند.
شب هنگام ۴ نفر از ما در کمپ ۵ بودیم. ریجارد و من تصمیم گرفته بودیم که آزمایشی به روسکلی و ریدج وی بپیوندیم اما این قدری عجولانه بود ، در صبح ریچاردت ما را به سمت بالا ترک کرد تا مجدد روی تراورس کار کند. بچ و من در محل تلاقی دو مسیر صبر کردیم تا درست قبل از آنکه ریچاردت به دنبال کوله اش بیاید ، ما هم تصمیم گرفته بودیم که مجددا روی تراورس تلاش کنیم. ریچاردت نتوانسته بود مسیر را تمام کند اما جلوتر رفته بود.
با رسیدن به آخرین نقطه من کوله ام را زمین گذاشتم و تلاش کردم تا از میان برف عمیق راهی باز کنم. نهایتا من به یک گذرگاه باریک بین یک بلوک یخی که رسیدن با شانه بالای سر را بسته بود رسیدم. در گوشه آن مشخص بود که یک یخ پرشیب ۷۰ متری راه ما را به شانه کوه مسدود کرده است. در اواخر عصر ، ما به سختی برای ایجاد کمپ متوقف شدیم. کمپ ایتالیای ها و ژاپنی ها در صعود های قبلی بالاتر از اینجا قرار گرفته بود.
با چپیدن در یک چادر دو نفره ، یک شب را به امید گذراندیم. خواب غیرممکن بود. ما تمام شب یک گاز را روشن نگه داشتیم و تا جایی که می شد نوشیدنی خوردیم. در حال چرت زدن بودم که پایم به قوری خورد و مقدار آب روی کت پرم و کیسه خواب ریخت به دلیل یخ زدن تصمیم گرفتم که آنها همین جا رها کنم ، تصمیم که تقریبا به بهای جانم بود.
پایانی برای شمال شرقی کی۲
قبل از روشنایی روز ، آماده حرکت بودیم. بچ در ایجاد این کمپ زحمت زیادی کشیده بود. با ترک کمپ ، یک بطری آب یک بطری آب از کت پرم در رفت و درشیب به پایین غلطید. با دلیل سرما و کرختی ارتفاع ، بدون جایگزین کردن آب به صعودم ادامه دادم.
به دنبال ریچاردت به سختی می توانستم ریتمم را حفظ کنم. در ۸۰۰۰ متری تصمیم گرفته که با اکسیژن صعود کنم. فهمیدم که فقط دو سوم کپسولم پر است، برای حفظ گام باید روی ۱۱ لیتر در دقیقه اکسیژن استفاده شود اما من روی جریان ۲ لیتر بودم. ما در حال عبور از یک شیار کم عمق برای رسیدن به پای قسمت یخی بودیم.
ریچاردت هم با اکسیژن صعود می کرد ، اما کمی جلوتر متوجه یک سوراخ در ماستکش شد که این به معنای بی استفاده بودن آن بود. در پای قسمت یخی شروع به حرکت عرض برای تراورس آن کردیم. حالا دیگر بعد از ظهر شده بود و ما هنوز باید ۴۰۰ متر دیگر بالا برویم. بالای یک کنج ایستادم تا ریچاردت برسد. قدری بالاتر ریچاردت کوله و ماسک و … همه چیز را زمین گذاشت و گفت که می خواهد به قله برود. پس از او هم من همین کار را کردم.
از بین برف عمیق ۵۰ متر دیگر به جلو رفتیم ، قسمت آخری قله در جلوی ما قرار داشت. حالا دیگر نه خیلی دور. من فکر می کردم با حفظ همین گام می توانم برسم. ریچاردت جلوتر می رفت اما گاها من به او میرسدم. بدون اکسیژن کمکی واقعا عملکرد خوبی داشت. در طول برنامه او و روسکلی اثبات کرده بودند که از بهترین کوهنوردان هستند. فکر دوستان و نزدیکان در این لحظات پیاپی از ذهنم عبور می کرد.
ریچاردت و من آخرین گامها را با همدیگر به سمت قله در ساعت ۵.۲۰ دقیقه عصر برداشتیم. برای چند دقیقه همدیگر را در آغوش گرفته و به یاد همه دوستان و کسانی که در این راه تلاش کرده بودند تصویر برداری کردیم. هوا سرد بود و ریچاردت که اکسیژن کمکی نداشت زودتر به پایین رفت ، من روی قله ایستادم تا قدری فیلم بگیرم. در پی او روانه شدم که هوا رو به تاریکی میرفت. پس از آن به فکرم رسید که فرود در تاریکی خطرناک است و باید بیواک کنم. در اینجا بود که در گوشه ای در کیسه بیواک نایلونی خودم خزیدم.
بیواک
شب بی پایان و پر از خطر بود. در یک لحظه مقداری هم روی زمین سر خوردم. این صحنه چندبار تکرار شد و مجبور شدم کیسه بیواکم را با کلنگ روی زمین حمایت کنم. اکسیژن من هم در عصر تمام شده بود و بدون آب و غذا ، در زیر باد منتظر صبح مانده بودم. هوا به شدت سرد بود …
فردا صبح اولین تلالوی خورشید بهترین هدیه زندگی بود. با وجود تنی رنجور تنها به یاد همسر و فرزندانم بود که مرا به حرکت واداشت. سیصد متر پایینتر به روسکلی و ریدجوی برخوردم که در حال صعود بودند. با اطمینان دادن به آنها درباره مناسب بودن حالم به پایین کمپ شش پیش ریچاردت بازگشتم. آنروز روسکلی و ریدج وی هم قله را صعود کردند ، بدون استفاده از اکسیژن کمکی مانند ریچاردت در روز قبل یک دست آورد بزرگ..
وقتی آنها در عصر بازگشتند همه تیم خوشحال از به پایان رسیدند شمال شرقی کی۲ پس از سالها تلاش کوهنوردان امریکایی بودند. فردا صبح ما بازگشت را آغاز کردیم یک شب در کمپ ۵ و سپس قسمت سخت بین کمپ ۴ و ۳ . یک طوفان دیگر هم از سمت جنوب غربی فرا رسیده بود. با وجود قدری مشکل و سرمازدگی کل تیم سالم به پایین بازگشت و به این شکل سومین صعود و اولین صعود شمال شرقی کی۲ رقم خورد.
درود به موج کوه وجباریان های عزیز.باور کنین یه روزی ما میتونیم از اونا بهتر باشیم وسرسخت ترینا رو صعود کنیم حیف که ما امکانات مالی تجهیزاتی اونا رو نداریم وگرنه از لحاظ فیزیولوژی فیزیک بدنی و تواناییای فنی میشه گفت برتری داریم و وقایعیم که برامون رخ داده در گذشته حاصل بی تجربگی بوده نه توان تکنیکی.خارجیا تقریبا بجز خود نپال وچندتایی روس وایتالیا ولهستان باقی آمریکایی وانگلیسی با زور پول وقدرت سیاست رفتن.سپاس از مطالب زیباتون.به امید اون روز و ایرانیان وپارسیانی توانمند ومقتدر در کوهستان قراقروم⭐💚🙏💐
درود و ارادت. به امید آن روز